بخش ۲۵۰ - رسیدن کوش بنزد فریدون و بند کردن او در دماوند
سوی شهر ایران شد او با سپاه
سپاهش همه یافته دستگاه
تلیمان چو با کوش و با خواسته
به درگاه شاه آمد آراسته
از آن شاد شد شاه گردنفراز
شتابان درآمد به جای نماز
به یزدان بر از دل ستایش گرفت
به پیروزگر بر نیایش گرفت
همی گفت کای برتر از راستی
بدین آرزو دل تو آراستی
به گیتی ز تو کام یابم همی
ز کام تو هم نام یابم همی
سپاس از تو دارم بدین نیکوی
که دارنده و رهنمایم توی
تلیمان چو مر کوش را برد پیش
فریدون نگه کرد از اندازه بیش
بدان سرکشان گفت کاین زشتروی
شگفت آمدی گر بُدی نیکخوی
چو دیدارش اندر خور خوی بود
ستمکاره بود و بلاجوی بود
به پایش یکی بند برساختند
به سوی دماوند پرداختند
ببستندش آن جا به بند گران
بر آیین ضحاک و آن دیگران
وز آن خواسته هرچه شایسته بود
به گنج جهاندار بایسته بود
پرستنده یکسر سوی گنج بُرد
یکایک به گنجور خسرو سپرد
دگر هرچه زآن خواسته ماند باز
به درویش بخشید و مرد نیاز
غلامان و از خوبرویان کوش
ببخشید بر مهتران شاه زوش
شبستان او را به موبد سپرد
بزرگان و آن کس که بودند خرد
بخش ۲۴۹ - گردیدن قارن به گرد چین و سپردن چین به نستوه: برآمد یکی گِرد چین با سپاهبخش ۲۵۱ - بازگشت قارن بنزد فریدون: وز آن پس به سه ساله قارن رسید
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سوی شهر ایران شد او با سپاه
سپاهش همه یافته دستگاه
هوش مصنوعی: او به سوی شهر ایران رفت و با سپاهی که همراه خود داشت، همه تجهیزات و لوازم را آماده کرده بود.
تلیمان چو با کوش و با خواسته
به درگاه شاه آمد آراسته
هوش مصنوعی: تلیمان با کوشش و هدف مشخصی به حضور شاه آمد و خود را به خوبی آماده کرده بود.
از آن شاد شد شاه گردنفراز
شتابان درآمد به جای نماز
هوش مصنوعی: شاه خوشحال شد و با سرعت به مکان نماز رفت.
به یزدان بر از دل ستایش گرفت
به پیروزگر بر نیایش گرفت
هوش مصنوعی: او از دل خود برای خدا ستایش میکند و به پیروزگر دعا مینماید.
همی گفت کای برتر از راستی
بدین آرزو دل تو آراستی
هوش مصنوعی: او میگفت ای کسی که از حقیقت بالاتر هستی، تو با این آرزو دل خود را زینت بخشیدی.
به گیتی ز تو کام یابم همی
ز کام تو هم نام یابم همی
هوش مصنوعی: من از دنیای تو بهرهمند میشوم و خوشبختیام را از خوشحالی تو میگیرم.
سپاس از تو دارم بدین نیکوی
که دارنده و رهنمایم توی
هوش مصنوعی: من از تو به خاطر نیکیهایت سپاسگزارم، چرا که تو همواره راهنمای من بودهای.
تلیمان چو مر کوش را برد پیش
فریدون نگه کرد از اندازه بیش
هوش مصنوعی: تلیمان وقتی که مر کوش را به پیش فریدون آورد، به تماشای او ایستاد و دید که او بسیار بزرگتر از اندازهٔ معمولش است.
بدان سرکشان گفت کاین زشتروی
شگفت آمدی گر بُدی نیکخوی
هوش مصنوعی: بدان که ای سرکش، زشت رویی تو تعجب آور است؛ اگر تو خوبی و نیکی داشتی، چنین نمینمودی.
چو دیدارش اندر خور خوی بود
ستمکاره بود و بلاجوی بود
هوش مصنوعی: وقتی به دیدار او میرفتم، طوری بود که سازگار با خودم، اما او انسانی ستمگر و جویای درد و مصیبت بود.
به پایش یکی بند برساختند
به سوی دماوند پرداختند
هوش مصنوعی: به پای او زنجیری بستند و به سمت دماوند حرکت کردند.
ببستندش آن جا به بند گران
بر آیین ضحاک و آن دیگران
هوش مصنوعی: او را به بند و زنجیر در جایی محبوس کردند، همچون ضحاک و دیگران که در اسارت بودند.
وز آن خواسته هرچه شایسته بود
به گنج جهاندار بایسته بود
هوش مصنوعی: از آن خواستهها هر چیزی که شایسته بود، باید به خزانه صاحبسبک دنیا تعلق میگرفت.
پرستنده یکسر سوی گنج بُرد
یکایک به گنجور خسرو سپرد
هوش مصنوعی: پرستنده تمام توجهش را به گنج معطوف کرده و هر یک از گنجینهها را به خسرو سپرده است.
دگر هرچه زآن خواسته ماند باز
به درویش بخشید و مرد نیاز
هوش مصنوعی: او هر چیزی که از آن خواسته بود را دوباره به درویش داد و به نیازمندان کمک کرد.
غلامان و از خوبرویان کوش
ببخشید بر مهتران شاه زوش
هوش مصنوعی: افراد خوشچهره و زیبا را برای خدمت به بزرگان و شاهان خود آماده کنید.
شبستان او را به موبد سپرد
بزرگان و آن کس که بودند خرد
هوش مصنوعی: شبستان او را به موبد سپرد بزرگان و آن کس که خردمند بودند.
به این معناست که در شبستان، بزرگترها و افراد عاقل، او را به دست موبدی سپردند.