بخش ۲۴۶ - خوار کردن فرستاده ی قارن توسط سپاهیان چینی
چو گفتار آن مرد شیرین سخُن
یکایک شنیدند سر تا به بن
ز شهر و ز بازار و مردم که بود
سراسر هوای فریدون نمود
سپاهی ز فرمان برون برد سر
همه پاسخش تیغ و تیر و تبر
به لشکر چنین گفت شهری که شاه
گرفتار گشت و تهی ماند گاه
ندارد یکی نام برده پسر
که تاج پدر برنهادی به سر
ز بهر که پیگار و جنگ آوریم
جهان بر دل خویش تنگ آوریم
همی لشکری را بدادند پند
نیامد همی پندشان سودمند
چخیدن نیارست بازار و شهر
که یک بهر بودند و لشکر دو بهر
فرستاده را خوار کرد آن سپاه
نکردند گفتار او را نگاه
به سنگ و به دشنام بردند دست
جوان دلاور بجست و نخست
سوی قارن آمد بگفت آنچه دید
از ایشان دل پهلوان بررمید
سه ماه دگر کرد بر در درنگ
به شهر اندرون خوردنی گشت تنگ
بخش ۲۴۵ - پیام قارن به چینیان و زنهار دادن به آنان: دگر روز قارن فرستاده ایبخش ۲۴۷ - پیشنهاد پنهانی تسلیم شهر، و تصرف آن به دست ایرانیان: نهانی فرستاده ای تاختند
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چو گفتار آن مرد شیرین سخُن
یکایک شنیدند سر تا به بن
هوش مصنوعی: همهٔ کسانی که به سخنان آن مرد خوشزبان گوش میدادند، هر یک به دقت و کامل شنیدند.
ز شهر و ز بازار و مردم که بود
سراسر هوای فریدون نمود
هوش مصنوعی: فریدون در تمام شهر، بازار و میان مردم حضور دارد و هوای او در همه جا احساس میشود.
سپاهی ز فرمان برون برد سر
همه پاسخش تیغ و تیر و تبر
هوش مصنوعی: اگر سپاهی از فرمان بیرون رود، پاسخ او با تیغ و تیر و تبر خواهد بود.
به لشکر چنین گفت شهری که شاه
گرفتار گشت و تهی ماند گاه
هوش مصنوعی: شهری در حالی که شاه در نبرد شکست خورده و بیپناه مانده است، به رزمندگان خود چنین میگوید.
ندارد یکی نام برده پسر
که تاج پدر برنهادی به سر
هوش مصنوعی: هیچ کسی نمیتواند به نام آوردن از پسری بپردازد که تاج پدرش را بر سر نهاده است.
ز بهر که پیگار و جنگ آوریم
جهان بر دل خویش تنگ آوریم
هوش مصنوعی: ما برای چه به جنگ و نبرد میپردازیم؟ وقتی که دل خود را در این دنیا تنگ و محدود میکنیم.
همی لشکری را بدادند پند
نیامد همی پندشان سودمند
هوش مصنوعی: به یک گروه از سربازان نصیحت کردند، اما نصیحتشان فایدهای نداشت و نتیجهای نداد.
چخیدن نیارست بازار و شهر
که یک بهر بودند و لشکر دو بهر
هوش مصنوعی: شهر و بازار به خاطر یک نفر نمیتوانند رونق بگیرند، زیرا در اینجا دو گروه هستند که درگیر جنگ هستند.
فرستاده را خوار کرد آن سپاه
نکردند گفتار او را نگاه
هوش مصنوعی: فرستاده را سپاه تحقیر کردند و به سخنان او توجه نکردند.
به سنگ و به دشنام بردند دست
جوان دلاور بجست و نخست
هوش مصنوعی: جوان شجاع با سنگ و فحش به او حمله کردند، اما او دست به کار شد و در آغاز به مقابله پرداخت.
سوی قارن آمد بگفت آنچه دید
از ایشان دل پهلوان بررمید
هوش مصنوعی: به سوی قارن رفت و آنچه را از آنها دیده بود، برای او تعریف کرد که چقدر دل پهلوان را آزرده کرده بودند.
سه ماه دگر کرد بر در درنگ
به شهر اندرون خوردنی گشت تنگ
هوش مصنوعی: پس از سه ماه انتظار در درِ آن شهر، به خاطر کمبود مواد غذایی، وضعیتی دشوار و تنگی پیش آمد.