گنجور

بخش ۲۴ - اسب چهرگان

سرِ ماه پیش گروهی رسید
کز آن سان دگر آدمی کس ندید
سرِ اسب و آواز مرغان خُرد
سکندر همه دل بدیشان سپرد
بدان تا بداند زبانشان مگر
بسی رنج دید و ندید ایچ بر
نه کس ترجمان یافت اندر میان
دژم گشت از او خسرو رومیان
چو شب تیره شد پیش یزدان بپای
همی گفت کای داور رهنمای
سزد گر بیاموزی آوازشان
مرا، تا شوم آگه از رازشان
ز من بنده گفتار ایشان مپوش
بود کآگهی یابم از کار کوش
چو گسترد بر دشت، خورشید، فر
سراسر زمین گشت همرنگ زر
سکندر بیامد به دیدارشان
همان گاه دریافت گفتارشان
بدانست کایزد گشاده ست راز
فرود آمد از اسب و بردش نماز
همی گفت کای پاک فریادرس
درِ بسته نگشایدم جز تو کس
بپرسید از ایشان ز کار خورش
که چون است و از چیست این پرورش
چنین داد پاسخ کسی ز آن میان
که ما را خورش هست از این ماهیان
ز تخم گیاه و ز میوه خوریم
چو یابیم از این هر سه برنگذریم
بدو گفت کاندر میان گروه
یکی مرد یابیم دانش پژوه
که بشناسد او روز نیک از گزند
بداند شمار سپهر بلند
وُ پیری هشومند با فرّهی
که دارد ز شاهان پیش آگهی
چنین داد پاسخ که ایدر کسی
نیابی که دارد ز دانش بسی
مگر آن که ایدر ز یک روزه راه
یکی دانشی هست همچهر شاه
هشومند پیری مهانش به نام
همانا بیابد از او شاه کام
یکی خانه کرده ست بر تیغ کوه
گزیده جدایی و دور از گروه
ز گنجی فزون آیدش خواسته
همه کار او خوب و آراسته
همه بودنیها بگوید درست
به دانش بر او کس فزونی نجست
سرِ سالِ نو ما همه همگروه
از ایدر بتازیم تا تیغِ کوه
بر آن پیرِ دانا ستایش کنیم
فراوان مر او را نیایش کنیم
هر آنچ اندر آن سال خواهد رسید
سراسر کند پیر، ما را پدید
درستی و بیماری و نیک و بد
فراخی و تنگی که ما را رسد

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سرِ ماه پیش گروهی رسید
کز آن سان دگر آدمی کس ندید
هوش مصنوعی: گروهی به پیشانی ماه نزدیک شدند که هیچ‌ کس دیگری را مانند آن ندید.
سرِ اسب و آواز مرغان خُرد
سکندر همه دل بدیشان سپرد
هوش مصنوعی: سردار سکندر در مقابله با سرسختی و چالش‌ها، خود را در آغوش صدای پرندگان و زیبایی‌های طبیعت رها کرده و دل به آن‌ها سپرده است.
بدان تا بداند زبانشان مگر
بسی رنج دید و ندید ایچ بر
هوش مصنوعی: بدان که زبان آنها تا چه اندازه درد و رنج کشیده است، حتی اگر چیزی ندیده باشند.
نه کس ترجمان یافت اندر میان
دژم گشت از او خسرو رومیان
هوش مصنوعی: هیچ‌کس نتوانست در میان غم و اندوه، معنی او را درک کند و از همین‌رو خسرو رومی‌ها دچار ناراحتی شد.
چو شب تیره شد پیش یزدان بپای
همی گفت کای داور رهنمای
هوش مصنوعی: وقتی شب تاریک شد، به پیش خداوند ایستاده می‌گوید: ای داور، ای راهنمای من.
سزد گر بیاموزی آوازشان
مرا، تا شوم آگه از رازشان
هوش مصنوعی: اگر بیاموزی صدایشان را به من، سزاوار است تا از رازهایشان باخبر شوم.
ز من بنده گفتار ایشان مپوش
بود کآگهی یابم از کار کوش
هوش مصنوعی: نکنه به حرف‌های آن‌ها گوش ندهی، زیرا می‌خواهم از کار و تلاش آن‌ها آگاه شوم.
چو گسترد بر دشت، خورشید، فر
سراسر زمین گشت همرنگ زر
هوش مصنوعی: وقتی که خورشید در آسمان پخش می‌شود، تمام زمین به رنگ طلا درمی‌آید.
سکندر بیامد به دیدارشان
همان گاه دریافت گفتارشان
هوش مصنوعی: سکندر به دیدار آن‌ها آمد و در همان زمان سخنانشان را شنید.
بدانست کایزد گشاده ست راز
فرود آمد از اسب و بردش نماز
هوش مصنوعی: او متوجه شد که کسی که راز را فاش کرده است، برای احترام و شکرگزاری از اسب خود پیاده شد و به نماز پرداخت.
همی گفت کای پاک فریادرس
درِ بسته نگشایدم جز تو کس
هوش مصنوعی: او می‌گوید: ای یاری که همیشه پاک و بی‌نظیری، هیچ کس جز تو نمی‌تواند درِ بسته را برایم باز کند.
بپرسید از ایشان ز کار خورش
که چون است و از چیست این پرورش
هوش مصنوعی: از آن‌ها دربارهٔ کار خورشید پرسیدند که این روند چگونه است و از چه چیزی نشئت می‌گیرد؟
چنین داد پاسخ کسی ز آن میان
که ما را خورش هست از این ماهیان
هوش مصنوعی: کسی از میان آنها پاسخ داد که ما مثل این ماهی‌ها در دل دریا خورشید داریم.
ز تخم گیاه و ز میوه خوریم
چو یابیم از این هر سه برنگذریم
هوش مصنوعی: ما از جوانه‌ها و میوه‌ها تغذیه می‌کنیم و هر وقت که از این دو بهره‌مند شویم، به هیچ چیز دیگر فکر نمی‌کنیم.
بدو گفت کاندر میان گروه
یکی مرد یابیم دانش پژوه
هوش مصنوعی: او گفت: "بیا ببینیم در بین این جمع، آیا می‌توانیم یک مرد با دانش و پژوهش پیدا کنیم."
که بشناسد او روز نیک از گزند
بداند شمار سپهر بلند
هوش مصنوعی: کسی که بتواند روزهای خوب را از آسیب‌های بد تشخیص دهد، تعداد روزهای آسمان بلند را می‌شناسد.
وُ پیری هشومند با فرّهی
که دارد ز شاهان پیش آگهی
هوش مصنوعی: نیک‌روزگاری با دانایی و شناخت از مقام و ویژگی‌ای که دارد، از پادشاهان جلوتر است و برتری دارد.
چنین داد پاسخ که ایدر کسی
نیابی که دارد ز دانش بسی
هوش مصنوعی: او پاسخ داد که در اینجا کسی را نمی‌توانی پیدا کنی که از علم و دانش بسیار برخوردار باشد.
مگر آن که ایدر ز یک روزه راه
یکی دانشی هست همچهر شاه
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که شاید تنها با یک روز تمرین و تلاشی مستمر، فردی بتواند به دانش و توانایی‌هایی دست پیدا کند که او را مانند یک پادشاه در جایگاهش قرار دهد. یعنی تلاش و پشتکار می‌تواند به افراد کمک کند تا به مقام‌های عالی و دانش‌های ارزشمندی برسند.
هشومند پیری مهانش به نام
همانا بیابد از او شاه کام
هوش مصنوعی: پیر دانا و بزرگ با نام خود، از وی به راستی شاهی خوشبخت و موفق به دست می‌آورد.
یکی خانه کرده ست بر تیغ کوه
گزیده جدایی و دور از گروه
هوش مصنوعی: کسی در بالای کوه خانه‌ای ساخته است که از جمع و دوری دیگران جدا افتاده است.
ز گنجی فزون آیدش خواسته
همه کار او خوب و آراسته
هوش مصنوعی: از گنجی که بیشتر از نیازش دارد، خواسته‌های او تمام کارهایش را خوب و مرتب می‌کند.
همه بودنیها بگوید درست
به دانش بر او کس فزونی نجست
هوش مصنوعی: همه چیزهایی که وجود دارند را به درستی بر اساس علم و دانش بیان کن، زیرا هیچ کسی در دانش و فهم از او برتری ندارد.
سرِ سالِ نو ما همه همگروه
از ایدر بتازیم تا تیغِ کوه
هوش مصنوعی: در آغاز سال جدید، ما همه با هم به سمت جلو می‌رویم و تا قله کوه تلاش می‌کنیم.
بر آن پیرِ دانا ستایش کنیم
فراوان مر او را نیایش کنیم
هوش مصنوعی: از آن دانشمند کهن به خوبی یاد می کنیم و بسیار او را مورد ستایش و احترام قرار می دهیم.
هر آنچ اندر آن سال خواهد رسید
سراسر کند پیر، ما را پدید
هوش مصنوعی: هر چیزی که در آن سال در نظر گرفته شود، به طور کامل توسط پیر به ما نمایان خواهد شد.
درستی و بیماری و نیک و بد
فراخی و تنگی که ما را رسد
هوش مصنوعی: هر آنچه که برای ما پیش می‌آید، از جمله خوبی و بدی، سلامتی و بیماری، فراوانی و کمی، نتیجه‌ای از تقدیر و سرنوشت است.