گنجور

بخش ۲۳ - اسکندر در برابر پیکر کوشِ پیل دندان، سالار چین

همی راند یک روز و یک شب سیاه
رسیدند نزدیک سنگی سیاه
بتی بر سر سنگ دید از رخام
به نزدیک او شد شه نیکنام
نبشته چنین یافت بر دست اوی
که این پیکر کوش وارونه خوی
شه پیل دندان و سالار چین
خداوند فرمان و تاج و نگین
یکی کامرانی که اندر جهان
نبیند کس آن کاو بُدند از مهان
نراند کس آن کاو بر انده ست نیز
سرانجام بگذشت و بگذاشت چیز
برفت و به دستش همه باد ماند
خراب آمد و گیتی آباد ماند
گر آگاه گردید از کار من
ز فرمان و نیرو و کردار من
ز رای و ز مردی و گنج و سپاه
ز رزم و ز بزم و ز تخت و کلاه
نباید که بندد دل اندر جهان
که نوش آشکار و شرنگ از نهان
سه پانصد به گیتی بماندم درون
همه شهریاران به تیغم زبون
شکسته به دستم همی شد درست
ز خاک پی اسب من زر برست
ز سندان گذر کرد زوبین من
چنین آمدی باد نوشین من
کنونم فروریخت اندامها
چنین بود خواهد سرانجامها
سکندر فرو ریخت از دیده آب
همی گفت گیتی فسانه ست و خواب
اگر صد بمانیم وگر صد هزار
همین بود خواهد سرانجام کار
مرا کاشک زین دانشی راستان
کسی کردی آگاه از این داستان
بدانستمی کار و کردار کوش
که از سنگ دیدیم دیدار کوش
پر اندیشه ز آن جایگه برگرفت
شب و روز یک ماه دیگر برفت

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

همی راند یک روز و یک شب سیاه
رسیدند نزدیک سنگی سیاه
هوش مصنوعی: یک روز و یک شب در حال حرکت بودند تا اینکه به نزدیکی یک سنگ سیاه رسیدند.
بتی بر سر سنگ دید از رخام
به نزدیک او شد شه نیکنام
هوش مصنوعی: شخصی تندیسی از سنگ مرمر را مشاهده کرد و به سمت آن رفت. او یک پادشاه معروف و نیکو را دید.
نبشته چنین یافت بر دست اوی
که این پیکر کوش وارونه خوی
هوش مصنوعی: در دستان او نوشته‌ای پیدا شد که نشان می‌دهد این شکل و شمایل به طرز عجیبی دگرگون شده است.
شه پیل دندان و سالار چین
خداوند فرمان و تاج و نگین
هوش مصنوعی: پادشاهی همچون شیر غران و فرمانروایی در سرزمین چین، که صاحب قدرت و مقام، با تاجی درخشان و نگینی ارزشمند است.
یکی کامرانی که اندر جهان
نبیند کس آن کاو بُدند از مهان
هوش مصنوعی: کسی که در دنیا موفقیت و خوشبختی را تجربه کند، او کسی است که هیچ‌کس مانند او نبوده و نیست.
نراند کس آن کاو بر انده ست نیز
سرانجام بگذشت و بگذاشت چیز
هوش مصنوعی: هر کس که بر اندوه می‌رسد و آن را به دیگران منتقل می‌کند، در نهایت خودش نیز از آن عبور کرده و آن را رها می‌کند.
برفت و به دستش همه باد ماند
خراب آمد و گیتی آباد ماند
هوش مصنوعی: او رفت و همه چیز در دستانش به باد رفت، ولی در عوض دنیا با تمام زیبایی‌اش باقی ماند.
گر آگاه گردید از کار من
ز فرمان و نیرو و کردار من
هوش مصنوعی: اگر از چگونگی عملکردم و از قدرت و کارهایم باخبر شوی،
ز رای و ز مردی و گنج و سپاه
ز رزم و ز بزم و ز تخت و کلاه
هوش مصنوعی: از نظر عقل، شجاعت، ثروت و نیروی نظامی، همچنین از جنگ، میهمانی، سلطنت و تاج و وقار.
نباید که بندد دل اندر جهان
که نوش آشکار و شرنگ از نهان
هوش مصنوعی: انسان نباید دل خودش را به دنیا ببندد، چون در این دنیا چیزهای خوب و زیبا واضح و آشکار هستند، اما خطرات و مسائل منفی ممکن است پنهان باشند.
سه پانصد به گیتی بماندم درون
همه شهریاران به تیغم زبون
هوش مصنوعی: من در این دنیای پر از مردم و پادشاهان، به مدت سیصد و پنجاه سال درگیر هستم و بی‌پناه و آسیب‌پذیر مانند یک تندیس بر تیغم مانده‌ام.
شکسته به دستم همی شد درست
ز خاک پی اسب من زر برست
هوش مصنوعی: به صورت خلاصه می‌توان گفت که: در دستان من چیزی که شکسته بود، به درستی شکل می‌گرفت و از خاکی که زیر پای اسب من بود، طلا به دست می‌آمد.
ز سندان گذر کرد زوبین من
چنین آمدی باد نوشین من
هوش مصنوعی: تیر من از کنارهٔ سندان گذشت و با وزش خوشبوی باد، تو به اینجا رسیدی.
کنونم فروریخت اندامها
چنین بود خواهد سرانجامها
هوش مصنوعی: اکنون اعضای بدنم دچار ضعف و ناتوانی شده‌اند و این به نوعی به سرنوشت نهایی من اشاره دارد.
سکندر فرو ریخت از دیده آب
همی گفت گیتی فسانه ست و خواب
هوش مصنوعی: اسکندر از شدت احساس و درک زودگذر بودن دنیا، اشک می‌ریزد و می‌گوید که زندگی چیزی جز افسانه و خواب نیست.
اگر صد بمانیم وگر صد هزار
همین بود خواهد سرانجام کار
هوش مصنوعی: اگر ما به مدت طولانی ادامه دهیم یا حتی تعداد ما به صد هزار برسد، این وضعیت تغییر نخواهد کرد و در نهایت کار به همین شکل خواهد بود.
مرا کاشک زین دانشی راستان
کسی کردی آگاه از این داستان
هوش مصنوعی: ای کاش که کسی مرا از این حقیقت‌ها و این داستان‌ها آگاه می‌کرد.
بدانستمی کار و کردار کوش
که از سنگ دیدیم دیدار کوش
هوش مصنوعی: می‌دانستم که تلاش و رفتار او چگونه است، چرا که از سنگ اثر و نشانی دیده‌ام.
پر اندیشه ز آن جایگه برگرفت
شب و روز یک ماه دیگر برفت
هوش مصنوعی: افکار و اندیشه‌ها از آن مکان بلند شدند، و روز و شب به سرعت گذشت و یک ماه دیگر گذشت.