گنجور

بخش ۲۳۷ - آگاه شدن کوش از آمدن قارن

دگر روز برداشت لشکر ز جای
جهان پر شد از ناله ی کوس و نای
دو لشکر برابر فرود آمدند
ز بیشه به هامون و رود آمدند
فرستاد کارآگهی شاه چین
بدان تا ببیند سواران کین
همه تا چه مایه سپاه آمده ست
سپهبد کرامی به راه آمده ست
بیامد سلیح و سپه دید و اسب
شتابان بشد همچو آدرگشسب
سپاه است، گفتا چو دریای چین
گرازان به رزم و شتابان به کین
زمین از گرانی و ساز یلان
بلرزید همچون دل بددلان
چنان بارگی برخروشد همی
که از گردشان مه بپوشد همی
سپهدارشان قارن تیره کیش
برادر مرآن را که آن بار پیش
تو او را چنان گرز بر سرزدی
همه لشکرش را بهم بر زدی
بدو گفت کوش این فرومایه مرد
بتر زآن خورد کآن برادرش خَورد
نه قارن بدو هیچ پیغام کرد
نه کوش اندر آن رزم آرام کرد

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دگر روز برداشت لشکر ز جای
جهان پر شد از ناله ی کوس و نای
هوش مصنوعی: در روز دیگری، سپاه از مکان خود حرکت کرد و جهان پر شد از صدای ناله و ساز.
دو لشکر برابر فرود آمدند
ز بیشه به هامون و رود آمدند
هوش مصنوعی: دو گروه از سربازان به طور مساوی از جنگل به دشت و رودخانه رسیدند.
فرستاد کارآگهی شاه چین
بدان تا ببیند سواران کین
هوش مصنوعی: شاه چین به یک کارآگاه دستور می‌دهد تا سواران دشمن را ببیند و اوضاع را بررسی کند.
همه تا چه مایه سپاه آمده ست
سپهبد کرامی به راه آمده ست
هوش مصنوعی: همه چقدر به جنگ آمده‌اند، فرمانده‌ی بزرگ و باکرامت نیز به همراهشان آمده است.
بیامد سلیح و سپه دید و اسب
شتابان بشد همچو آدرگشسب
هوش مصنوعی: سلیح و سپاه آمدند و اسب‌ها با سرعت زیادی حرکت کردند، مانند یک اژدهای چابک.
سپاه است، گفتا چو دریای چین
گرازان به رزم و شتابان به کین
هوش مصنوعی: او گفت که مانند دریای چین، لشکری است که به جنگ می‌روند و با شتاب و ناپایداری به کینه و دشمنی مشغول‌اند.
زمین از گرانی و ساز یلان
بلرزید همچون دل بددلان
هوش مصنوعی: زمین به خاطر سنگینی و نغمه‌های پهلوانان به لرزه درآمد، مانند دل کسانی که در رنج و اندوه‌اند.
چنان بارگی برخروشد همی
که از گردشان مه بپوشد همی
هوش مصنوعی: چنان بارانی می‌بارد که حتی ماه را هم پوشانده و از دید پنهان کرده است.
سپهدارشان قارن تیره کیش
برادر مرآن را که آن بار پیش
هوش مصنوعی: فرمانده سپاه آنها، قارن که به تاریکی و کفر معتقد بود، برادر کسی را که در نبرد پیشین شرکت کرده بود، به یاد می‌آورد.
تو او را چنان گرز بر سرزدی
همه لشکرش را بهم بر زدی
هوش مصنوعی: شما او را همچون پتکی بر سر زدی که همه نیروهایش را به هم ریختی.
بدو گفت کوش این فرومایه مرد
بتر زآن خورد کآن برادرش خَورد
هوش مصنوعی: برو بگو به این فرد پست که از آنچه برادرش خورد، بدتر بخورد.
نه قارن بدو هیچ پیغام کرد
نه کوش اندر آن رزم آرام کرد
هوش مصنوعی: نه کسی از قارن پیامی فرستاد و نه او در آن جنگ تلاش کرد تا آرامش برقرار کند.