گنجور

بخش ۲۲۵ - فرستادن جاسوسان به دربار فریدون

وز آن جا سوی شهر خمدان کشید
همی برتر از خویشتن کس ندید
یکی شیر دل مرد را پیش خواند
ز کار فریدون فراوان بخواند
به درگاه او رفت بایدت، گفت
یکی بر رسیدن ز راز نهفت
سپاهش بدیدن که چند است و چون
هم از دیدنِ خود، هم از رهنمون
ببین تا فریدون چه دارد به دل
چه کرده ست با آن سپاه خجل
اگر سوی ما دارد آهنگ شاه
تو آهنگ ما کن نهانی به راه
بدادش ز دیبا و دینار چند
فرستاده شد بر ستور نوند

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

وز آن جا سوی شهر خمدان کشید
همی برتر از خویشتن کس ندید
هوش مصنوعی: از آنجا به سوی شهر خمدان حرکت کرد و هیچ‌کس را بالاتر از خود نمی‌دید.
یکی شیر دل مرد را پیش خواند
ز کار فریدون فراوان بخواند
هوش مصنوعی: مردی دلیر را نزد خود خواند و از کارهای فریدون بسیار سخن گفت.
به درگاه او رفت بایدت، گفت
یکی بر رسیدن ز راز نهفت
هوش مصنوعی: باید به درگاه او بروی و از اسراری که پنهان مانده‌اند، بگویی.
سپاهش بدیدن که چند است و چون
هم از دیدنِ خود، هم از رهنمون
هوش مصنوعی: سربازانشان را به تماشا می‌کشند تا ببینند چه تعدادند و چگونه‌اند و همچنین از نگاهی که به خودشان دارند و راهنمایی‌هایی که می‌گیرند.
ببین تا فریدون چه دارد به دل
چه کرده ست با آن سپاه خجل
هوش مصنوعی: ببین چه احساسی در دل فریدون وجود دارد و با آن سپاه شرمنده چه کرده است.
اگر سوی ما دارد آهنگ شاه
تو آهنگ ما کن نهانی به راه
هوش مصنوعی: اگر شاه تو به سمت ما بیاید، تو هم به آرامی و به طور پنهانی به این راه بپیوند.
بدادش ز دیبا و دینار چند
فرستاده شد بر ستور نوند
هوش مصنوعی: چندین پارچه از ابریشم و مقداری سکه طلا به او داده شد و بر اسبی سوار شد.