بخش ۲۲۲ - بازگشت به سرگذشت کوش رفتن کوش با ماوراءالنهر و خاور
بر این داستانِ دگر دار گوش
نگه کن به کردار و بازار کوش
ز کوش فریبنده دیگر سخن
چنین ساخت داننده مرد کهن
چو بشکست ایران سپه را به درد
سوی ماوراالنّهر آغاز کرد
از او شاه مکران چو آگاه شد
دژم گشت و شادیش کوتاه شد
پذیره شدش با سران سپاه
یکی مایهور برد گنجش به راه
از اسبان تازی و دیبای چین
ز تخت و ز تاج و کلاه و نگین
هم از خوردنی برد چندان ز شهر
که یک ماه لشکرش را بود بهر
ز مکران گذر کرد بی جنگ و جوش
بشد با سواران پولادپوش
همی رفت تا خاور و تیره میغ
گرفت آن همه مرزها را به تیغ
چنین تا به دریای خاور رسید
سراپردهای نو بدان لب کشید
مر او را چنین گفت گویندهای
به دریا شب و روز پویندهای
که شاها، یکی جایگاهست خوش
در این ژرف دریا از او سرمکش
جزیرهست با آبهای روان
نشستنگهی از در خسروان
پر از میوه و سایهٔ بید و سرو
همه کوه نخچیر و کبک و تذرو
بهار و خزان سربسر گل بود
ز طاووس و درّاج غلغل بود
روان بر سر سبزه و بوی و رنگ
نه تیمار شیر و نه بیم پلنگ
چو بشنید از او شاه وارونهخوی
کشیدش بدان جایگه آرزوی
درآمد به دریا و برشد به کوه
بزرگان چین از پسش همگروه
برآن کوه بر، کان پیروزه یافت
همان زر که مانند آتش بتافت
بخش ۲۲۱ - اندر فرزندان کنعان: کوش و نمرود: پسر داشت کنعان یکی، کوش نامبخش ۲۲۳ - ساختن شهر کوشان و قرار دادن پیکر کوش در آن: خوش آمدْش بنشست بر کوه ژرف
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بر این داستانِ دگر دار گوش
نگه کن به کردار و بازار کوش
هوش مصنوعی: به این داستان خوب گوش بده و به رفتار و تعاملات در جامعه توجه کن.
ز کوش فریبنده دیگر سخن
چنین ساخت داننده مرد کهن
هوش مصنوعی: این بیت به بیان تلاش فردی اشاره دارد که با هوشیاری و دانایی، کلامی فریبنده و دلنشین از خود به جای گذاشته است. در واقع، میگوید که شخصی با تجربه و قدیمی، به خوبی توانسته است از جملات زیبا و زیرکانه برای جلب توجه و تاثیرگذاری استفاده کند.
چو بشکست ایران سپه را به درد
سوی ماوراالنّهر آغاز کرد
هوش مصنوعی: وقتی سپاه ایران شکست خورد و به مشکلات دچار شد، به سمت سرزمینهای فراتر از رودخانهی جیحون حرکت کرد.
از او شاه مکران چو آگاه شد
دژم گشت و شادیش کوتاه شد
هوش مصنوعی: زمانی که شاه مکران از او باخبر شد، غمگین شد و شادیاش از بین رفت.
پذیره شدش با سران سپاه
یکی مایهور برد گنجش به راه
هوش مصنوعی: او با فرماندهان سپاه ملاقات کرد و یکی از ثروتمندان را برای کمک در این مسیر همراه خود آورد.
از اسبان تازی و دیبای چین
ز تخت و ز تاج و کلاه و نگین
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر از زیباییها و ابزارهای قدرت و ثروت صحبت میکند. او به اسبهای اصیل و با ارزش، پارچههای گرانبهای چینی، تختودستگاههای سلطنتی و زینتآلاتی چون تاج و نگین اشاره میکند. همه این نمادها نشاندهندهی جاذبه و شکوه زندگی و قدرت هستند.
هم از خوردنی برد چندان ز شهر
که یک ماه لشکرش را بود بهر
هوش مصنوعی: از شهری، مقدار زیادی خوراکی برداشت که برای یک ماه، تمام لشکرش را تامین کند.
ز مکران گذر کرد بی جنگ و جوش
بشد با سواران پولادپوش
هوش مصنوعی: او بدون رزمایش و درگیری، از سرزمین مکران عبور کرد و با سوارانی که زرههای پولادین به تن داشتند، همراه شد.
همی رفت تا خاور و تیره میغ
گرفت آن همه مرزها را به تیغ
هوش مصنوعی: او به سمت شرق حرکت کرد و ابرهای تیره همهی مرزها را مانند تیغ پوشاند.
چنین تا به دریای خاور رسید
سراپردهای نو بدان لب کشید
هوش مصنوعی: وقتی به دریای شرق رسید، چادری جدید از دور نمایان شد.
مر او را چنین گفت گویندهای
به دریا شب و روز پویندهای
هوش مصنوعی: گفتگو کننده به او گفت که تو مانند دریا هستی، که شب و روز به سمت جلو در حال حرکت هستی.
که شاها، یکی جایگاهست خوش
در این ژرف دریا از او سرمکش
هوش مصنوعی: ای شاه، در این دریا که بسیار عمیق است، مکانی وجود دارد که بسیار خوشایند و خوشپسند است. از آنجا سر بلند کن و به آنجا توجه کن.
جزیرهست با آبهای روان
نشستنگهی از در خسروان
هوش مصنوعی: جزیرهای از آبهای جاری ساخته شده است که گاه و بیگاه با دریاها و سرزمینهای باشکوه در ارتباط است.
پر از میوه و سایهٔ بید و سرو
همه کوه نخچیر و کبک و تذرو
هوش مصنوعی: این منطقه پر از درختان و میوههای خوشمزه است و سایههای بید و سرو آنجا را زیباتر کردهاند. کوهها و دشتها با پرندگان مختلفی مانند کبک و تذرو پر شدهاند.
بهار و خزان سربسر گل بود
ز طاووس و درّاج غلغل بود
هوش مصنوعی: در بهار و پاییز، همه جا پر از گل و رنگهای زیبا بود و صدای طاووس و پرندگان در فضا طنینانداز بود.
روان بر سر سبزه و بوی و رنگ
نه تیمار شیر و نه بیم پلنگ
هوش مصنوعی: جان و دل در میان سبزه و عطر و رنگ است، نه ترس از شیر و نه نگرانی از پلنگ.
چو بشنید از او شاه وارونهخوی
کشیدش بدان جایگه آرزوی
هوش مصنوعی: وقتی شاه از او شنید، روحیهاش تغییر کرد و به آن مکان برای برآورده شدن آرزویش رفت.
درآمد به دریا و برشد به کوه
بزرگان چین از پسش همگروه
هوش مصنوعی: به دریا رفت و به کوه بالا رفت، بزرگان چین هم از او پیروی کردند.
برآن کوه بر، کان پیروزه یافت
همان زر که مانند آتش بتافت
هوش مصنوعی: در آن کوه، در کنار معدن طلا، همان زر (طلا) یافت شد که مانند آتش درخشان و تابناک بود.

ایرانشان