بخش ۲۱۰ - نامه ی کوش به شاه مکران و سپاه خواستن
شب آمد طلایه برون کرد کوش
نبیسنده ای خواست بسیار هوش
سوی شاه مکران یکی نامه کرد
سخن را روان از سر خامه کرد
که تو راه خوبی همه نسپری
همانا نداری سر کهتری
دوباره ببستند گردان میان
به رزم و به پیگار ایرانیان
سپه خواستم از تو هنگام کار
نیامد ز نزدیک تو یک سوار
کنون بار دیگر سوار آمده ست
از ایران یکی کینه خواه آمده ست
یکی رزم کردیم و بودیم شاد
شکن بر سپاه قباد اوفتاد
کنون مرد جاسوسم آگاه کرد
که دشمن سواری سوی راه کرد
مدد خواست و دانم همی بی گمان
که آید سپاهی زمان تا زمان
از ایشان سپه دل شکسته شود
همه کارها سخت بسته شود
تو باید که چندان که داری سپاه
سوی ما فرستی بدین رزمگاه
بدین کار اگر تو درنگ آوری
جهان بر دل خویش تنگ آوری
چو پرداخته باشم از ایرانیان
به یزدان اگر من گشایم میان
مگر داد بستانم از تو به کین
به آتش بسوزم تو را بر زمین
تن خویش دریاب و لختی سپاه
بساز و گسی کن بدین رزمگاه
بگو تا گذر سوی خمدان کنند
سپاهی که آن جا شتابان کنند
به یک جا بیایند هر دو سپاه
مگر بشکند زآن دل کینه خواه
فرستاده سوی ره آورد روی
بدو گفت با شاه مکران بگوی
اگر سستی آری تو در کار باز
بدین بار پرخاش ما را بساز
که بتّرترین دشمن اندر جهان
تویی مرمرا آشکار و نهان
فرستاده برداشت گرز و کمند
شتابان بشد بر ستور نوند
بخش ۲۰۹ - نامه ی قباد نزدیک شاه فریدون به فتح: همان شب یکی نامه فرمود، گفتبخش ۲۱۱ - جنگ تن به تن قباد با کوش: چو خورشید بر زد سر از برج گاو
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شب آمد طلایه برون کرد کوش
نبیسنده ای خواست بسیار هوش
هوش مصنوعی: شب فرا رسید و پیشدرآمدی روشن شد. نویسندهای با استعداد و ذکاوت بسیار در پی کار خود رفت.
سوی شاه مکران یکی نامه کرد
سخن را روان از سر خامه کرد
هوش مصنوعی: به یک شاه در مکران نامهای نوشت و سخنانش را با نرمی و لطافت بر روی کاغذ آورد.
که تو راه خوبی همه نسپری
همانا نداری سر کهتری
هوش مصنوعی: اگر تو راه نیکی را به کسی نگویی، نشاندهندهی آن است که خودت هم از مقام والا محرومی و در مرتبهی پستی قرار داری.
دوباره ببستند گردان میان
به رزم و به پیگار ایرانیان
هوش مصنوعی: دوباره جنگجویان شروع به جنگ کردند و ایرانیان در میدان نبرد حاضر شدند.
سپه خواستم از تو هنگام کار
نیامد ز نزدیک تو یک سوار
هوش مصنوعی: وقتی به تو نیاز داشتم تا در کارها کمکم کنی، هیچ یک از سربازان و یارانم از نزدیکت نیامدند.
کنون بار دیگر سوار آمده ست
از ایران یکی کینه خواه آمده ست
هوش مصنوعی: اکنون دوباره یکی از ایران آمده است که با خود حس انتقام و کینه را به همراه دارد.
یکی رزم کردیم و بودیم شاد
شکن بر سپاه قباد اوفتاد
هوش مصنوعی: ما در میدان جنگ با هم مبارزه کردیم و در حالی که شاد و خوشحال بودیم، بر سپاه قباد پیروزی یافتیم.
کنون مرد جاسوسم آگاه کرد
که دشمن سواری سوی راه کرد
هوش مصنوعی: اکنون یکی از جاسوسانم مرا مطلع کرد که دشمنی سوار بر اسب به سمت راه آمده است.
مدد خواست و دانم همی بی گمان
که آید سپاهی زمان تا زمان
هوش مصنوعی: او از دیگری کمک خواسته است و من مطمئن هستم که زمانی خواهد رسید که نیرویی به یاری او بیاید.
از ایشان سپه دل شکسته شود
همه کارها سخت بسته شود
هوش مصنوعی: اگر دلهای آنها بشکند، همه کارها دشوار و غیر قابل انجام خواهد شد.
تو باید که چندان که داری سپاه
سوی ما فرستی بدین رزمگاه
هوش مصنوعی: تو باید به اندازهای که نیروی نظامی داری، به سوی ما نیرو بفرستی تا در این میدان جنگ حاضر شویم.
بدین کار اگر تو درنگ آوری
جهان بر دل خویش تنگ آوری
هوش مصنوعی: اگر در این کار تردید کنی، بر دل خودت فشار و سختی خواهی آورد.
چو پرداخته باشم از ایرانیان
به یزدان اگر من گشایم میان
هوش مصنوعی: اگر من از ایرانیان به یزدان گفتم و پرداخته باشم، در این صورت میتوانم میان را بگشایم.
مگر داد بستانم از تو به کین
به آتش بسوزم تو را بر زمین
هوش مصنوعی: آیا به خاطر کینهات از من، باید حسابی از تو پس بگیرم و تو را مانند آتش بر زمین بسوزانم؟
تن خویش دریاب و لختی سپاه
بساز و گسی کن بدین رزمگاه
هوش مصنوعی: به خودت رسیدگی کن و مدتی به تقویت نیروی خود بپرداز و سپس به میدان نبرد برو.
بگو تا گذر سوی خمدان کنند
سپاهی که آن جا شتابان کنند
هوش مصنوعی: بگو تا سپاهیان به سمت خمدان بروند و با سرعت در آن جا حاضر شوند.
به یک جا بیایند هر دو سپاه
مگر بشکند زآن دل کینه خواه
هوش مصنوعی: دو سپاه باید در یک جا گرد هم آیند تا شاید این دل پر از کینه را بشکنند.
فرستاده سوی ره آورد روی
بدو گفت با شاه مکران بگوی
هوش مصنوعی: فرستاده به سوی مکران رفت و به شاه این سرزمین پیام رساند.
اگر سستی آری تو در کار باز
بدین بار پرخاش ما را بساز
هوش مصنوعی: اگر در کارهایت سستی کنی، باید آماده باشی که به خاطر این سستی، ما به تو اعتراض کنیم و نارضایتی خود را ابراز کنیم.
که بتّرترین دشمن اندر جهان
تویی مرمرا آشکار و نهان
هوش مصنوعی: تو بدترین دشمن من در تمام جهانی، هم در ظاهر و هم در باطن.
فرستاده برداشت گرز و کمند
شتابان بشد بر ستور نوند
هوش مصنوعی: فرستاده، با عجله گرز و طنابش را برداشت و بر اسب خود سوار شد.