بخش ۲۰۹ - نامه ی قباد نزدیک شاه فریدون به فتح
همان شب یکی نامه فرمود، گفت
که با شاه فرّ مهی باد جفت
چو در مرز تبّت کشیدم سپاه
کمین کردم و کنده کردم به راه
سراسر همه دشت بدخواه بود
دل من ز کردارش آگاه بود
که بر ما شبیخون کند با سپاه
شود کار بر نامداران تباه
همان آمد از وی که بردم گمان
شب تیره آمد چو باد دمان
من آن گرز کین بر نهادم به دوش
فتادند در کنده مردان کوش
در ایشان نهادیم شمشیر و تیر
چه مایه بکشتیم و کردیم اسیر
نشانش فرستادم اینک به شاه
همه ساله پیروز بادش سپاه
از این پس گرفتاری دیوزاد
ببینم سوی شاه با دین و داد
پس آن مهتران و اسیران چین
سوارانش کردند پانصد گزین
ببست و فرستاد نزدیک شاه
هزار اسب تازی سمند و سیاه
سزای نشست فریدون همه
گرفته به گاه شبیخون همه
دگر بر سپه بخش کرد آنچه بود
هم از خویشتن مردمیها نمود
ز لشکر کرا بود دربند اسیر
بفرمود کشتن به تیغ و به تیر
سوم روز برداشت لشکر ز جای
برآمد خروشیدن کرّه نای
همی راند تا پیش دشمن رسید
سپه را برابر فرود آورید
چو کوش آن چنان دید، گفتا قباد
از این رزم نیرو گرفته ست و باد
نداند که بر ما بپوشید کار
که در کنده افتاد چندی سوار
چنین گشت گستاخ و آمد به پیش
بدین سان دلیری نماید ز خویش
نداند که ایدر به یک کارزار
از او وز سپاهش برآرم دمار
بخش ۲۰۸ - رزم کردن کوش با قباد و پیروزی قباد: گزین کرد کوش از سپه صد هزاربخش ۲۱۰ - نامه ی کوش به شاه مکران و سپاه خواستن: شب آمد طلایه برون کرد کوش
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
همان شب یکی نامه فرمود، گفت
که با شاه فرّ مهی باد جفت
هوش مصنوعی: در همان شب، کسی نامهای نوشت و گفت که با شاه، فرّ و شکوهی همراز باشد.
چو در مرز تبّت کشیدم سپاه
کمین کردم و کنده کردم به راه
هوش مصنوعی: وقتی به مرز تبّت رسیدم، سربازان را جمع کردم و کمین کردم و مسیر را برای ورود آماده کردم.
سراسر همه دشت بدخواه بود
دل من ز کردارش آگاه بود
هوش مصنوعی: دل من از رفتار مردم در سراسر دشت آگاه بود و به همین دلیل، نسبت به آنها حس خوبی نداشت.
که بر ما شبیخون کند با سپاه
شود کار بر نامداران تباه
هوش مصنوعی: این بیت به تهیه و یورش دشمنان اشاره دارد که قصد حمله بر ما را دارند و وقتی این حمله صورت گیرد، به سرنوشت و وضع افراد برجسته و نامدار آسیب خواهد رسید.
همان آمد از وی که بردم گمان
شب تیره آمد چو باد دمان
هوش مصنوعی: چیزی که باعث شد این فکر به ذهنم بیفتد، همان حادثهای بود که به من نشان داد در تاریکی شب، ناگهان بادی به وزیدن درآمد.
من آن گرز کین بر نهادم به دوش
فتادند در کنده مردان کوش
هوش مصنوعی: من نیرویی هستم که بر دوش خود احساس سنگینی میکنم و در برابر دشمنان قرار گرفتم، مانند مردانی که در نبرد با تمام قدرت تلاش میکنند.
در ایشان نهادیم شمشیر و تیر
چه مایه بکشتیم و کردیم اسیر
هوش مصنوعی: در دل آنها سلاح و جنگ را قرار دادیم و چه بسیار از آنها را به قتل رساندیم و اسیر کردیم.
نشانش فرستادم اینک به شاه
همه ساله پیروز بادش سپاه
هوش مصنوعی: من پیامی برای شاه فرستادم و آرزو دارم که سپاه او هر سال پیروز باشد.
از این پس گرفتاری دیوزاد
ببینم سوی شاه با دین و داد
هوش مصنوعی: از این به بعد میخواهم گرفتار مشکلاتی ناشی از دیوانگی و شقاوت باشم، و به سمت پادشاهی که با دین و انصاف است، میروم.
پس آن مهتران و اسیران چین
سوارانش کردند پانصد گزین
هوش مصنوعی: سپس فرماندهان و افراد اسیر را گردآوری کردند و پانصد نفر از آنها را انتخاب کردند.
ببست و فرستاد نزدیک شاه
هزار اسب تازی سمند و سیاه
هوش مصنوعی: او دربند را بست و هزار اسب تازی و سیاه را به سوی شاه فرستاد.
سزای نشست فریدون همه
گرفته به گاه شبیخون همه
هوش مصنوعی: مجازات و عواقب کارهای فریدون در نهایت به وقوع پیوست و همه چیز به وخامت گرایید.
دگر بر سپه بخش کرد آنچه بود
هم از خویشتن مردمیها نمود
هوش مصنوعی: سپس خداوند به مردم دادن را از خودشان نشان داد و بر سپاهیان تقسیم کرد.
ز لشکر کرا بود دربند اسیر
بفرمود کشتن به تیغ و به تیر
هوش مصنوعی: از کدام سپاه کسی در بند اسیر است که فرمان قتل او را با شمشیر و تیر صادر کردهاند؟
سوم روز برداشت لشکر ز جای
برآمد خروشیدن کرّه نای
هوش مصنوعی: در روز سوم، سپاه از محل خود به حرکت درآمد و صدای نای به گوش رسید.
همی راند تا پیش دشمن رسید
سپه را برابر فرود آورید
هوش مصنوعی: او همواره به جلو میرفت تا اینکه به دشمن رسید و سپاه را در برابر او قرار داد.
چو کوش آن چنان دید، گفتا قباد
از این رزم نیرو گرفته ست و باد
هوش مصنوعی: وقتی کوش این صحنه را دید، گفت که قباد از این جنگ نیرو گرفته و مانند باد قوی شده است.
نداند که بر ما بپوشید کار
که در کنده افتاد چندی سوار
هوش مصنوعی: نمیداند که چه بر ما گذشته است، چون مدتی کسی بر اسب سوار شده و در کارهای ما غفلت کرده است.
چنین گشت گستاخ و آمد به پیش
بدین سان دلیری نماید ز خویش
هوش مصنوعی: او اینگونه بیپروا شد و جلو آمد تا به این شکل شجاعت خود را نشان دهد.
نداند که ایدر به یک کارزار
از او وز سپاهش برآرم دمار
هوش مصنوعی: او نمیداند که در یک جنگ میتوانم از نیروی او به راحتی انتقام بگیرم و او را نابود کنم.