بخش ۱۹۶ - فرستاده ی کارم در پیشگاه فریدون
فرستاده برداشت آن خواسته
یکی کاروانی شد آراسته
همی رفت تا شهر آمل رسید
فرود آمد و خیمه ها برکشید
فرستاده ی شاه شد پیش شاه
سخن راند از کارم نیکخواه
که چون من رسیدم شتابان ز کوه
شده بود طیهور دور از گروه
سرافراز کارم نشسته بجای
جوانی خردمند و پاکیزه رای
چو نام شهنشاه با نامه دید
ببوسید و شاد آفرین گسترید
سپاهش همه گوهر افشاندند
چو نام شهنشاه برخواندند
دو هفته فزونتر می تیزجوش
به یاد شهنشاه کردند نوش
بیاورد پس هرچه بودش ز گنج
فرستاد و بر دل نیامدش رنج
سواری هزار است با خواسته
یکی گنج دارند آراسته
همانا که از شهریاران پیش
ندیدند چندین فزونی به خویش
از آن، شادمان شد جهاندار شاه
فرستاد پیشش سپه را به راه
فرستاده ی کارم آمد به در
ببوسید تخت شه تاجور
فریدون چو آن خواسته دید و تخت
ز کارم دلش شادمان گشت سخت
پس آن تخت فیروزه شاهوار
نهادند در خانه ی زرنگار
چو بر تخت فیروزه بنشست شاه
چنین گفت خندان ز پیش سپاه
که پیروز گردم به پیروز بخت
به هر هفت کشور ز پیروزه تخت
بپرسید کاین تخت فیروزه گون
ز کارم جا اوفتاده ست و چون
به پاسخ چنین کرد گوینده یاد
که این، پیل دندان به طیهور داد
بدان گه که دادش چو مردان فریب
وزآن پس رسانید چندان نهیب
چنین فال زد گفت بر تخت بزم
بر او نیز پیروز گردم به رزم
پس آن چیز در گنج بنهاد شاه
فرستاده را داشت مهمان دو ماه
بخش ۱۹۵ - پاسخ نامه ی فریدون از کارم: چو کارم چنین خواسته کرد راستبخش ۱۹۷ - برگزیدن نستوه شیروی به فرمانروایی چین و فرستادن او را به جنگ کوش: همی خواست تا لشکری گشن زوش
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
فرستاده برداشت آن خواسته
یکی کاروانی شد آراسته
هوش مصنوعی: پیامرسان درخواست را دریافت کرد و آماده شد تا به عنوان یک کاروان به سوی هدف حرکت کند.
همی رفت تا شهر آمل رسید
فرود آمد و خیمه ها برکشید
هوش مصنوعی: او به سمت شهر آمل میرفت تا اینکه به آنجا رسید و توقف کرد و چادرها را برپا کرد.
فرستاده ی شاه شد پیش شاه
سخن راند از کارم نیکخواه
هوش مصنوعی: فرستادهای به حضور شاه رفت و دربارهی کارهای نیک و مثبت خود صحبت کرد.
که چون من رسیدم شتابان ز کوه
شده بود طیهور دور از گروه
هوش مصنوعی: وقتی من به سرعت به مقصد رسیدم، کوه مانند پرندهای در حال پرواز از جمعیت دور شده بود.
سرافراز کارم نشسته بجای
جوانی خردمند و پاکیزه رای
هوش مصنوعی: من در اوج موفقیتم و در این مقام قرار دارم که به جای جوانی با خرد و پاکدامن، جایگاه خود را حفظ کردهام.
چو نام شهنشاه با نامه دید
ببوسید و شاد آفرین گسترید
هوش مصنوعی: وقتی نام شاهنشاه را در نامه دید، آن را بوسید و با خوشحالی ستایش و تمجید کرد.
سپاهش همه گوهر افشاندند
چو نام شهنشاه برخواندند
هوش مصنوعی: هنگامی که نام پادشاه خوانده شد، جنگجویان همه جواهرات و گنجهای خود را پراکنده کردند.
دو هفته فزونتر می تیزجوش
به یاد شهنشاه کردند نوش
هوش مصنوعی: دو هفته بیشتر از آن زمان، به یاد پادشاه، نوشیدنیای تند و گوارا تهیه کردند.
بیاورد پس هرچه بودش ز گنج
فرستاد و بر دل نیامدش رنج
هوش مصنوعی: او هر آنچه را که داشت، از گنجینهاش آورد و ارسال کرد، اما دلش از این کار ناراحت نشد.
سواری هزار است با خواسته
یکی گنج دارند آراسته
هوش مصنوعی: در اینجا به زندگی افرادی اشاره شده که در میان جمعیت بسیار زیادی قرار دارند، اما تنها یک نفر به هدف اصلی و خواسته واقعی خود دست یافته است. این نشاندهندهی اهمیت تلاش و کوشش در دستیابی به آرزوها و اهداف است.
همانا که از شهریاران پیش
ندیدند چندین فزونی به خویش
هوش مصنوعی: در واقع، هیچیک از شاهان گذشته، به اندازهی او بر خود برتری و افزایش نداشتهاند.
از آن، شادمان شد جهاندار شاه
فرستاد پیشش سپه را به راه
هوش مصنوعی: شاه جهان از این خبر خوشحال شد و سپاهش را به راه انداخت تا پیش او بروند.
فرستاده ی کارم آمد به در
ببوسید تخت شه تاجور
هوش مصنوعی: خبرنگار کار من به درب آمد و تخت شاه را بوسید.
فریدون چو آن خواسته دید و تخت
ز کارم دلش شادمان گشت سخت
هوش مصنوعی: فریدون زمانی که به آرزوی خود رسید و تخت سلطنت را به دست آورد، بسیار خوشحال شد.
پس آن تخت فیروزه شاهوار
نهادند در خانه ی زرنگار
هوش مصنوعی: آن تخت فیروزهای که به زیبایی شاهانه طراحی شده بود، در خانهای با دیوارهای زرنگار گذاشته شد.
چو بر تخت فیروزه بنشست شاه
چنین گفت خندان ز پیش سپاه
هوش مصنوعی: وقتی شاه بر روی تخت ابریشمی نشست، با لبخند به سپاه خود گفت:
که پیروز گردم به پیروز بخت
به هر هفت کشور ز پیروزه تخت
هوش مصنوعی: من میخواهم به لطف بخت پیروز، در هر هفت کشور بر تخت پیروزی بنشینم.
بپرسید کاین تخت فیروزه گون
ز کارم جا اوفتاده ست و چون
هوش مصنوعی: سوال کردند که این تخت فیروزهای از چه کاری به اینجا افتاده است و چگونه به این وضعیت درآمده است.
به پاسخ چنین کرد گوینده یاد
که این، پیل دندان به طیهور داد
هوش مصنوعی: گوینده به آن شخص یادآوری کرد که این دلیل، مانند این است که تنها دندانهای یک فیل را به پاداش میدهد.
بدان گه که دادش چو مردان فریب
وزآن پس رسانید چندان نهیب
هوش مصنوعی: آن زمان که او داد و فریادش بهمانند مردان بلند شد، پس از آن نیرویی بهقدری قوی بهطرف او فرستاده شد که تأثیر زیادی گذاشت.
چنین فال زد گفت بر تخت بزم
بر او نیز پیروز گردم به رزم
هوش مصنوعی: فال خوبی زد و گفت در میهمانی، بر او نیز در نبرد پیروز خواهم شد.
پس آن چیز در گنج بنهاد شاه
فرستاده را داشت مهمان دو ماه
هوش مصنوعی: شاه مقداری از داراییهای خود را در گنج گذاشت و به فرستادهاش هدیه داد و او به مدت دو ماه مهمان بود.