گنجور

بخش ۱۹۴ - هدایای کارم به نزد فریدون و وصف اسبان آبی‌نژاد

در گنج‌های پدر کرد باز
فراوان برون کرد از آن گنج و ساز
بیاورد سالار فرخنده‌بخت
ز گنج پدر شایگانی سه تخت
یکی تخت پیروزه بود، آن که کوش
فرستاد نزدیک طیهور زوش
زبرجد یکی تخت دیگر گزید
که اندر جهان آن چنان کس ندید
یکی دیگر از زرّ خورشید‌رنگ
که هرگز چنان، کس نیارد به چنگ
به یاقوت و پیروزه آراسته
به لعل و به مرجان بپیراسته
نهاده بر آن تخت‌ها هر سه تاج
بیاورده ده تخت دیگر ز عاج
هم از تخته دیبای چینی هزار
هزار دگر تیغ زهرابدار
بیاورد از آن پس هزاران زره
بدو هیچ پیدا نه بند و گره
همان تخت دیبای چینی هزار
هزار دگر مرکب شاهوار
پس آن نافهٔ مشک تبّت هزار
هزار دگر نیزهٔ جانگذار
ز یاقوت صد پاره همچون کناغ
که در شب همی تافتی چون چراغ
دگر بود صد دانه درّ خوشاب
که از شهریاران ندید آن به خواب
ز سنجاب موی و سمور سیاه
گزین کرد و آورد گنجور شاه
شمردند از آن موی‌ها ده هزار
صد از خوبرویان چین و تتار
کنیزی صد و بیست شمشاد تن
همه پای‌کوب و همه چنگ‌زن
به غمزه همه چشمه و دلربای
به فتنه همه چهره و جانگزای
صد از تازی اسبان آبی‌نژاد
گزین کرد شاه آن به آیین و داد
گهِ شیهه آشفتهٔ بیدلی
مر او را تگی دورتر منزلی
گه راه در زیر مرد خرد
بریدی شبانروز فرسنگ صد
ز دریا گرفته یکی اسب نر
چو سیل روان و چو مرغ به‌پر
به هیکل چو کوه و قوائم چو سنگ
چو گوران به موی و چو دیوان به رنگ
تنش چون شبه، رخ چو سیم حلال
چو جعد بتان موی و دنبال و یال
به گشتن چو چرخ و به جستن چو تیر
کز او خیره شد مردم تیزویر
به رفتن چو باد و دویدن چو ببر
به جولان چو آتش به شیهه چو ابر
تگاور چو عنقا، دلاور چو شیر
به میدان دَوان و به جولان دلیر
روان‌تر به دریا چو آبی نهنگ
دوان‌تر به کوه او ز کوهی‌ پلنگ
ز رنگ سیاهیش، تیره غراب
ز باد دویدنْش خیره عقاب
چو آتش به گرمی، چو طاووس کش
کشان بر زمین موی یال و برش
سیاه سیاووش، «بهزاد» نام
از این اسب بوده‌ست و این نیست خام

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در گنج‌های پدر کرد باز
فراوان برون کرد از آن گنج و ساز
هوش مصنوعی: او از گنج‌های پدرش بسیار استفاده کرده و چیزهای زیادی از آن به دست آورده است.
بیاورد سالار فرخنده‌بخت
ز گنج پدر شایگانی سه تخت
هوش مصنوعی: مردی با بخت خوش و موفق، سه تخت گرانبها را از گنج پدرش به همراه آورد.
یکی تخت پیروزه بود، آن که کوش
فرستاد نزدیک طیهور زوش
هوش مصنوعی: یک تخت پیروزمندانه وجود داشت که آن را به نزدیک طاهور زوش فرستاده بودند.
زبرجد یکی تخت دیگر گزید
که اندر جهان آن چنان کس ندید
هوش مصنوعی: یکی از زبرجد‌ها تخت دیگری را انتخاب کرد که در دنیا هیچ‌کس مانند آن را ندیده است.
یکی دیگر از زرّ خورشید‌رنگ
که هرگز چنان، کس نیارد به چنگ
هوش مصنوعی: یکی دیگر از رنگ‌های طلایی خورشید که هیچ‌کس نتوانسته آن را به دست بیاورد.
به یاقوت و پیروزه آراسته
به لعل و به مرجان بپیراسته
هوش مصنوعی: این جمله به زیبایی و زینت چیزی اشاره دارد که با جواهرات قیمتی مانند یاقوت، پیروزه، لعل و مرجان تزئین شده است. به عبارت دیگر، توصیف زیبایی و درخشندگی چیزی است که با این سنگ‌های گرانبها آراسته شده است.
نهاده بر آن تخت‌ها هر سه تاج
بیاورده ده تخت دیگر ز عاج
هوش مصنوعی: بر روی آن تخت‌ها سه تاج گذاشته‌اند و ده تخت دیگر از عاج نیز آورده‌اند.
هم از تخته دیبای چینی هزار
هزار دگر تیغ زهرابدار
هوش مصنوعی: از پارچه‌های چینی با الگوی زیبای دیبا، هزاران تیغ زهرآلود دیگر نیز وجود دارد.
بیاورد از آن پس هزاران زره
بدو هیچ پیدا نه بند و گره
هوش مصنوعی: پس از آن، زره‌های متعددی به او آوردند که هیچ‌گونه بند و گره‌ای در آن دیده نمی‌شد.
همان تخت دیبای چینی هزار
هزار دگر مرکب شاهوار
هوش مصنوعی: تختی از دیبای چینی و زیبا که هزاران مرتبه بهتر از دیگران است و به شکوه و عظمت شاهان می‌ماند.
پس آن نافهٔ مشک تبّت هزار
هزار دگر نیزهٔ جانگذار
هوش مصنوعی: عطر مشک تبت به قدری دلربا و جذاب است که می‌تواند جان بسیاری را تحت تأثیر قرار دهد و از پا درآورد.
ز یاقوت صد پاره همچون کناغ
که در شب همی تافتی چون چراغ
هوش مصنوعی: مانند چراغی روشن که در شب می‌درخشد، تکه‌های یاقوتی به زیبایی و درخشانی پراکنده‌اند.
دگر بود صد دانه درّ خوشاب
که از شهریاران ندید آن به خواب
هوش مصنوعی: دانه‌های درّ خوشاب به طور خاص و جذاب بودند، اما آن‌ها خواب را ندیدند که از شهریاران دیگر ارزش کمتری دارند.
ز سنجاب موی و سمور سیاه
گزین کرد و آورد گنجور شاه
هوش مصنوعی: سنجاب موی و سمور سیاه را انتخاب کرد و برای پادشاه گنجینه‌ای آورد.
شمردند از آن موی‌ها ده هزار
صد از خوبرویان چین و تتار
هوش مصنوعی: از آن موها ده هزار مو را شمردند و زیبایی‌های چینی و تاتاری را هم مورد توجه قرار دادند.
کنیزی صد و بیست شمشاد تن
همه پای‌کوب و همه چنگ‌زن
هوش مصنوعی: دخترانی که چهره‌ای زیبا و قدی بلند همچون شمشاد دارند، با شوق و هیجان در حال رقصیدن و نواختن موسیقی هستند.
به غمزه همه چشمه و دلربای
به فتنه همه چهره و جانگزای
هوش مصنوعی: با یک لبخند، همه را به خود جذب می‌کنی و با زیبایی‌ات، دل‌ها را به دست می‌آوری.
صد از تازی اسبان آبی‌نژاد
گزین کرد شاه آن به آیین و داد
هوش مصنوعی: شاه صد اسب تازی با نژاد آبی را انتخاب کرد که با آیین و انصاف مناسب باشد.
گهِ شیهه آشفتهٔ بیدلی
مر او را تگی دورتر منزلی
هوش مصنوعی: گاهی صدای شیهه‌ی اسب آشفته‌ای به گوش می‌رسد که نشان از دوری و تنهایی دارد.
گه راه در زیر مرد خرد
بریدی شبانروز فرسنگ صد
هوش مصنوعی: گاهی اوقات حتی بزرگترین افراد هم در طول روز مسیری بسیار طولانی را طی می‌کنند و به موفقیت‌ها و پیشرفت‌های بزرگی دست می‌یابند.
ز دریا گرفته یکی اسب نر
چو سیل روان و چو مرغ به‌پر
هوش مصنوعی: از دریا یکی اسب نر به مانند سیل به راه افتاده و همچون پرنده‌ای در پرواز است.
به هیکل چو کوه و قوائم چو سنگ
چو گوران به موی و چو دیوان به رنگ
هوش مصنوعی: شخصیتی با هیکلی مثل کوه و پاهایی محکم مانند سنگ دارد. او همچنان که گوران (نوعی شتر) تار موهایی دارد، از نظر رنگ و جلوه نیز به دیوان (موجودات افسانه‌ای) شباهت دارد.
تنش چون شبه، رخ چو سیم حلال
چو جعد بتان موی و دنبال و یال
هوش مصنوعی: تن او مانند شب تار است، چهره‌اش مانند نقره می‌درخشد و موهایش به زیبایی ابرهای مواج و مانند یال اسب است.
به گشتن چو چرخ و به جستن چو تیر
کز او خیره شد مردم تیزویر
هوش مصنوعی: این بیت اشاره دارد به اینکه انسان‌ها مانند چرخ که مدام در حال حرکت است و مانند تیر که با سرعت می‌جهد، در جستجوی هدف‌ها و آرزوهای خود هستند. این حرکات سریع و پیوسته باعث می‌شود که افراد در دنیای اطراف خود غرق شوند و گاهی اوقات نتوانند به درستی به آنچه که می‌خواهند، دست یابند.
به رفتن چو باد و دویدن چو ببر
به جولان چو آتش به شیهه چو ابر
هوش مصنوعی: به مانند باد به سرعت بروید و مانند ببر با قدرت بدوید، همچنان که آتش در حرکت است، پر شور و نشاط باشید و مانند ابری که در آسمان می‌خروشد، با صدای رسا و خروش در گذر باشید.
تگاور چو عنقا، دلاور چو شیر
به میدان دَوان و به جولان دلیر
هوش مصنوعی: مثل عنقای افسانه‌ای، با سرعت و قدرت در حال پرواز است و مانند شیر، دلیر و شجاع در میدان نبرد به جلو می‌رود و در حال مبارزه و نشان دادن دلیر بودن خود است.
روان‌تر به دریا چو آبی نهنگ
دوان‌تر به کوه او ز کوهی‌ پلنگ
هوش مصنوعی: هرچه آب به دریا می‌ریزد، روان‌تر و راحت‌تر جریان پیدا می‌کند، همان‌طور که نهنگ به سمت دریا می‌دود. و همچنین، پلنگ که از کوه بالا می‌رود، به راحتی از بلندی‌ها عبور می‌کند.
ز رنگ سیاهیش، تیره غراب
ز باد دویدنْش خیره عقاب
هوش مصنوعی: از رنگ سیاهش، کلاغی تیره به نظر می‌رسد و از سرعت پروازش، عقابی شگفت‌زده شده است.
چو آتش به گرمی، چو طاووس کش
کشان بر زمین موی یال و برش
هوش مصنوعی: مانند آتش که گرم و سوزان است، همچون طاووسی که با ناز و خودنمایی بر زمین پیش می‌رود و موی بلندش را به نمایش می‌گذارد.
سیاه سیاووش، «بهزاد» نام
از این اسب بوده‌ست و این نیست خام
هوش مصنوعی: سیاه سیاوش، که بهزاد نام دارد، اسبی است که باهوش و با تجربه است و نمی‌توان آن را نادان دانست.