گنجور

بخش ۱۹۱ - مُردن طیهور شاه و پادشاهی کارم دادگر

چنین هفت سال اندر این کار شد
جهاندیده طیهور بیمار شد
سری را ز گردان نگونسارکرد
بدان لشکر گشن سالار کرد
پس از مرز ماچین چو برگشت شاه
در آن دردمندی بماند او دو ماه
چو ماه سه دیگر درآمد، بمُرد
برفت و جهان را به کارم سپرد
سرافراز کارم به گاه پدر
برآمد به سربر کلاه پدر
جهان را چنین دیدم آیین و سان
نماند چنین جایگاه کسان
براین و برآن بر سر آید همی
به جایش یکی دیگر آید همی
جهان چون همی ترک افرون بود
ندانم که فرجام او چون بود
همی تا برآید سه و چار و پنج
یکی بگذرد زین سرای سپنج
وگر هست را نیست خواهید دید
توان گر هست هست آفرید
همی تا برآری تو کاخی به پای
توان نیست کردن فراوان سرای
جهانجوی کارم چو بر شد به تخت
چنانچون پدر دادگر بود سخت
چو فرزند مانَد به فرّخ پدر
بود بی گمان مادرش دادگر
در گنجهای پدر باز کرد
سپاهی دگر را ز نو ساز کرد
ز دریا برون رفت با لشکری
که چون لشکری بود از آن هر سری
بپیوست با او سپاهی دگر
که در چین یله کرده بودش پدر
جهانجوی بر تخت ماچین نشست
به داد و دهش نیز بگشاد دست
به داد و دهش برفزود از پدر
نبشتند نامش همی دادگر
به بخشش همه کشور آباد کرد
دل زیردستان همه شاد کرد

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چنین هفت سال اندر این کار شد
جهاندیده طیهور بیمار شد
هوش مصنوعی: پس از هفت سال تلاش و کار در این زمینه، فردی با تجربه و عالم به دنیا، حالش بُحران و دچار بیماری شده است.
سری را ز گردان نگونسارکرد
بدان لشکر گشن سالار کرد
هوش مصنوعی: سری را که به دور از مشکلات و سختی‌ها بود، به سرنوشت حاکم گرسنه‌ای سپرد که بر سر آن لشکر فرمانروایی می‌کرد.
پس از مرز ماچین چو برگشت شاه
در آن دردمندی بماند او دو ماه
هوش مصنوعی: پس از اینکه شاه از مرز ماچین بازگشت، در آنجا کسی که دچار درد و رنج بود، برای دو ماه باقی ماند.
چو ماه سه دیگر درآمد، بمُرد
برفت و جهان را به کارم سپرد
هوش مصنوعی: وقتی ماه سه شب دیگر به پایان رسید، از دنیا رفت و کارهایش را به دیگران سپرد.
سرافراز کارم به گاه پدر
برآمد به سربر کلاه پدر
هوش مصنوعی: زمانی که در کنار پدرم بودم، احساس افتخار کردم و در آن لحظه، شرافت و مقام او برایم روشن شد.
جهان را چنین دیدم آیین و سان
نماند چنین جایگاه کسان
هوش مصنوعی: دنیا را به این شکل دیدم که نه اصول و قواعدی مانده و نه جایی برای انسان‌ها باقی است.
براین و برآن بر سر آید همی
به جایش یکی دیگر آید همی
هوش مصنوعی: هر چیزی که از بین برود یا تغییر کند، جایگزینی برای آن می‌آید.
جهان چون همی ترک افرون بود
ندانم که فرجام او چون بود
هوش مصنوعی: جهان مانند آرایشگاهی است که در آن همه چیز به سرعت تغییر می‌کند و نمی‌دانم سرنوشت آن به کجا خواهد انجامید.
همی تا برآید سه و چار و پنج
یکی بگذرد زین سرای سپنج
هوش مصنوعی: زمانی که سه، چهار و پنج به وجود بیایند، یکی از این دنیا می‌گذرد و به آن پایان می‌دهد.
وگر هست را نیست خواهید دید
توان گر هست هست آفرید
هوش مصنوعی: اگر به دنبال چیزی هستید که وجود ندارد، هرگز نمی‌توانید آن را پیدا کنید. اما اگر به واقعیات و آنچه که وجود دارد توجه کنید، می‌توانید قدرت و امکان‌های واقعی را ببینید.
همی تا برآری تو کاخی به پای
توان نیست کردن فراوان سرای
هوش مصنوعی: تا وقتی که تو بخواهی، نمی‌توانی به طور بی‌پایان تلاش کنی و برای ساختن کاخی تلاش کنی؛ پس باید با ظرفیت محدود خود کار کنی.
جهانجوی کارم چو بر شد به تخت
چنانچون پدر دادگر بود سخت
هوش مصنوعی: وقتی که من به مقام و جایگاه شایسته‌ام رسیدم، همچون پدرم که همواره انصاف و عدالت را رعایت می‌کرد، به شدت بر کار خود نظارت و توجه داشتم.
چو فرزند مانَد به فرّخ پدر
بود بی گمان مادرش دادگر
هوش مصنوعی: وقتی فرزند، شبیه و به خوشبختی پدر باشد، به طور حتم مادرش هم فردی عادل و دادگر است.
در گنجهای پدر باز کرد
سپاهی دگر را ز نو ساز کرد
هوش مصنوعی: دوباره نیرویی تازه و سپاهی جدید از گنجینه‌های پدر به وجود آورد و سازماندهی کرد.
ز دریا برون رفت با لشکری
که چون لشکری بود از آن هر سری
هوش مصنوعی: وارد خشکی شد به همراه گروهی که هر یک از آن افراد مانند سربازانی بودند.
بپیوست با او سپاهی دگر
که در چین یله کرده بودش پدر
هوش مصنوعی: یک گروه جدید از سپاهیان به او پیوستند که پدرش آنها را در چین رها کرده بود.
جهانجوی بر تخت ماچین نشست
به داد و دهش نیز بگشاد دست
هوش مصنوعی: جهانگردی بر تخت ماچین نشسته است و با بخشش و کمک، دست خود را گشوده است.
به داد و دهش برفزود از پدر
نبشتند نامش همی دادگر
هوش مصنوعی: با کارهای نیک و بخشش‌های خود بر ارزش و مقام خود افزود و از طرف پدرش نامش را به عنوان عدل و انصاف ثبت کردند.
به بخشش همه کشور آباد کرد
دل زیردستان همه شاد کرد
هوش مصنوعی: با فداکاری و بخشندگی، همه جا را رونق بخشید و باعث شادی و خوشحالی زیر دستانش شد.