بخش ۱۹۰ - رفتن طیهور از جزیره ی بسیلا و گرفتن ماچین و چین
به دریا سوی مرز ماچین شتافت
کرا از جزیره بدان مرز یافت
ز هرگونه ای دادشان برگ و ساز
به سوی جزیره فرستاد باز
سه سال اندر آن مرز ماچین و چین
بر و بار برداشت پاک از زمین
ز تخم بهک هرکه را یافت نیز
همه مهتری داد و هرگونه چیز
فرستاد چندان ز پرمایه گنج
که بود از گرانیش دریا به رنج
جزیره شد آبادتر زآن که بود
به آب و به باغ و به کشت و درود
بزرگان ماچین چو دیدند داد
به طیهور خرسند گشتند و شاد
چنان دست کردند با او یکی
که با کوش از ایشان نماند اندکی
نکردند فرمانِ او زآن سپس
سپاه آن که بر در بماندند و بس
ز لشکر همی هر که را خواند پیش
ستمکاره خواندندش و زشت کیش
به خمدان همی بود با او سپاه
که همواره بودند بر بارگاه
ز دست سپاهش همی روز و شب
به دندان بخایید دست و دو لب
بخش ۱۸۹ - نیایش نمودن طیهور یزدان را: کنون زآتبین چون بپرداختیمبخش ۱۹۱ - مُردن طیهور شاه و پادشاهی کارم دادگر: چنین هفت سال اندر این کار شد
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به دریا سوی مرز ماچین شتافت
کرا از جزیره بدان مرز یافت
هوش مصنوعی: به دریا به سمت مرز ماچین رفت، که از جزیرهای به آن مرز رسیده بود.
ز هرگونه ای دادشان برگ و ساز
به سوی جزیره فرستاد باز
هوش مصنوعی: آنها از هر نوعی به جزیرهای پرندگان و سازهایی فرستادند.
سه سال اندر آن مرز ماچین و چین
بر و بار برداشت پاک از زمین
هوش مصنوعی: سه سال در مرز ماچین و چین، به طور کامل از زمین بار و محموله برداشت کردیم.
ز تخم بهک هرکه را یافت نیز
همه مهتری داد و هرگونه چیز
هوش مصنوعی: هر کسی که از تخم بهک (بهترین چیز) بهرهمند شد، به او همهگونه بزرگی و نعمتها عطا شد.
فرستاد چندان ز پرمایه گنج
که بود از گرانیش دریا به رنج
هوش مصنوعی: چندین گنج با ارزش و پرمحتوا فرستاد که به خاطر سنگینی و ارزشش، دریا هم به زحمت افتاد.
جزیره شد آبادتر زآن که بود
به آب و به باغ و به کشت و درود
هوش مصنوعی: جزیره اکنون به شکلی بهتر و رونق بیشتری از قبل تبدیل شده است، به گونهای که دیگر نیاز به آب، باغ، کشت و خرما ندارد.
بزرگان ماچین چو دیدند داد
به طیهور خرسند گشتند و شاد
هوش مصنوعی: بزرگان ماچین وقتی این اتفاق را مشاهده کردند، از خوشحالی و شادی به وجد آمدند.
چنان دست کردند با او یکی
که با کوش از ایشان نماند اندکی
هوش مصنوعی: چنان با او رفتار کردند که هیچ چیزی از آنها باقی نماند.
نکردند فرمانِ او زآن سپس
سپاه آن که بر در بماندند و بس
هوش مصنوعی: فرمان او را اجرا نکردند، بنابراین نیروهایی که در دروازه ماندند، فقط همینجا باقی ماندند.
ز لشکر همی هر که را خواند پیش
ستمکاره خواندندش و زشت کیش
هوش مصنوعی: هر کسی که به سوی لشکر فراخوانده شد، به دست ستمگرانی دعوت شد که رفتار زشتی داشتند.
به خمدان همی بود با او سپاه
که همواره بودند بر بارگاه
هوش مصنوعی: او همیشه در کنار خود سپاهی دارد که همواره در خدمت او و در اطرافش هستند.
ز دست سپاهش همی روز و شب
به دندان بخایید دست و دو لب
هوش مصنوعی: همیشه در روز و شب از دست او به خاطر دندانها و لبهایش مینالم و شکایت میکنم.