بخش ۱۸۷ - نامه ی فرارنگ به پدر درباره ی پیروزی فریدون و بند کردن ضحاک
ز ناگه بیامد سرِ ماهِ نو
فرستاده ی مادرِ شاهِ نو
فرارنگ کاو دخت طیهور بود
که از تخت یک چند رنجور بود
نبشته چنین بود دست دبیر
که فرخنده شاها، تو رامش پذیر
که فرزندِ من فر خجسته نهاد
فریدون که بر شاه فرخنده باد
ز یزدان همه کامگاری بیافت
چو از کوه بر جنگ دشمن شتافت
به یک زخم ضحاک را کرد پست
دو دست و دو پایش به آهن ببست
ز یونان کنون جای زندان اوست
همه قلعه ی پرگزند آنِ اوست
یکی غلّ برگردنش برنهاد
که تا جاودان کس نداند گشاد
نه افسون کند کار و نه جادوی
ز یزدان شناسیم این نیکوی
که گیتی ز جادوپرستان برست
ز ضحّاکیان کس نیاید بدست
همه گنج او کرد تاراج، شاه
به ارزانیان بخش کرد و سپاه
چو از نامه بشنید شاه این سخن
رمید از روانش غمان کهن
ز شادی دل و جانش آمد بجوش
خروشی خروشید وزو رفت هوش
پرستنده بر روی او زد گلاب
چو هشیار شد خسرو نیمخواب
بفرمود تا پیش لشکر بخواند
چو دستور شاه این سخنها براند
ز لشکر برآمد به خورشید غو
که پیروز بادا جهاندار نو
فرستاده را داد بسیار چیز
چنان شد که چیزش نبایست نیز
ببخشید گنجی به ارزانیان
کرا بیشتر بود رنج و زیان
از آن مایه ور گنج، بسیار شهر
شد آباد و مردم بسی یافت بهر
همه شهر می خورد با رود و نای
به یاد فریدون گیهان خدای
بخش ۱۸۶ - در پی کوش و چینیان: از ایشان چو بشنید طیهور گفتبخش ۱۸۸ - در عبرت گرفتن از کارِ جهان و گریز به مدح ممدوح: چنین است کار جهان کرد کرد
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ز ناگه بیامد سرِ ماهِ نو
فرستاده ی مادرِ شاهِ نو
هوش مصنوعی: به طور ناگهانی، پیامآور مادر پادشاه جدید ظاهر شد.
فرارنگ کاو دخت طیهور بود
که از تخت یک چند رنجور بود
هوش مصنوعی: دختر طیهور در بین رنگها قرار دارد و از تخت سلطنت مدتی ناراحت بوده است.
نبشته چنین بود دست دبیر
که فرخنده شاها، تو رامش پذیر
هوش مصنوعی: دست نویسنده چنین بود: ای پادشاه باشکوه، تو سزاوار شادی و خوشی هستی.
که فرزندِ من فر خجسته نهاد
فریدون که بر شاه فرخنده باد
هوش مصنوعی: فرزند من، فر خجسته فریدون، همواره برای شاهی که خوشبخت و شاداب است، آرزوی نیکویی دارد.
ز یزدان همه کامگاری بیافت
چو از کوه بر جنگ دشمن شتافت
هوش مصنوعی: از خداوند هر موفقیتی نصیب انسان میشود، مانند کسی که با شجاعت و اراده به میدان نبرد میرود.
به یک زخم ضحاک را کرد پست
دو دست و دو پایش به آهن ببست
هوش مصنوعی: با یک زخم، ضحاک را به زیر آوردند و سپس دستها و پاهایش را به زنجیر آهنی بستند.
ز یونان کنون جای زندان اوست
همه قلعه ی پرگزند آنِ اوست
هوش مصنوعی: اکنون یونان تبدیل به زندان او شده و همه قلعههای پر از درد و رنج، متعلق به اوست.
یکی غلّ برگردنش برنهاد
که تا جاودان کس نداند گشاد
هوش مصنوعی: یک زنجیر به گردن او گذاشتند که تا ابد هیچکس نتواند آن را باز کند.
نه افسون کند کار و نه جادوی
ز یزدان شناسیم این نیکوی
هوش مصنوعی: ما نه به افسون و نه به جادو اعتقاد داریم، بلکه این زیبایی را از شناخت نیکو از خداوند میدانیم.
که گیتی ز جادوپرستان برست
ز ضحّاکیان کس نیاید بدست
هوش مصنوعی: دنیا از دست جادوگران و ظالمانی مانند ضحّاک آزاد شده است و هیچکس نمیتواند به آن آسیب بزند.
همه گنج او کرد تاراج، شاه
به ارزانیان بخش کرد و سپاه
هوش مصنوعی: تمام داراییهای او را غارت کردند، و شاه آن را به بیارزشها بخشید و سپاه را هم در نظر نگرفت.
چو از نامه بشنید شاه این سخن
رمید از روانش غمان کهن
هوش مصنوعی: وقتی پادشاه این خبر را از نامه شنید، از شدت غمهای قدیمی که در دل داشت، دچار نگرانی و ناراحتی شد.
ز شادی دل و جانش آمد بجوش
خروشی خروشید وزو رفت هوش
هوش مصنوعی: از خوشحالی، دل و جان او به جوش آمد و صدا و خروشی از او برخاست که او را از حال خود بیخبر کرد.
پرستنده بر روی او زد گلاب
چو هشیار شد خسرو نیمخواب
هوش مصنوعی: پرستنده بر روی او عطر گلاب پاشید و زمانی که خسرو به حالت هشیاری و نیمه خواب درآمد، احساس زیبایی و دلانگیزی کرد.
بفرمود تا پیش لشکر بخواند
چو دستور شاه این سخنها براند
هوش مصنوعی: دستور شاه را صادر کرد تا او در مقابل سپاه بخواند و این سخنان را بیان کند.
ز لشکر برآمد به خورشید غو
که پیروز بادا جهاندار نو
هوش مصنوعی: از سپاه بیرون آمدند و به خورشید شوری بر پا کردند که امیدوارند فرمانروای تازهکار پیروز باشد.
فرستاده را داد بسیار چیز
چنان شد که چیزش نبایست نیز
هوش مصنوعی: فرستاده نامه یا پیامی را با خود آورد که شامل موضوعات زیادی بود، طوری که این موضوعات نباید در آن وجود میداشتند.
ببخشید گنجی به ارزانیان
کرا بیشتر بود رنج و زیان
هوش مصنوعی: ببخشید، به کسانی که به راحتی بهرهمند شدند، چون آنها بیشتر از درد و خسارت رنج بردهاند.
از آن مایه ور گنج، بسیار شهر
شد آباد و مردم بسی یافت بهر
هوش مصنوعی: از آن سرمایه و منابع که به خوبی استفاده شده، شهرها رونق گرفتند و مردم زیادی از آن بهرهمند شدند.
همه شهر می خورد با رود و نای
به یاد فریدون گیهان خدای
هوش مصنوعی: تمام شهر در کنار رود و ساز نای، به یاد فریدون، پادشاه جهان جشن و پایکوبی میکنند.