بخش ۱۷۱ - دختر خواستن کوش از شهرهای چین
جهاندیده گوید که در مرز چین
بود سیصد و شصت شهر گزین
همه شهرها یکسر آباد بود
اگرچه ز چین رنج و بیداد بود
به هر شهر شاهی ز درگاه کوش
نشسته به شادی و با نای و نوش
چو فرخار و چون تبّت و قندهار
پر از خوبرویان چون نوبهار
به هر مرزبانی یکی نامه کرد
وزآن غم ستم بر سر خامه کرد
که باید که رنجی به تن برنهید
مرا هر کسی ماهچهری دهید
دلارام و دوشیزه و خوبروی
گل اندام و سیمینبر و مشکموی
چو نامه بدان مرزداران رسید
کس از رای او هیچ چاره ندید
به یک بار سیصد بت و شصت ماه
به فرمان رسیدند نزدیک شاه
چو آن دلبران را به دیده بدید
دلش را همی شادکامی رسید
ببودی شب و روز با دلبری
بدادیش هرگونه ای زیوری
چو از بستر شاه برخاستی
تنش را به زیور بیاراستی
فرستادی او را برِ دخترش
نمودی بدان جامه و زیورش
چو دیدی مرآن دلبران را به چشم
فزودیش بر اختر خویش خشم
بخستی دلش سخت و بگریستی
بدان شور بختی همی زیستی
سر از گردن آویخته روز و شب
ز تیمار بسته ز گفتار لب
زن ارکام جوید نیایدش باک
گر اندازد او خویشتن در هلاک
وگر تیغ بیند، رسیده به کام
نه برگردد او نارسیده به کام
به یک سال نوبت بپایان رسید
که آن دختران را یکایک بدید
سر سال نو سیصد و شصت یار
رسیدند از آن مرزداران بار
بخش ۱۷۰ - عاشق شدن دختر کوش و انتقام پدر از معشوق وی: شکیبا همی بود تا چند گاهبخش ۱۷۲ - مرگ دختر کوش و زاری پدر: دو سال اندر این ماهچهره ببود
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
جهاندیده گوید که در مرز چین
بود سیصد و شصت شهر گزین
هوش مصنوعی: یک فرد با تجربه و جهان دیده میگوید که در مرز چین، سه صد و شصت شهر انتخاب شده وجود داشته است.
همه شهرها یکسر آباد بود
اگرچه ز چین رنج و بیداد بود
هوش مصنوعی: اگرچه در چین رنج و زجر بسیاری وجود داشت، اما همه شهرها به طور کامل آباد و رونق داشتند.
به هر شهر شاهی ز درگاه کوش
نشسته به شادی و با نای و نوش
هوش مصنوعی: در هر شهری، پادشاهی از دربار به شادی نشسته است و با نواختن نی و نوشیدن شراب وقت خود را میگذراند.
چو فرخار و چون تبّت و قندهار
پر از خوبرویان چون نوبهار
هوش مصنوعی: همچون فرخار و تبت و قندهار، پر از خوبرویان است مانند بهار.
به هر مرزبانی یکی نامه کرد
وزآن غم ستم بر سر خامه کرد
هوش مصنوعی: نویسنده به یکی از نگهبانان مرز نامهای نوشت و در آن نامه، غم و درد ناشی از ظلم و ستم را با قلمش بیان کرد.
که باید که رنجی به تن برنهید
مرا هر کسی ماهچهری دهید
هوش مصنوعی: باید که تحمل رنجی به جسم خود داشته باشم تا هر کسی که هنری دارد، مرا ببیند و به من توجه کند.
دلارام و دوشیزه و خوبروی
گل اندام و سیمینبر و مشکموی
هوش مصنوعی: او فردی آرام، زیبا و با اندامی گل مانند است و موهایش همانند مشک سیاه و خوشبو است.
چو نامه بدان مرزداران رسید
کس از رای او هیچ چاره ندید
هوش مصنوعی: وقتی نامه به مرزبانان رسید، هیچکس نتوانست برای تصمیم او راهحلی پیدا کند.
به یک بار سیصد بت و شصت ماه
به فرمان رسیدند نزدیک شاه
هوش مصنوعی: در یک لحظه، سیصد مجسمه و شصت ماه به دستور نزدیک شاه حاضر شدند.
چو آن دلبران را به دیده بدید
دلش را همی شادکامی رسید
هوش مصنوعی: وقتی آن معشوقان را با چشمانش دید، دلش پر از شادی و خوشحالی شد.
ببودی شب و روز با دلبری
بدادیش هرگونه ای زیوری
هوش مصنوعی: شب و روز با معشوق به گونهای زندگی کردی که هر نوع زیبایی را به او هدیه کردی.
چو از بستر شاه برخاستی
تنش را به زیور بیاراستی
هوش مصنوعی: وقتی از خواب بیدار شدی، بدنش را با زیورآلات آراسته بودی.
فرستادی او را برِ دخترش
نمودی بدان جامه و زیورش
هوش مصنوعی: تو او را به سوی دخترش فرستادی و او را در آن لباس و زیور آراسته نشان دادی.
چو دیدی مرآن دلبران را به چشم
فزودیش بر اختر خویش خشم
هوش مصنوعی: اگر دیدی آن دلبران را، به چشم خودت بر زیبایی و خوشبختیات حسادت کن.
بخستی دلش سخت و بگریستی
بدان شور بختی همی زیستی
هوش مصنوعی: دلش را شکست و گریه کرد، زیرا به سرنوشت بد خود ادامه میداد.
سر از گردن آویخته روز و شب
ز تیمار بسته ز گفتار لب
هوش مصنوعی: در طول روز و شب، سر به زیر انداختهام و از حال و روز خود نگرانم و به سکوتی ناشی از درد مشغول هستم.
زن ارکام جوید نیایدش باک
گر اندازد او خویشتن در هلاک
هوش مصنوعی: اگر زن به دنبال راهی برای فرار از وضعیت بد باشد، از سقوط در خطرات نمیترسد و ممکن است حتی خود را در معرض خطر قرار دهد.
وگر تیغ بیند، رسیده به کام
نه برگردد او نارسیده به کام
هوش مصنوعی: اگر کسی با شمشیر مواجه شود، وقتی به هدف برسد، دیگر برگشتی نیست؛ او هیچگاه به جایی که نرسیده، باز نمیگردد.
به یک سال نوبت بپایان رسید
که آن دختران را یکایک بدید
هوش مصنوعی: به یک سال به پایان رسید و در این مدت، همه آن دختران را یکی یکی ملاقات کرد.
سر سال نو سیصد و شصت یار
رسیدند از آن مرزداران بار
هوش مصنوعی: در آغاز سال نو، سیصد و شصت همراه و یار از مرزها رسیدند و با خود هدایایی آوردند.