گنجور

بخش ۱۶۷ - دعوت کوش مردم را به پرستش خویش

جهاندیده گوید بدان روزگار
نبوده ست کس بر ره کردگار
جهانی همه غمر و نادان و مست
رها کرده راه و شده بت پرست
چو مردم به راه اندر آمد همی
مر او را زمانه سر آمد همی
بزرگان دیندار را پیش خواند
بسی پندها پیش ایشان براند
وزآن پس چنان بد که آیین ما
شما نیک دانید و هم دین ما
پس از ما همین راه دارید و کیش
همان صورت ما نگاریده پیش
نبینی که فرزند آدم چه گفت
چه بیش آمد از راز ما در نهفت
گر از دانش خویش رانی سخن
گشادنش نتوان به هیچ انجمن
به اندازه ی دانش هر کسی
همی گوی تا بد نبینی بسی
سر تازیانت نبینی چه گفت
چو بگشاد راز از نهان و نهفت
نه هر جای جای سخن گفتن است
نه کردار ما بهره ی هر تن است
سخن را نگهداشت باید همی
به هر جای گفتن نشاید همی
چو من راز گویم بدان سان که بود
دو گوشت نداند شنودن، چه سود
پسندیده فرزند آدم چه گفت
چنین گفت مرد و زن اندر نهفت
که آیین ما پیش دارید و راه
که تا بر شما دین نگردد تباه
برفتند وز سنگ بت ساختند
دو صورت چو مردم بپرداختند
که شیث است این و دگر آدم است
چنین داستان در خور ماتم است
پرستش نمودندشان سالیان
برآمد یکی کافری زآن میان
ز گیتی چو آن مردم اندر گذشت
دل هر کس از راه ایشان بگشت
همی خواندند آن بتان را خدای
به گیتی نمانْد هیچ کس رهنمای
براین بود ضحّاک تازی نژاد
که گفتیم و کردیم در نامه یاد
ز تازی اگر باز پرسیش نام
ورا قیس لهبوب خواند مدام
دگر نام او پارسی پهلوی
همی بیوراسب آید ار بگروی
برادرش را نام حفران نهاد
چنین دارم از مرد گوینده یاد

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جهاندیده گوید بدان روزگار
نبوده ست کس بر ره کردگار
هوش مصنوعی: آن کس که در دنیا تجربه کرده است می‌گوید در آن زمان هیچ‌کس به راه خدا قدم نگذاشته است.
جهانی همه غمر و نادان و مست
رها کرده راه و شده بت پرست
هوش مصنوعی: دنیا پر از افرادی است که غافل و نادان هستند و راه درست را رها کرده‌اند، به طوری که به پرستش بت‌ها روی آورده‌اند.
چو مردم به راه اندر آمد همی
مر او را زمانه سر آمد همی
هوش مصنوعی: زمانی که انسان به مسیر زندگی خود قدم نهاد، وقت آن فرارسیده است که او با چالش‌ها و دشواری‌های زندگی روبرو شود.
بزرگان دیندار را پیش خواند
بسی پندها پیش ایشان براند
هوش مصنوعی: بسیاری از بزرگمردان دیندار را به نزد خود دعوت کرده و به آن‌ها نصیحت‌های فراوانی می‌کند.
وزآن پس چنان بد که آیین ما
شما نیک دانید و هم دین ما
هوش مصنوعی: بعد از آن، آن‌قدر بد شد که شما هم دین ما را خوب می‌دانید و هم آیین ما را.
پس از ما همین راه دارید و کیش
همان صورت ما نگاریده پیش
هوش مصنوعی: پس از ما تنها همین مسیر باقی می‌ماند و نوع اعتقادی که ما داشتیم، همان‌گونه که به شکل ما نقش بسته است.
نبینی که فرزند آدم چه گفت
چه بیش آمد از راز ما در نهفت
هوش مصنوعی: آیا نمی‌بینی که انسان چه سخنی گفت و چه چیزهایی از رازهای ما پنهان مانده است؟
گر از دانش خویش رانی سخن
گشادنش نتوان به هیچ انجمن
هوش مصنوعی: اگر دانش خود را به کار نگیری، نمی‌توانی در هیچ جمعی صحبت کنی.
به اندازه ی دانش هر کسی
همی گوی تا بد نبینی بسی
هوش مصنوعی: هر کس بر اساس دانش و آگاهی‌اش صحبت کن تا در نتیجه، دچار مشکلات و سوءتفاهم‌ها نشوی.
سر تازیانت نبینی چه گفت
چو بگشاد راز از نهان و نهفت
هوش مصنوعی: وقتی سر نیزه‌ها را نمی‌بینی، نمی‌دانی آنها چه می‌گویند؛ اما وقتی که رازها از درون پنهان و مخفی به بیرون می‌آید، حقیقت روشن می‌شود.
نه هر جای جای سخن گفتن است
نه کردار ما بهره ی هر تن است
هوش مصنوعی: نه هر مکان و زمانی مناسب صحبت کردن است و نه هر رفتاری برای همه افراد سودمند و مفید است.
سخن را نگهداشت باید همی
به هر جای گفتن نشاید همی
هوش مصنوعی: باید در هر زمان و مکانی به درستی و مناسب صحبت کرد و نباید هر حرفی را در هر جایی گفت.
چو من راز گویم بدان سان که بود
دو گوشت نداند شنودن، چه سود
هوش مصنوعی: وقتی که من رازها را به شیوه‌ای بیان می‌کنم که تنها گوش کردن به آن کافی نیست، فایده‌ای ندارد.
پسندیده فرزند آدم چه گفت
چنین گفت مرد و زن اندر نهفت
هوش مصنوعی: انسانهای متمدن و بزرگوار در مورد خوبی‌ها و حقیقت‌ها صحبت می‌کنند و با احترام به یکدیگر گوش می‌دهند.
که آیین ما پیش دارید و راه
که تا بر شما دین نگردد تباه
هوش مصنوعی: آیین و راه را که در پیش دارید حفظ کنید تا دین شما از بین نرود.
برفتند وز سنگ بت ساختند
دو صورت چو مردم بپرداختند
هوش مصنوعی: آنها از بین رفتند و از سنگ، بت‌هایی ساختند که دو چهره داشتند، همانند انسان‌های دیگر.
که شیث است این و دگر آدم است
چنین داستان در خور ماتم است
هوش مصنوعی: شیث و آدم دو شخصیت متفاوت هستند و داستانی که در مورد آنها وجود دارد، به قدری غم‌انگیز است که می‌توان آن را مناسب برای سوگواری دانست.
پرستش نمودندشان سالیان
برآمد یکی کافری زآن میان
هوش مصنوعی: سال‌ها به پرستش آن‌ها ادامه داده شد تا اینکه یک کافر از میان آن‌ها برخاست.
ز گیتی چو آن مردم اندر گذشت
دل هر کس از راه ایشان بگشت
هوش مصنوعی: وقتی که چنین انسان‌هایی از دنیا می‌روند، دل هر کس از یاد آن‌ها غمگین می‌شود و به یادشان می‌افتد.
همی خواندند آن بتان را خدای
به گیتی نمانْد هیچ کس رهنمای
هوش مصنوعی: آن بتان (مجسمه‌ها) همواره به خود می‌گفتند که خداوند هستند، ولی در این دنیا هیچ‌کس نیست که راهنمایی کند و نشانی از حقیقت را نشان دهد.
براین بود ضحّاک تازی نژاد
که گفتیم و کردیم در نامه یاد
هوش مصنوعی: ضحّاک، نژاد تازی، به همین دلیل در نامه‌ای از ما یاد شده است.
ز تازی اگر باز پرسیش نام
ورا قیس لهبوب خواند مدام
هوش مصنوعی: اگر از عرب‌ها بپرسی، او را به نام قیس لهبوب می‌شناسند و همیشه به این نام از او یاد می‌کنند.
دگر نام او پارسی پهلوی
همی بیوراسب آید ار بگروی
هوش مصنوعی: اگر نام او پهلوی پارسی باشد، مانند بیوراسب برای ما شناخته خواهد شد، اگر به شعر بگریم.
برادرش را نام حفران نهاد
چنین دارم از مرد گوینده یاد
هوش مصنوعی: او برادرش را حفران نامید و من نیز از این مرد بزرگ یاد می‌کنم.