گنجور

بخش ۱۵۹ - آزمودن کامداد، سلکت را

بدو گفت سلکت که ای رهنمون
سزد گر تو ما را کنی آزمون
بپرس آنچه خواهی و پاسخ شنو
که شادی فزاید به فرمان ز تو
گر امروز یابی تو پاسخ ز من
به کامِ دل تو در این انجمن
به فرزانه ما را تو فردا بگوی
همه دانش و دین از او باز جوی
که فرتوت مردی است باریک رای
زمانه در آورده او را ز پای
بپرسید کاندر تن آدمی
چه دیو است چندان که دارد غمی
گذر یابد اندر دل هر کسی
کز او تن نگهداشت نتوان بسی
چنین داد پاسخ که دیوان دَهَند
که اندر تنِ مردم گمرهند
نیاز است و آز است و رشک است و خواب
سخن چین و دو روی و خشم و شتاب
دگر ننگ و کین و دگر ناسپاس
همه دیو در گیتی آن ده شناس
از این ده ستنبه کدام است؟ گفت
نه خرسند گفتا و با کینه جفت
کدام است گفتا پر اندوه تر؟
نیاز، آن که هزمانش اندوه تر
کدام است بد کام تر؟ گفت رشک
که باشد همه ساله با درد و اشک
ستیزه کدامین کند؟ گفت ننگ
که با هر کس آغازد از کینه جنگ
کدام است او سهمگن؟ گفت کین
که باشد همه ساله اسبش به زین
ز دیوان زیانکارتر، گفت کیست؟
فراموشکار آن که مغزش تهی ست
فریبنده و بدگمانتر کدام؟
یکی دیو گفتا که دو روی نام
کدام است گفت از همه ناسپاس؟
کسی بی بر و کم کننده سپاس
چو از مرد دین پاسخ آمد درست
یکی راه باریکتر بازجست
بدو گفت کای مهتر پاک رای
همه پاسخ اندر خور آمد بجای
یکی پرسشم دیگر آمد به روی
اگر پاسخش بازیابی بگوی
به مردم چه داده ست گفتا، خدیو
کز او دور گرداند این چند دیو؟
چنین داد پاسخ که هفت است چیز
که هشتم نیابی مرآن را بنیز
خرد دان و خیم و امید و هنر
همان دین و خرسندی آید دگر
دگر رای دانای پاکیزه کیش
که بیند به دل کارها را ز پیش
چو این هفت چیز اندر آید به دل
ز تن بازگردند دیوان خجل
بپرسید کاین هر یکی را چه کار
که دارد تن مرد پرهیزگار؟
چنین داد پاسخ که کار خرد
چنان دان که تن باز دارد ز بد
گناه گران بازدارد ز تن
بنافتنه خیره سرآید سخن
نه بی بر کند تا توان هیچ رنج
نه دل بندد اندر سرای سپنج
جهان را به نیکی گذارد همه
بد و نیک او بازداند همه
گزیند ز کردارها راه راست
کجا راه کجا بی گمان کس نخواست
ببیند پس و پیش هر کار نیز
شناسد سره زرّ پاک از پشیز
ز کاری که یزدان بسر بد توان
نجوید به دل تا نرنجد روان
به چیز کسان از بُنه ننگرد
چنین است آیین و کار خرد
دگر کار خیم آن که تن از بدی
نگهدارد و پیش گیرد بهی
بدارد تن مرد پیراسته
به گفتار و کردارش آراسته
هم از آرزو بازدارد تنش
که هست آرزو مهترین دشمنش
دگر کار امّید بشنو که چیست
که بر ناامیدی بباید گریست
گر امّید داری به دیگر سرای
همه سوی کردار نیکی گرای
شمرده دمت را به نیکی گذار
به نیکی ببر تا توان روزگار
که نیکی نبیند کس از ناامید
سیاهش همان و همانش سفید
دگر کار خرسندی ای نیکمرد
نگر تا ز بیشی نیایدت درد
به هر چیز کآیدْت پیش از جهان
تو خرسند باش آشکار و نهان
ز بی روی هر کاره برتاب روی
بیندیش و نایاب هرگز مجوی
چو بگذشت کاری چو باد و چو میغ
به تو باز ناید، مخور زآن دریغ
کدامین هنر بهتر ای پاک رای
ز خرسند بودن به باغ خدای
نیاید نه خرسند را خواب خوش
ز خرسندی ای پیر گردن مکش
دگر کار دین است باریک راه
بیا گاه تن را ز مرگ و گناه
نگر تا چه را دارد این تیره تن
ره کردگار ار ره اهرمن
بدان کار کوشد که هر دو جهان
مر او را دهند آشکار و نهان
دو کاوند را نیز اگر داندی
ز خودکامگی تن بگرداندی
ز سستی بپرهیزدی روز و شب
نجنباندی بربدی هیچ لب
کراهست خودکامگی زیر دست
به مینو رسید و زآتش برست
چو خودکامه گردد تن اندر کنش
همه دیو ره یابد اندر تنش
یکی دیو زفت است خود کامه مرد
که با او خرد آشنایی نکرد
بدو گفت دستور فرخنده نام
که بیناترین زین هنرها کدام
خرد گفت بیناتر است از همه
خرد چون شبان و هنرها رمه
هشیوار دریاب بیش از خرد
ندیدم، ندانم به هر نیک و بد
کرا از خرد بهره هست اندکی
یکی شاخ یابد از این هر یکی
درستر کدامین و ناکاسته
بدو گفت خیم است آراسته
کرا خیم آراسته ست و درست
دل دیو از او آشنایی نجست
کدام استوار است و هم پایدار
بدو گفت خرسندی است استوار
چو خرسند گشتی به داد خدای
تو را بی گمان هست هر دو سرای
که خرسند را زندگانی خوش است
نه خرسند را دل پر از آتش است
کدام است آهسته تر؟ گفت امید
که از بد بلرزد چو از باد بید
غم و رنج و سختی در این تیره جای
گذارد به امّید دیگر سرای
خزان بگذراند به بوی بهار
گل سرخ جوید نترسد ز خار
شب تیره ی زشت نادلفروز
بسختی گذارد به امّید روز
چنین گفت موبد به خاور خدای
کز امّیدوار است گیتی به پای
کدام است رنجور از این چند چیز
روان است رنجورتر، گفت نیز
چه آگه تر است از همه گفت هوش
کراهوش نی، نیستش چشم و گوش
کدامین هنر مرد را بهتر است
بدو گفت دانش به از گوهر است
کرا گنج دانش بود بی گمان
سرش برشود برتر از آسمان
بدو گفت گوهر کدام است به
کز آن خوبتر گوهر مرد به
بدو گفت نیکی دلی گوهری ست
که تابنده از مهر چون اختری ست
خوش آواز و نیکو دل و چربگوی
فزون زین تو در مرد گوهر مجوی
بپرسید کز نامها به کدام
به از نیکنامی مدان، گفت، نام
چو نیکی کنی نام تو بی گمان
به نیکی برند از پَسَت مردمان
روان را بتر دشمنی گفت چیست
کز او بر تن و جان بباید گریست
چنین داد پاسخ که کردار بد
که نپسندد از هیچ مردم خرد
ز سلکت چو آن پاسخ آمد درست
گل از روی دستور خسرو بُرست
ز شادی برآمد ز جای نشست
برفت و مر او را ببوسید دست
بدو گفت کای مهتر نیکنام
به پاسخ مرا داد دادی تمام
چنان یافتم پاسخ ای نیکخوی
که بود از جهان مرمرا آرزوی
ز دستور امیدوارم بنیز
که آرد مرا پاسخی چند نیز
بشادی از آن انجمن گشت باز
گذر کرد بروی شب دیر یاز

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بدو گفت سلکت که ای رهنمون
سزد گر تو ما را کنی آزمون
هوش مصنوعی: به او گفت: ای راهنما، خوب است که تو ما را آزمایش کنی.
بپرس آنچه خواهی و پاسخ شنو
که شادی فزاید به فرمان ز تو
هوش مصنوعی: هر سوالی که داری بپرس و پاسخ را گوش کن، زیرا با این کار شادی تو بیشتر خواهد شد.
گر امروز یابی تو پاسخ ز من
به کامِ دل تو در این انجمن
هوش مصنوعی: اگر امروز در این جمع بتوانی جوابی از من بگیری که دلخواه تو باشد، خوشحال می‌شوم.
به فرزانه ما را تو فردا بگوی
همه دانش و دین از او باز جوی
هوش مصنوعی: برای فردا به فرزانه ما بگو که همه‌ی علم و دین را از او بپرسید.
که فرتوت مردی است باریک رای
زمانه در آورده او را ز پای
هوش مصنوعی: مردی ضعیف و ناتوان است که زمانه او را به زانو درآورده و درازای عمرش را به تنگی فکرش محدود کرده است.
بپرسید کاندر تن آدمی
چه دیو است چندان که دارد غمی
هوش مصنوعی: از کسی پرسیدند که در وجود انسان چه دیوی وجود دارد که این‌قدر غم و اندوه به همراه دارد.
گذر یابد اندر دل هر کسی
کز او تن نگهداشت نتوان بسی
هوش مصنوعی: هر کس که نتواند دلش را از یاد کسی بگرداند، در دل او همیشه باقی خواهد ماند.
چنین داد پاسخ که دیوان دَهَند
که اندر تنِ مردم گمرهند
هوش مصنوعی: او گفت که در این دنیا، دیوان و نیروهای غیرعادی پاسخگو هستند و انسان‌ها در این دنیا به نوعی سرگردان و بی‌خبر از واقعیت هستند.
نیاز است و آز است و رشک است و خواب
سخن چین و دو روی و خشم و شتاب
هوش مصنوعی: در این دنیا، احساس نیاز و آز و حسادت وجود دارد. همچنین، سخن‌چینی و دورویی، خشم و عجله نیز از ویژگی‌های انسان‌هاست.
دگر ننگ و کین و دگر ناسپاس
همه دیو در گیتی آن ده شناس
هوش مصنوعی: در این جهان، دیگر جای ننگ و انتقام و ناسپاسی نیست؛ همه این بدی‌ها نشانه‌ای از شیطان هستند.
از این ده ستنبه کدام است؟ گفت
نه خرسند گفتا و با کینه جفت
هوش مصنوعی: در این بیت، گوینده از کسی سوال می‌کند که در این گروه کدام یک از آنان خوشحال است، و او جواب می‌دهد که هیچ‌کس خوشحال نیست و تنها با کینه و دشمنی کنار هم هستند.
کدام است گفتا پر اندوه تر؟
نیاز، آن که هزمانش اندوه تر
هوش مصنوعی: کدام یک بیشتر در غم است؟ نیاز، آن که همیشه غمگین‌تر است.
کدام است بد کام تر؟ گفت رشک
که باشد همه ساله با درد و اشک
هوش مصنوعی: کدام یک از ما بدبخت‌تر است؟ آنکه در تمام سال با حسادت زندگی می‌کند و همیشه در غم و اندوه به سر می‌برد.
ستیزه کدامین کند؟ گفت ننگ
که با هر کس آغازد از کینه جنگ
هوش مصنوعی: با چه کسی به دشمنی و مبارزه می‌پردازد؟ پاسخ این است که شرم بر کسی که با هر فردی بر سر دشمنی و کینه‌جویی آغاز کند.
کدام است او سهمگن؟ گفت کین
که باشد همه ساله اسبش به زین
هوش مصنوعی: سوالی در مورد شخصی سرشناس و تاثیرگذار است که هر ساله اسبش را زین می‌کند و به میدان می‌آید. این نشان می‌دهد که او فردی است که همواره در میدان نبرد یا رقابت حاضر است و قدرت و شجاعتش بر جایگاهش تاکید دارد.
ز دیوان زیانکارتر، گفت کیست؟
فراموشکار آن که مغزش تهی ست
هوش مصنوعی: از کسی که زیان بیشتری به خود و دیگران زده است، سوال می‌شود که کیست؟ و پاسخ این است که آن فرد، فراموشکار است و ذهنش خالی و تهی به نظر می‌رسد.
فریبنده و بدگمانتر کدام؟
یکی دیو گفتا که دو روی نام
هوش مصنوعی: آیا کسی فریبنده‌تر و بدگمان‌تر است؟ یکی از دیوها گفت که دو رویی نام دارد.
کدام است گفت از همه ناسپاس؟
کسی بی بر و کم کننده سپاس
هوش مصنوعی: کدام شخص را می‌توان ناسپاس‌تر از دیگران دانست؟ کسی که هیچ گونه نعمت یا برکتی ندارد و در عین حال شکرگزاری هم نمی‌کند.
چو از مرد دین پاسخ آمد درست
یکی راه باریکتر بازجست
هوش مصنوعی: زمانی که از یک مرد دین پاسخ صحیحی دریافت کردی، به دنبال راه حل‌های بهتر و باریک‌تر باش.
بدو گفت کای مهتر پاک رای
همه پاسخ اندر خور آمد بجای
هوش مصنوعی: او به او گفت: ای سرپرست نیکو اندیش، همه پاسخ‌ها به موقع و مناسب رسیده است.
یکی پرسشم دیگر آمد به روی
اگر پاسخش بازیابی بگوی
هوش مصنوعی: یکی از سوالات دیگرم این است که اگر پاسخ آن را می‌دانی، بگو.
به مردم چه داده ست گفتا، خدیو
کز او دور گرداند این چند دیو؟
هوش مصنوعی: به مردم چه چیزی داده است آن خداوندی که این چند دیو را از او دور کرده است؟
چنین داد پاسخ که هفت است چیز
که هشتم نیابی مرآن را بنیز
هوش مصنوعی: جواب داد که هفت چیز وجود دارد و هشتمی را نمی‌یابی که مانند آن باشد.
خرد دان و خیم و امید و هنر
همان دین و خرسندی آید دگر
هوش مصنوعی: اندیشه، آگاهی، امید و هنر همگی نشانه‌هایی از دین و خوشبختی هستند که به زندگی معنا می‌دهند و انسان را به شادی می‌رسانند.
دگر رای دانای پاکیزه کیش
که بیند به دل کارها را ز پیش
هوش مصنوعی: انسان با عقل و دانایی که نیکوکار و پاک است، می‌تواند با تیزبینی و بینش بالای خود، کارها را قبل از انجام آن‌ها در دل ببیند و درک کند.
چو این هفت چیز اندر آید به دل
ز تن بازگردند دیوان خجل
هوش مصنوعی: وقتی که این هفت چیز در دل انسان جا بگیرد، روان انسان از دنیای مادی جدا می‌شود و دیوانگی از او دور می‌گردد.
بپرسید کاین هر یکی را چه کار
که دارد تن مرد پرهیزگار؟
هوش مصنوعی: از کسی پرسیدند که هر یک از این افراد چه وظیفه‌ای دارند و کارشان چیست، که بدن فرد پرهیزگار چگونه به این مسائل مرتبط می‌شود؟
چنین داد پاسخ که کار خرد
چنان دان که تن باز دارد ز بد
هوش مصنوعی: پاسخ داد که باید به قدری باهوش باشی که بدن از بدی‌ها حفظ شود و دوری کند.
گناه گران بازدارد ز تن
بنافتنه خیره سرآید سخن
هوش مصنوعی: افراد گناهکار به خاطر کارهای نادرست خود، از آرامش و آسایش دور می‌شوند و در نهایت، سخنان بی‌محتوا و نادرست از آن‌ها می‌آید.
نه بی بر کند تا توان هیچ رنج
نه دل بندد اندر سرای سپنج
هوش مصنوعی: هیچ کس بدون علت یا دلیلی نمی‌تواند با مشکلات و سختی‌ها کنار بیاید، و دل آدمی نیز نمی‌تواند در مکانی نامناسب آرام بگیرد.
جهان را به نیکی گذارد همه
بد و نیک او بازداند همه
هوش مصنوعی: دنیا را به خوبی سپری کرده و در پایان، همه خوب و بد را از خود دور می‌کند.
گزیند ز کردارها راه راست
کجا راه کجا بی گمان کس نخواست
هوش مصنوعی: انسان باید از میان کارهای مختلف، راه درست را برگزیده و انتخاب کند، زیرا هیچ کس به طور قطع نمی‌داند کدام راه صحیح است.
ببیند پس و پیش هر کار نیز
شناسد سره زرّ پاک از پشیز
هوش مصنوعی: او هر کاری را به دقت می‌نگرد و می‌داند که چیز با ارزش و خالص را از چیز بی‌ارزش و کم‌ارزش تمیز دهد.
ز کاری که یزدان بسر بد توان
نجوید به دل تا نرنجد روان
هوش مصنوعی: کارهایی که خداوند سرنوشت آنها را تعیین کرده، هیچکس نمی‌تواند آن را تغییر دهد. بنابراین، باید در دل خود را آرام کنیم تا روح‌مان آرامش داشته باشد و ناراحت نشود.
به چیز کسان از بُنه ننگرد
چنین است آیین و کار خرد
هوش مصنوعی: انسان‌های خردمند نباید فقط به ظاهر و ظاهر‌سازی افراد دیگر توجه کنند؛ بلکه باید به عمق و ارزش‌های درونی آنان نگاه کنند. این معیار درستی و نادرستی آنها را مشخص می‌کند.
دگر کار خیم آن که تن از بدی
نگهدارد و پیش گیرد بهی
هوش مصنوعی: انسان باید تلاش کند که از کارهای ناپسند دوری کند و به سمت کارهای خوب و درست برود.
بدارد تن مرد پیراسته
به گفتار و کردارش آراسته
هوش مصنوعی: مردی که به ظاهر و رفتار خود اهمیت می‌دهد، باید از گفتارش نیز مراقبت کند و آن را مرتب و زیبا کند.
هم از آرزو بازدارد تنش
که هست آرزو مهترین دشمنش
هوش مصنوعی: تن انسان از رسیدن به آرزوهایش جلوگیری می‌کند، زیرا همین آرزوها بزرگ‌ترین دشمن او هستند.
دگر کار امّید بشنو که چیست
که بر ناامیدی بباید گریست
هوش مصنوعی: دیگر به امید و آرزو گوش بسپار که باید بر ناامیدی گریه کرد.
گر امّید داری به دیگر سرای
همه سوی کردار نیکی گرای
هوش مصنوعی: اگر به زندگی پس از این دنیا امید داری، باید به سمت انجام کارهای نیکو بروی.
شمرده دمت را به نیکی گذار
به نیکی ببر تا توان روزگار
هوش مصنوعی: با احتیاط و با نیکی با دیگران رفتار کن و در همین مسیر پیش برو تا در آینده روزگار بهتری داشته باشی.
که نیکی نبیند کس از ناامید
سیاهش همان و همانش سفید
هوش مصنوعی: هیچ‌کس از ناامیدی بهره‌ای نمی‌برد، زیرا آنچه برای او سیاه و تاریک است، در واقع همان واقعیت و وضعیت اوست که به شکل دیگری هم نمی‌تواند باشد.
دگر کار خرسندی ای نیکمرد
نگر تا ز بیشی نیایدت درد
هوش مصنوعی: ای مرد نیک، به کارهایی که سبب خوشنودی توست توجه کن تا از مشکلات و دردسرهایی که ممکن است به وجود آید، دوری کنی.
به هر چیز کآیدْت پیش از جهان
تو خرسند باش آشکار و نهان
هوش مصنوعی: هر چیزی که به سمت تو می‌آید، چه در ظاهر و چه در باطن، باید از آن خوشحال باشی و از آن راضی باشی.
ز بی روی هر کاره برتاب روی
بیندیش و نایاب هرگز مجوی
هوش مصنوعی: از بی‌صورت و بی‌چهره، هیچ کاری انجام نده و به چهره‌ای که کمتر یافت می‌شود، هرگز فکر نکن.
چو بگذشت کاری چو باد و چو میغ
به تو باز ناید، مخور زآن دریغ
هوش مصنوعی: وقتی که کاری به سرعت و مانند باد یا ابر می‌گذرد، دیگر به تو باز نمی‌گردد، بنابراین بر آن افسوس نخور.
کدامین هنر بهتر ای پاک رای
ز خرسند بودن به باغ خدای
هوش مصنوعی: کدام هنر بهتر است ای اندیشمند پاک، از خوشحال بودن در باغ خداوند؟
نیاید نه خرسند را خواب خوش
ز خرسندی ای پیر گردن مکش
هوش مصنوعی: خوشحالی یک فرد نمی‌تواند به خواب خوب او کمک کند، ای پیر، گردنت را به خاطر آن خم نکن.
دگر کار دین است باریک راه
بیا گاه تن را ز مرگ و گناه
هوش مصنوعی: کار دین متفاوت و حساسی است؛ باید با دقت و حساسیت پیش رفت. به‌ویژه باید توجه داشته باشیم که زندگی و اعمال ما می‌تواند ما را به مرگ و گناه نزدیک کند.
نگر تا چه را دارد این تیره تن
ره کردگار ار ره اهرمن
هوش مصنوعی: نگاه کن ببین این بدن تاریک چه سرنوشتی دارد؛ آیا راهی به سوی خداوند پیدا می‌کند یا به سوی شیطان می‌رود؟
بدان کار کوشد که هر دو جهان
مر او را دهند آشکار و نهان
هوش مصنوعی: بدان که شخصی تلاش می‌کند که در هر دو دنیای ظاهر و باطن به او پاداش داده شود.
دو کاوند را نیز اگر داندی
ز خودکامگی تن بگرداندی
هوش مصنوعی: اگر می‌دانی که دو کاوند (دوکار خوب) برای خودت وجود دارد، باید از خودخواهی فاصله بگیری و به سمت آن‌ها بروی.
ز سستی بپرهیزدی روز و شب
نجنباندی بربدی هیچ لب
هوش مصنوعی: از تنبلی دوری کن، اگر مدام در جا بزنی و هیچ قدمی برنداری، هیچ دستاوردی نخواهی داشت.
کراهست خودکامگی زیر دست
به مینو رسید و زآتش برست
هوش مصنوعی: خودرأیی و ظلم کردن بر دیگران در بهشت جایی ندارد و از آتش عذاب دور می‌شود.
چو خودکامه گردد تن اندر کنش
همه دیو ره یابد اندر تنش
هوش مصنوعی: زمانی که آدمی با خودخواهی و خودکامگی رفتار کند، تمام ناهنجاری‌ها و مشکلات به درون او نفوذ می‌کنند.
یکی دیو زفت است خود کامه مرد
که با او خرد آشنایی نکرد
هوش مصنوعی: یک دیو بزرگ و خودخواه وجود دارد که فقط به خواسته‌ها و منافع خودش توجه دارد و هیچ آشنایی با خرد و دانایی ندارد.
بدو گفت دستور فرخنده نام
که بیناترین زین هنرها کدام
هوش مصنوعی: او به دیگری گفت: ای کسی با نام نیک، کدام یک از این هنرها را برتر و بیناتر می‌دانی؟
خرد گفت بیناتر است از همه
خرد چون شبان و هنرها رمه
هوش مصنوعی: خرد به ما می‌گوید که بینش آن از هر نوع دانشی برتر است، مانند شبانی که مراقب گله‌ای از دام‌ها و هنرهاست.
هشیوار دریاب بیش از خرد
ندیدم، ندانم به هر نیک و بد
هوش مصنوعی: آگاه و هوشیار، بیشتر از عقل و خرد ندیدم. نمی‌دانم چه چیز خوب است و چه چیز بد.
کرا از خرد بهره هست اندکی
یکی شاخ یابد از این هر یکی
هوش مصنوعی: کسی که اندکی از خرد و دانش برخوردار باشد، می‌تواند به مرور زمان رشدی پیدا کند و به موفقیت‌هایی دست یابد.
درستر کدامین و ناکاسته
بدو گفت خیم است آراسته
هوش مصنوعی: کدام یک از شما بهتر است و ناپخته، به او گفت که خیمه‌اش را آراسته است.
کرا خیم آراسته ست و درست
دل دیو از او آشنایی نجست
هوش مصنوعی: کسی که خیمه‌اش مرتب و آراسته است، دل دیو هم نمی‌تواند به او نزدیک شود.
کدام استوار است و هم پایدار
بدو گفت خرسندی است استوار
هوش مصنوعی: چه کسی است که در ثبات و پایداری به اندازه او باشد؟ او گفت که خوشحالی و رضایت پایدار است.
چو خرسند گشتی به داد خدای
تو را بی گمان هست هر دو سرای
هوش مصنوعی: وقتی که تو از لطف و کمک خداوند خوشحال شدی، بدون شک هر دو دنیا برای تو فراهم است.
که خرسند را زندگانی خوش است
نه خرسند را دل پر از آتش است
هوش مصنوعی: زندگی برای کسی که راضی و خوشحال است، دلپذیر و شیرین است، اما کسی که در دلش آتش حسرت و ناامیدی دارد، هرگز نمی‌تواند از زندگی لذت ببرد.
کدام است آهسته تر؟ گفت امید
که از بد بلرزد چو از باد بید
هوش مصنوعی: کدام یک از دو چیز آهسته‌تر است؟ او پاسخ داد: امید، چون بید از وزش باد می‌لرزد.
غم و رنج و سختی در این تیره جای
گذارد به امّید دیگر سرای
هوش مصنوعی: در این جهان پر از غم و درد، باید به امید و آرزوی دنیایی بهتر زندگی کرد.
خزان بگذراند به بوی بهار
گل سرخ جوید نترسد ز خار
هوش مصنوعی: روزهای خزان را پشت سر می‌گذارد و به عطر و زیبایی بهار دست می‌زند و به دنبال گل سرخ می‌گردد، بدون آنکه از خراش‌های خار بترسد.
شب تیره ی زشت نادلفروز
بسختی گذارد به امّید روز
هوش مصنوعی: شب سیاه و زشت که تاریکی و ناامیدی دارد، به سختی سپری می‌شود و انسان در انتظار روزی روشن و بهتر است.
چنین گفت موبد به خاور خدای
کز امّیدوار است گیتی به پای
هوش مصنوعی: موبد به خاور گفت که خدای امید، به این دنیا به پا ایستاده است.
کدام است رنجور از این چند چیز
روان است رنجورتر، گفت نیز
هوش مصنوعی: کدام یک از این چندین چیز، روح را بیشتر آزرده می‌کند؟ جواب داد: باز هم.
چه آگه تر است از همه گفت هوش
کراهوش نی، نیستش چشم و گوش
هوش مصنوعی: کسی که بالاخره فهمیده و آگاهی دارد، از همه چیز باخبرتر است. اما اگر کسی درک درستی نداشته باشد، حتی با وجود چشم و گوش خود، چیزی را نمی‌بیند و نمی‌شنود.
کدامین هنر مرد را بهتر است
بدو گفت دانش به از گوهر است
هوش مصنوعی: بهتر است به مرد بگوییم کدام هنر ارزشمندتر از دانش است، چون دانش از هر چیز دیگری باارزش‌تر است.
کرا گنج دانش بود بی گمان
سرش برشود برتر از آسمان
هوش مصنوعی: هر کس که دارای دانش و معرفت باشد، قطعاً سرش از دیگران بالاتر خواهد بود و مقام او فراتر از آسمان‌ها خواهد بود.
بدو گفت گوهر کدام است به
کز آن خوبتر گوهر مرد به
هوش مصنوعی: به او گفت: کدام گوهر ارزنده‌تر است که از آن، گوهر مردان بهتر باشد؟
بدو گفت نیکی دلی گوهری ست
که تابنده از مهر چون اختری ست
هوش مصنوعی: او به او گفت: نیکی و善‌خواهی در دل مانند گوهری است که از عشق و محبت می‌درخشد و مانند ستاره‌ای روشن است.
خوش آواز و نیکو دل و چربگوی
فزون زین تو در مرد گوهر مجوی
هوش مصنوعی: در بین مردان با فضیلت، به دنبال کسی نگرد که از تو خوشصدا و دلنشین‌تر باشد و به خوبی سخن بگوید.
بپرسید کز نامها به کدام
به از نیکنامی مدان، گفت، نام
هوش مصنوعی: از کسی پرسیدند که از میان نام‌ها کدام یک بهتر است، او پاسخ داد: به جز نام نیک و نیکو، چیز دیگری را مد نظر نداشته باشید.
چو نیکی کنی نام تو بی گمان
به نیکی برند از پَسَت مردمان
هوش مصنوعی: وقتی کار خوبی انجام بدهی، بدون شک مردم به خوبی تو اشاره خواهند کرد و نام تو را به نیکی خواهند برد.
روان را بتر دشمنی گفت چیست
کز او بر تن و جان بباید گریست
هوش مصنوعی: روان انسانی را غم و دشمنی آزار می‌دهد. چه چیزی است که باید از آن در تن و جان خود اندوهگین باشیم؟
چنین داد پاسخ که کردار بد
که نپسندد از هیچ مردم خرد
هوش مصنوعی: جواب داد که کارهای نیک باید مورد قبول همه افراد با عقل و درک باشد و کارهای بد هیچ‌کس را خوش نمی‌آید.
ز سلکت چو آن پاسخ آمد درست
گل از روی دستور خسرو بُرست
هوش مصنوعی: وقتی پاسخ درست از آن انتخاب به دست آمد، گل بر طبق دستور پادشاه به زیبایی شکفت.
ز شادی برآمد ز جای نشست
برفت و مر او را ببوسید دست
هوش مصنوعی: از خوشحالی برخاست و از جایش بلند شد و به سمت او رفت و دستش را بوسید.
بدو گفت کای مهتر نیکنام
به پاسخ مرا داد دادی تمام
هوش مصنوعی: او به من گفت: ای بزرگِ نیکوکار، با پاسخ دادن به من، تمام زحمت‌هایم را جبران کردی.
چنان یافتم پاسخ ای نیکخوی
که بود از جهان مرمرا آرزوی
هوش مصنوعی: من پاسخ خوبی از تو دریافت کردم که از دنیا فقط تو را آرزو کرده‌ام.
ز دستور امیدوارم بنیز
که آرد مرا پاسخی چند نیز
هوش مصنوعی: امیدوارم از دستورات الهی به من پاسخی بدهد که چندین بار به یاد من بیفتد.
بشادی از آن انجمن گشت باز
گذر کرد بروی شب دیر یاز
هوش مصنوعی: شادی از آن جمع برخاست و دوباره به سمت شب دیر هنگام رفت.