برگردان به زبان ساده
چو از پرده بنمود رخسار هور
ستاره نهان گشت بی جنگ و شور
هوش مصنوعی: وقتی که چهرهی آفتاب نمایان شد، ستارهها بدون هیچ جنگ و هیاهویی پنهان شدند.
یکی انجمن کرد سلکت ز کوه
بزرگان ایران و دانش پژوه
هوش مصنوعی: یک جمعی از فرزانگان و دانشمندان بزرگ ایران را از میان کوهها گرد هم آورد.
فرستاد و دستور خود را بخواند
در آن مایه ور پیشگاهش نشاند
هوش مصنوعی: او نامهای فرستاد و دستور خود را در آن بیان کرد و آن را به کسی که شایسته بود، تحویل داد.
یکی پیر روشندل جانفزای
زمانه در آورده او را ز پای
هوش مصنوعی: یک فرد سالخورده و با درک درست از زندگی، به قدری نظرش تأثیرگذار است که دیگران را به حرکت وادار میکند و به آنها جان تازهای میبخشد. او به شکلی عمیق از زمین و وضعیتی که در آن قرار دارد، آگاه شده است.
رمیده ز تن توش و از مغز هوش
گذشته دو زانو ز بالای گوش
هوش مصنوعی: او از بدن تو دور شده و از فکر و هوش هم فاصله گرفته است، حالا به صورت دو زانو در کنار تو نشسته است.
زمانه سرش کرده لرزان چو بید
تن از کام دور و روان از امید
هوش مصنوعی: زمانه به انسان حالتی ناپایدار داده است، مانند درخت بیدی که در باد میلرزد. بدن از لذتها و خواستهها دور است و روح نیز از امید و آرزوها دور شده است.
فسرده دل و جای آتش چو یخ
شده هر دو زانو ستون زنخ
هوش مصنوعی: دل افسرده و بستر آتش مانند یخ شده، به شکل زانوهایت به ستون نشسته است.
چنین گفت سلکت در آن انجمن
که آمد یکی دانشی نزد من
هوش مصنوعی: سلطنت به من گفت: در آن جمع، کسی آمد و علم و دانشی را به من معرفی کرد.
سخن چند پرسید و پاسخ شنید
به پاسخ ز ما هیچ سستی ندید
هوش مصنوعی: کسی سوالات زیادی را مطرح کرد و جوابها را شنید. در پاسخها هیچ نشانهای از ضعف یا تردید مشاهده نکرد.
همی خواهد اکنون که پرسد سخن
ز دستور ما اندر این انجمن
هوش مصنوعی: اکنون او میخواهد که در این جمع، دربارهٔ دستور کار ما صحبت کند.
چو سالار کوه این سخن کرد یاد
همان گه درآمد ز در کامداد
هوش مصنوعی: وقتی سرور کوه این سخن را بیان کرد، یاد آن لحظهای افتاد که از در وارد شد.
بخمّید و در پیش بردش نماز
همی آفرین کرد بر وی دراز
هوش مصنوعی: شخصی در حال خوابیده است و در همین حال در برابر او نماز میخوانند و به او دعای خیر و نیکی میکنند.
سرافراز سلکت مر او را بخواند
بپرسید و بنواخت و پیشش نشاند
هوش مصنوعی: سلطان بزرگ او را فراخواند، از او سوال کرد و با مهربانی با او برخورد نمود و او را به نشستن در کنار خود دعوت کرد.
چو برماین پاکدین را بدید
بنوّی بر او آفرین گسترید
هوش مصنوعی: وقتی آن پارسا و پاکدل را دید، برای او ستایش و تحسین فرستاد.
بدو گفت کای پاک فرزانه مرد
دل ما همی آرزوی تو کرد
هوش مصنوعی: به او گفت: ای مرد پاک و دانا، دل ما همواره به یاد توست و تو را آرزو میکند.
بدان آمدم تا ببینم تو را
به جان و روان برگزینم تو را
هوش مصنوعی: من به اینجا آمدهام تا تو را ببینم و با تمام وجودم تو را انتخاب کنم.
سخنها ز دانش بپرسم یکی
ز تو بهره یابم مگر اندکی
هوش مصنوعی: میخواهم از دیگران صحبتهایی دربارهٔ علم و دانش بپرسم و سعی کنم از تو نیز کمی بهرهمند شوم.
بدانم که امّید ما شد تمام
رسیدیم از این نامداران به کام
هوش مصنوعی: میدانم که امید ما به پایان رسیده و به خواستهمان از این افراد بزرگ دست یافتهایم.
پس آن زینهاری که نزدیک ماست
چراغ دل و جان تاریک ماست
هوش مصنوعی: پس آن چیزی که به ما نزدیک است، روشنایی و نور دل و جان ماست که در تاریکی قرار دارد.
سپاریم و ایدر شما را دهیم
سپاسی از این از شما برنهیم
هوش مصنوعی: ما چیزی از شما دریافت نمیکنیم و تنها سپاسگزاری میکنیم که شما را به ما سپردیم.
که کام بزرگان بدو اندر است
جهان را ز خورشید روشنتر است
هوش مصنوعی: خوشبختی و سعادت بزرگمردان در او نهفته است و این جهان به روشنی خورشید میدرخشد.
از آن شاخ فرّخ ز باغ کیان
فروزنده گردند ایرانیان
هوش مصنوعی: از آن درخت خوشبرگ در باغ کیان، ایرانیان بهزودی رشد و شکوفایی خواهند داشت.
به مهرش گراییده کار بهی
از آن چهره تابنده فرّ مهی
هوش مصنوعی: به خاطر محبت و ویژگیهایی که در آن چهره درخشان وجود دارد، کارها به سمت خوبی و خوشی میروند.
شود نیست کردار جادو و دیو
کند تازه فرمان گیهان خدیو
هوش مصنوعی: عمل جادو و دیو دیگر وجود ندارد، و تازهترین فرمان خدای جهان صادر میشود.
بدو گفت برماین ای مرد داد
ز دانش مرآیین شاخی به یاد
هوش مصنوعی: به او گفت: ای مرد، با دانش خود بر ما ببال، چرا که یاد تو همچون شاخهای درخت است که به یاد ما باقی میماند.
چو برف آمد از میغ بر کوهسار
زبار اندر آید برکامگار
هوش مصنوعی: وقتی برف از ابرها بر کوهها فرود میآید، برکت و نعمت به زمین میبارد.
دلم چون جوان بود بی شاخ بود
به دانش بدو در بسی شاخ بود
هوش مصنوعی: دل من در جوانی بیریشه و بدون پیوند بود، اما به واسطهٔ دانش و آگاهی که به دست آوردم، درختی با شاخههای فراوان پیدا کرد.
ولیکن مگر پاسخ آرم بجای
بدان مایه کِم داد دانش خدای
هوش مصنوعی: اما آیا میتوانم پاسخی بدهم که متناسب با آن دانش و فضیلتی باشد که خداوند به من عطا کرده است؟
بپرس آنچه خواهی و پاسخ شنو
از این پیر فرتوت بر راه رو
هوش مصنوعی: از این فرد سالخورده راجع به هر چیزی که میخواهی بپرس و جوابش را بشنوی.
جهاندیده دستور فرخ نژاد
بدو گفت کای مرد با دین و داد
هوش مصنوعی: مردی که دنیا را دیده و تجربه دارد، به فردی با دیانت و منصف گفت:
ز مردم کدام آن که فرّختر است
که رامش بدین فرّخی اندر است
هوش مصنوعی: کدام یک از مردم خوشبختتر است که شادی و آرامش او در این خوشبختی نهفته است؟
کسی گفت، کاو را نباشد گناه
به گیتی تو فرّختر از وی مخواه
هوش مصنوعی: کسی گفت که هر کس در این دنیا گناهی نکند، تو نباید از او برتر بخواهی و او را خوشبختتر از خودت تصور کنی.
بدو گفت پس بیگنه تر کدام
که بر دیده خود بینمش نام و کام
هوش مصنوعی: پس او گفت، پس کسی که بیگناهتر است چه کسی است؟ آنکه نام و شادیاش را در چشمان خود میبینم.
نگر بیگنه مرد، گفت، آن بوَد
که ایدر به فرمان یزدان بود
هوش مصنوعی: نگاه کن، مرد بیگناه، او کسی است که در این جا به اراده خداوند است.
بپرهیزد از راه و فرمان دیو
بود راست بر راه گیهان خدیو
هوش مصنوعی: انسان باید از راه و دستورات شیطان دوری کند، زیرا تنها مسیر درست و هدایت شده، راه خداوند است.
بگو تا کدام است، گفت آن دو راه
که ما را همی داشت باید نگاه
هوش مصنوعی: بگو کدام راه باید برود، او پاسخ داد که آن دو راهی که ما باید در آن بمانیم.
ره پاک یزدان کدام است و چیست
که بر راه دیوان بباید گریست
هوش مصنوعی: راهی که به خداوند پاک منتهی میشود کدام است و چیست که باید به خاطر انحراف دیوان در این مسیر گریزانی کرد؟
بهی راه یزدان شناسیم و بس
همی بتّری هست با دیو رس
هوش مصنوعی: ما فقط راه خدا را میشناسیم و بس، چرا که با شیطان و زورگو هیچ ارتباطی نداریم.
بپرسیدش از بتّری و بهی
که خوانند با دانش و ابلهی
هوش مصنوعی: از او سؤال کردند دربارهٔ خوب و بدی که به وسیلهٔ علم و نادانی شناخته میشود.
بگویم تو را، گفت اگر بشنوی
ز گفتار پر مایه ی پهلوی
هوش مصنوعی: بگویم که تو را، گفت اگر از گفتار پرمحتوا و شیرین من بشنوی.
بهی، هومت دانیم، آهوخت و هور
تباهی دُشمتّ و دُشوخ و دُشور
هوش مصنوعی: تو را میشناسیم، مانند آهو که در میان آتش گرفتار شده است و بیدفاع و در معرض خطر قرار دارد.
مر این هر سه را آخشیج این سه چیز
بهی و تباهی از ایشان بنیز
هوش مصنوعی: هر سه این چیزها همواره در تضاد با یکدیگرند و وجود آنها هم میتواند به سود و هم به زیان باشد.
بدو گفت کاین چیزها را تمام
ندانم همی هر یکی کآن کدام
هوش مصنوعی: به او گفتم که من این مسائل را به طور کامل نمیدانم و هر کدام را به شکلی ویژه میفهمم.
دلت گفت، اگر پهلوی داندی
از این داستان داد بستاندی
هوش مصنوعی: دل به تو میگوید که اگر از راز این ماجرا و جزییات آن آگاهی داری، باید به تبادل افکار و احساسات بپردازی.
تو را پارسی بازگویم درست
من از هومت رانم سخنها نخست
هوش مصنوعی: من به زبان فارسی با تو صحبت میکنم و از وجود تو الهام میگیرم تا نخستین حرفهایم را بیان کنم.
بود هومت، پیمان منش بی گمان
که برتر بود رای او زآسمان
هوش مصنوعی: تو همواره بر سر عهد و پیمان خود هستی، بدون هیچ شکی که اندیشهات از آسمان هم بالاتر است.
به نیک و بد این جهان بنگرد
بدان چیز کوشد کز آن برخورد
هوش مصنوعی: به خوب و بد این دنیا دقت کن و سعی کن به چیزی دست یابی که از آن بهرهمند شوی.
و کمتر گراید برآن را که تن
کند ننگ و بدنام بر انجمن
هوش مصنوعی: کسی که به عیب و ننگ مشهور شود، کمتر به او توجه میشود و بر او محبت نمیورزند.
پسندش نیاید کجا آن کند
که جان را به دوزخ گروگان کند
هوش مصنوعی: اگر او چیزی را نپسندد، چطور میتواند جان خود را به چیزهایی بسپارد که آن را به درون جهنم میبرد؟
گر آهوخت پرسی تو رادی بود
ز رادی همه ساله شادی بود
هوش مصنوعی: اگر آهو را بپرسی، او همیشه از خوشی و شادابی سخن میگوید.
ندارد دریغ از روان بهرها
چو نوش آیدش در جهان زهرها
هوش مصنوعی: کسی که در زندگیاش از نعمتها بهرهمند شده، هیچ توجهی به دردها و مشکلات ندارد، زیرا وقتی که خوشیها به او میرسند، زهرها و تلخیها برایش بیاهمیت میشوند.
رساند به تن بهره ی تن بنیز
زپاکی و خوبی فزونتر سه چیز
هوش مصنوعی: به جسم خود سه چیز را برسان، که از پاکی و خوبی بیشتر خواهد شد.
روان و تن تو چو شد بی گزند
شدی بی گمان سهمگن سودمند
هوش مصنوعی: زمانی که روح و بدن تو از آسیب در امان باشد، بدون شک به ارزش و نفع بزرگی دست مییابی.
گر از هور گویم سخن، راستی ست
کجا راستی دشمن کاستی ست
هوش مصنوعی: اگر درباره خورشید سخن بگویم، حقیقت است؛ اما در جایی که حقیقت وجود ندارد، دشمنی هم کم نیست.
روانت نیابد بدان سر نهیب
اگر با روان گشته ای بی فریب
هوش مصنوعی: اگر ذهن و روح تو به آرامش نرسد و تحت تأثیر ناامیدی و دلشکستگی قرار بگیرد، این وضعیت به تو آسیب نمیزند، به شرطی که با خودت صادق و خالص باشی.
روان را چو بفریبی اندر دروغ
بدان سر بود تیره و بی فروغ
هوش مصنوعی: اگر روح کسی را با دروغ فریب دهی، در آن صورت سرنوشتش تیره و بدون نور خواهد بود.
چنین است کردار آن هر سه چیز
کنون آخشیجش بگویم بنیز
هوش مصنوعی: این سه چیز به این شکل عمل میکنند، اکنون خواهم گفت که ترکیب آنها چیست.
دُشمت آن که خوانیش افزون منش
نه نیکو نمای و نه نیکوکنش
هوش مصنوعی: خودت را با کسانی که خصومت دارند، بیهوده مشغول نکن. نه شخصیت خوبی دارند و نه رفتار خوبی از خود نشان میدهند.
در این گیتی آویخته روز و شب
نجنبدش بر یاد آن سر دو لب
هوش مصنوعی: در این دنیا روز و شب به هم پیوستهاند و هیچ چیزی نمیتواند آن یاد و خاطرهای که در دلم از آن دو لب دارم را فراموش کند.
فزون جوید ار گنجش آید به دست
ز کردار بد سالیان گشته مست
هوش مصنوعی: هر کس به دنبال گنج و ثروت است، اگرچه سالها در اثر اعمال بد خود سرخوش و سرمست بوده است.
چو گرگ رباینده اندر دوان
بدان سر به دوزخ کشندش روان
هوش مصنوعی: مثل گرگی که در حال شکار است، آنها را به دوزخ میبرند.
دگر راه زفتی نماید دُشوخت
که زفتی روان بی گمانی بسوخت
هوش مصنوعی: در پیامی دیگر به روشنی بیان شده که زندگی سختی و چالشهای زیادی را به همراه دارد و این چالشها به طرز جدی بر روح و روان انسان تأثیر میگذارد.
نه بخشد، نه پوشد، نه آسان خورد
به سختی جهان بر سرش بگذرد
هوش مصنوعی: نه کسی او را میبخشد، نه دردی از او پنهان میماند و نه به سادگی میتواند با سختیهای دنیا کنار بیاید؛ همه این مشکلات بر او خواهند گذشت.
کرا گنج آباد و درویش دل
از او دل بیکبارگی بر گسل
هوش مصنوعی: کسی که صاحب ثروت و مکانی شکوهمند است، هرگز نباید دل درویش را به آسانی بشکند و رها کند.
که درویش دل سفله و بی تن است
نه اندر نژاد است کاندر تن است
هوش مصنوعی: درویش، انسانی است که دلش پاک و بینیاز است و به ظاهر زندگی وابسته نیست. او ارزش خود را در نژاد و تبار نمیداند، بلکه به روح و باطن خود اهمیت میدهد.
دریغ آیدش بهره ی تن ز تن
روانش نکوهیده بر انجمن
هوش مصنوعی: او از اینکه بهرهی بدنش به این بدن تعلق بگیرد، مایهی تاسف است، چون روحش در جمعی مورد سرزنش قرار گرفته است.
سدیگر دُشور است کژّ و دروغ
ز گفتار و کردار برده فروغ
هوش مصنوعی: این جمله اشاره به این دارد که دروغ و نیتهای کج و معیوب، مانند مانعی هستند که نور و زیبایی را از گفتار و رفتار انسان میگیرند. وقتی که انسان به دروغ و نادرستی روی میآورد، روشنایی و حقیقت در کلام و عملش کمرنگ میشود.
تن خویش از آن سان فریبد همی
که از آرزو کم شکیبد همی
هوش مصنوعی: بدن خود را به گونهای فریب میدهد که حتی در مواجهه با آرزوها، تحمل کمبود را نشان میدهد.
همه ساله با کام و خفت و هوا
دل زوش بر تنْش فرمانروا
هوش مصنوعی: هر سال با خوشی و آرامش و در حالی که دلش به شادابی و تناسب با روحیاتش فرمانروایی میکند.
دروغ آن شناسم، نه آن کز دهن
فزون آید از گونه گونه سخن
هوش مصنوعی: دروغ را میشناسم، نه از آن چیزی که از زبان کسی با حرفهای مختلف بیرون میآید.
ز گفتار او شاد شد کامداد
همی هر زمان آفرین کرد یاد
هوش مصنوعی: از سخنان او همیشه خوشحال میشدم و هر وقت به یادش میافتادم، او را ستایش میکردم.
وزآن پس بپرسید کاندر جهان
ستوده کدام است نزد مهان
هوش مصنوعی: سپس از او پرسیدند که در این دنیا کدام شخصیت مورد ستایش و احترام بزرگان و افراد مهم است.
چنین داد پاسخ که آن شهریار
که پیروز گر باشد و خوبکار
هوش مصنوعی: او چنین پاسخ داد که آن پادشاهی که موفق و نیکوکار باشد، محترم و بزرگ است.
بپرسید کاندر جهان مستمند
کدام است پی خسته، خوار و نژند
هوش مصنوعی: از کسی پرسیدند که در دنیا، چه کسی به دنبال یاری مستمندی است که خسته، ضعیف و رنجور باشد.
چنین داد پاسخ که درویش زوش
که باشد گه کار ناسخته کوش
هوش مصنوعی: او به این سوال پاسخ داد که درویش چه کسی است، و گفت وقتی انسان کار نیکو را نمیشناسد، نمیتواند به درستی عمل کند.
بپرسید از او گفت بدبخت کیست
که بر بختِ بد هرکسی خون گریست
هوش مصنوعی: از او پرسیدند که بدبخت کیست، او پاسخ داد کسی است که به خاطر بدبختی دیگران اشک میریزد.
بدو گفت دانای ناخوبکار
که کردار بد دارد اندر کنار
هوش مصنوعی: این شخص بازرسی به دیگری میگوید که تو که کارهای ناپسند انجام میدهی، بهتر است با آدمهای خوب و نیکو نشست و برخواست نکنی.
بپرسید کاندر جهان کیست پاک
کز آلودگی نیستش ترس و باک
هوش مصنوعی: از کسی بپرسید که در این دنیا چه کسی پاک و بیگناه است و از آلودگیها و مشکلات نمیترسد و نگران نیست.
چنین داد پاسخ که یزدان پرست
که این خود نیاید به گیتی به دست
هوش مصنوعی: چنین پاسخ داد که کسی که به خدا ایمان دارد، این موضوع خودش به تنهایی در دنیا به وجود نمیآید.
ز پاکی کسی بهره ای یافته ست
کز او اهرمن روی برتافته ست
هوش مصنوعی: کسی که از طهارت و پاکی برخوردار است، به چیزی دست یافته که در نتیجه آن، شیطان از او دور شده است.
به گیتی کدام است، گفت، استوار
کسی، گفت، کآهسته تر گاهِ کار
هوش مصنوعی: در این دنیا، چه کسی استوار و محکم است؟ او پاسخ داد که کسی که در زمان انجام کارها، آرامتر و با حوصلهتر عمل میکند.
کدام است آهسته تر مرد؟ گفت
جوانی که با سرزنش نیست جفت
هوش مصنوعی: کدام مرد آهستهتر حرکت میکند؟ جوانی جواب داد که در کنار او کسی نیست که او را سرزنش کند.
بپرسید تا کیست امّیدوار
کسی، گفت، کاو هست کوشا به کار
هوش مصنوعی: سؤال کردند که امید یک فرد تا چه زمانی ادامه دارد؟ پاسخ داد که این امید به کسی مربوط است که در تلاش و کوشش است.
چو ایدر نیاری تو کوشش بجای
چه امّید دار به دیگر سرای
هوش مصنوعی: اگر از اینجا نمیتوانی تلاش کنی و عزم نداشته باشی، به چه امید به جهانی دیگر فکر میکنی؟
چنین گفت دهقان موبد پرست
که روزی بیاید به کوشش به دست
هوش مصنوعی: دهقان زرتشتی گفت که روزی خواهد آمد که به زحمت و تلاش، چیزی به دست خواهد آمد.
ولیکن همان یافت نخچیر، سگ
که گیر و گشا بود گاه به تگ
هوش مصنوعی: اما باید بگویم که شکارچی واست یافته، وقتی که سگ به دام بیفتد و یا رها شود، گاهی به چنگ میآید.
چو تخم افگنی بر بیابی ز کشت
چو ایدر بکوشی بیابی بهشت
هوش مصنوعی: اگر بذر خوبی را در زمین بکاری و تلاش کنی، به نتیجه مثبت و خوشایندی خواهی رسید.
چو گفتند پیش از تو گویندگان
که یابنده باشند جویندگان
هوش مصنوعی: وقتی دیگران گفتند که جویندگان همیشه پیدا کنندگان هستند، یعنی افرادی که به دنبال چیزی میگردند، به دست آوردن آن را نیز خواهند داشت.
نه هر کاو دوان گشت نخچیر یافت
ولیکن همان یافت کاو بِهْ شتافت
هوش مصنوعی: همه افرادی که در جستجوی موفقیت هستند، به نتایج یکسانی نمیرسند. تنها کسانی که با تلاش و جدیت بیشتری به سمت هدفشان میروند، به پیروزی دست پیدا میکنند.
که بیدارتر؟، گفت، دانا کسی
که او آزمایش نماید بسی
هوش مصنوعی: کی بیدارتر است؟ گفت، کسی که خیلی آزمایش کند و تجربه کسب کند.
بپرسید تا کیست با دردتر
توانگر که او را نباشد پسر
هوش مصنوعی: میپرسند تا چه زمانی کسی میتواند با درد و رنج زندگی کند که او حتی فرزندی ندارد.
کدام است، گفت، از جهان مستمند
که هرگاه یابد ز نوّی گزند
هوش مصنوعی: سوالی مطرح شده است که کدام یک از افراد بیبضاعت یا نیازمند، وقتی به مشکلی یا آسیب جدید برخورد میکند، از آن رنج نمیبرد؟
هنرمند، گفتا، کجا بی هنر
بر او دست یابد، بخاید جگر
هوش مصنوعی: هنرمند میگوید که چگونه میتوان به کسی که بدون هنر است، دستیابی پیدا کرد؛ چرا که آن فرد دارای جگر و دل و شخصیت خاصی نیست.
دل نیکمردی که بد مرد باز
بر او دست یابد، چو بر کبک، باز
هوش مصنوعی: وقتی که مرد خوبی مورد آسیب یک مرد بد قرار گیرد، حال او مانند حال کبکی است که به چنگال باز افتاده باشد.
ز مردم که افتاده تر در جهان
کسی نامور، گفت، کز ناگهان
هوش مصنوعی: باید بگویم که در جهان، کسی که به طرز ناگهانی معروف شده، در واقع از میان مردم عادی و به ظاهر کماهمیت برخاسته است.
بیفتد ز کردار و کار بزرگ
شود روزگارش درشت و سترگ
هوش مصنوعی: اگر کسی به کارهای ناپسند و اشتباه خود ادامه دهد، روزگارش به سختی و تنگدستی میانجامد.
بپرسید کاندر جهان سربسر
چه دارند مردم همی دوستر
هوش مصنوعی: در دنیا از مردم بپرسید که چه چیزهایی دارند که آن را گرانقدر و باارزش میدانند.
بدو گفت تا تندرست است مرد
جز از کام دل آرزویی نکرد
هوش مصنوعی: او به او گفت تا وقتی که مرد از نظر سلامتی برخوردار است، هیچ آرزویی جز آنچه دلش میخواهد، نداشته باشد.
چو بیمار گشت او به تن نادرست
جز از تندرستی فزونی نجست
هوش مصنوعی: وقتی او به بیماری مبتلا شد و بدنش به درستی کار نمیکرد، از هیچ چیز جز سلامتی و بهبودی خود چیزی نمیجست.
بپرسید کاندیشه ی ترسناک
همی از که باید که داریم باک
هوش مصنوعی: پرسیدند که این اندیشه و تفکر نگرانکننده از چه کسی باید باشد که ما از آن نگران هستیم؟
چنین داد پاسخ که از شاه بد
ز یار فریبنده ی کم خرد
هوش مصنوعی: او با این پاسخی که داد، نشان داد که از شاه، به خاطر یار فریبنده و نادانش، بدتر شده است.
وز آن دشمنی کز تو برتر بود
ز کردار نیکی که بی بر بود
هوش مصنوعی: اگرچه از تو برتر بود، اما دشمنیاش هم از کردار نیکوتهی بود.
بپرسید کاندر جهان از چه سود
به چه چیز گستاخ بایدْت بود
هوش مصنوعی: در دنیا بپرسید که برای چه چیزی باید بیپروا و جسور بود و این جسارت چه نفعی دارد.
بدو گفت کز دادگر شهریار
زمانه که با تو بود سازگار
هوش مصنوعی: به او گفت که از حاکم عدالتخواه زمان که با تو بود و هماهنگ بود.
بدان دوست گستاخ بودن که اوست
که از دوستان آشتی بس نکوست
هوش مصنوعی: بدان که کسی که با دوستانش راحت و صمیمی است، در واقع در دوستی و آشتی بسیار خوب است.
کدام است، گفتا زمانه که به
که پیدا بود اندر او که و مِه
هوش مصنوعی: در اینجا شاعری به چالش کشیدن زمان و تغییرات آن را مطرح میکند. او از این میپرسد: چه کسی در این دنیا قابل اعتماد است و آیا در این دوران کسی را میتوان یافت که خود را به وضوح نشان دهد؟ منظور او به نوعی عدم ثبات و ابهام در رفتار و شخصیت افراد در زمانهای است که همه چیز در حال تغییر است.
زمانه که بی جنگ و شور است، گفت
بود با بهی روز و شب گشته جفت
هوش مصنوعی: زمانی که دنیا آرام و بیهیاهو است، روز و شب مانند دو دوست در کنار هم هستند.
بدان را در او دست کوته بود
نه آن کاندر او هرکسی شه بود
هوش مصنوعی: در اینجا به این نکته اشاره میشود که در یک محیط یا موقعیت خاص، کسانی که در آنجا هستند، به نوعی محدودیت دارند و متوجه نیستند که دیگران در آن فضا، از مقام یا قدرت بالایی برخوردارند. به عبارت دیگر، هر فرد در شرایطی که در آن قرار دارد، تنها به میزان توانایی خود دسترسی دارد و برخی افراد در جایگاههای بالاتری قرار دارند که آنها را از دید دیگران پنهان میکند.
بدو گفت بهتر کدام است دین
که آن را ز یزدان سزد آفرین
هوش مصنوعی: او به او گفت که کدام دین بهتر است، دینی که به درستی از سوی خدا شایستهی ستایش باشد.
چنین داد پاسخ که دین آن بپای
که افزون در او یاد گردد خدای
هوش مصنوعی: او پاسخ داد که دینی ارزشمند است که یاد خدا در آن بیشتر باشد.
در او راه و آیین نیکو نهند
به درویش و بیچاره بخشش دهند
هوش مصنوعی: در او به درویش و بیچاره راه و روش نیکو میآموزند و به ایشان کمک و بخشش میکنند.
به کردار نیکو چو یازند دست
چنان دان که باشند یزدان پرست
هوش مصنوعی: در اینجا به این منظور اشاره شده که اگر انسانها دست به کارهای خوب و نیات پاک بزنند، باید بدانند که مانند یزدان (خداوند) هستند و میتوانند از نظر روحانی و اخلاقی به سر بلندی دست یابند.
بدو گفت سالار و مهتر کدام
که جاوید ماند به خوبیش نام
هوش مصنوعی: سالار و بزرگتر به او گفتند: کدام یک از افرادی که بوده یا خواهند بود، به خاطر خوبیاش نامش جاودانه خواهد ماند؟
چنین داد پاسخ که آن شهریار
که بخشنده یابی و آمرزگار
هوش مصنوعی: او چنین پاسخ داد که آن فرمانروا که بخشش و محبت دارد و از خطاها میگذرد.
بدو مهربان بر کهان و مهان
یکی باشدش آشکار و نهان
هوش مصنوعی: به او که مهر و محبت به دیگران دارد، نیکی کن؛ زیرا کسی که به بزرگترها احترام میگذارد، به طور آشکار و پنهان از برکات و دستاوردهای آن بهرهمند خواهد شد.
کدام است بهتر تو را دوست؟ گفت
کسی کاو بود گاه سختیت جفت
هوش مصنوعی: بهتر از همه کسانی که تو را دوست دارند، کسی است که در زمانهای سختی کنارت باشد و از تو حمایت کند.
کرا بیشتر، گفت، دوست از جهان
کسی کاو بود راد و خرّم نهان
هوش مصنوعی: هر کس که بیشتر از دیگران در جهان دوستی داشته باشد، همان کسی است که در دلش صفا و شادی پنهان دارد و روحش آزاد و پاک است.
نوازنده و چرب و شیرین سخن
بود نیکدل برتر از انجمن
هوش مصنوعی: نوازندهای وجود داشت که با سخنان لطیف و شیرینش، همه را مجذوب میکرد. او از دل خوب و نیکویی برخوردار بود و از دیگران برتر بود.
بدو گفت دشمن کرا بیشتر
کسی کاو گران دارد از کینه سر
هوش مصنوعی: دشمن به او گفت: چه کسی از همه بیشتر به شما اهمیت میدهد؟ آن کسی که از کینه سنگینتری بر دل دارد.
ترشروی و گفتار سرد و درشت
اگر دشمن آید نباشدش پشت
هوش مصنوعی: اگر کسی با چهرهای ترش و گفتاری سرد و زننده برخورد کند، اگر دشمنی هم به او نزدیک شود، کسی پشت او نخواهد بود و از او حمایت نخواهد کرد.
بدو گفت پس دوست جاوید کیست
که با او تن آسان توانیم زیست
هوش مصنوعی: سپس از او پرسید که دوست واقعی کیست که میتوانیم با او به راحتی زندگی کنیم.
چنین داد پاسخ که کردار نیک
ز کردار بد دورتر باش دیک
هوش مصنوعی: این پاسخ نشان میدهد که انسان باید از کارهای بد فاصله بگیرد و به انجام کارهای نیک بپردازد.
کدام است نیک ای خردمند گفت
چو کردار نیکان که نتوان نهفت
هوش مصنوعی: ای خردمند، بگو کدام کار نیک است که نمیتوان آن را پنهان کرد، همانطور که کردار نیکان آشکار است.
به گیتی بگو تا چه روشنتر است
بدو گفت کردار روشنتر است
هوش مصنوعی: به دنیا بگو که هرچه نورانیتر است، عمل و کار درست و نیکو، حتی از آن هم روشنتر و درخشانتر است.
که کردار دانای روشنروان
چو در باغ آبی ست روشن، روان
هوش مصنوعی: عمل و رفتار فردی با دانش و آگاهی به مانند آب زلال و شفاف در باغی زیبا و دلنشین است.
چه چیز است گفتا به گیتی فراخ
که او را بدان سر بود برگ و شاخ
هوش مصنوعی: در جهان چیزهای فراوانی وجود دارد که هرکدام زیبایی و خصوصیات خاص خود را دارند، اما آنچه حقیقتاً ارزشمند است و به آن سجود میشود، روح و معنای وجودی انسان است.
چنین داد پاسخ که دو دست راد
فراخ است و زفتی به گیتی مباد
هوش مصنوعی: او با این پاسخ اظهار کرد که دو دست بزرگ و توانمند است و هیچ چیزی در دنیا نمیتواند او را متوقف کند یا محدود کند.
به گیتی بگو تا چه بی برتر است
که بیغاره ی آن بسی در خور است
هوش مصنوعی: به دنیا بگویید چه چیزی بهتر از آن وجود ندارد، زیرا بسیاری از چیزها در مقایسه با آن، کم ارزش و در خور توجه هستند.
بدو گفت نیکی بدان ناسپاس
که هرگز نبوده ست نیکی شناس
هوش مصنوعی: به او گفت: نیکی را به کسی که قدر آن را نمیداند و ناشکری میکند، نکن؛ زیرا او هرگز نمیداند چه چیزی نیکو است.
چو پیوند نیکان بود با بدان
که مرد هشیوار نپسندد آن
هوش مصنوعی: اگر رفتار نیکان با افراد بد و ناپسند باشد، فرد دانا و باهوش هرگز چنین چیزی را نمیپسندد.
که با رنج تر، گفت از این مردمان
که بیم هلاکش بود هر زمان
هوش مصنوعی: او میگوید با وجود سختیها، از این افراد ابراز نگرانی میکند چون همیشه نگران نابودی و خطراتی است که آنها را تهدید میکند.
پرستنده ی شاه دژخیم، گفت
که روزی نیاسود و شادان نخفت
هوش مصنوعی: حامی و دوستدار شاه خبیث گفت که او هیچ روزی آرامش پیدا نکرد و در خوشی خواب بر او نیفتاد.
چه دشوارتر، گفت نزدیک شاه
بدو گفت کردار مرد گناه
هوش مصنوعی: چه کار سختی است که به پیشگاه شاه بروی و درباره اعمال نادرست آدمی صحبت کنی.
شگفتی تر اندر جهان، گفت، کیست
که هرکس که آن دید بر وی گریست
هوش مصنوعی: او اظهار داشت که در جهان چیز عجیبتری وجود ندارد، به طوری که هر کسی آن را ببیند، به خاطرش اشک میریزد.
بدو گفت نادان نیکی جهش
چو دانای بدکامه و بدکنش
هوش مصنوعی: به مرد نادان گفتند که کار خوب و نیک انجام بده، اما او مانند شخصی که دانا باشد و کارهای بد کند، عمل نکرد.
چه ریمن تر است ای خردمند؟ گفت
زبانی که با او دروغ است جفت
هوش مصنوعی: ای خردمند، کدام یک از چیزها بدتر است؟ پاسخ داد: زبانی که با آن دروغ گفته میشود.
نکوهیده تر بر زمین، گفت کیست
ز کردار مردم نکوهیده چیست؟
هوش مصنوعی: در اینجا پرسیده میشود که در زمین چه کسی بدتر از دیگران است و رفتار این گونه افراد چگونه است. به عبارت دیگر، سوال در مورد زشتترین ویژگیهای رفتاری انسانهاست و تلاش دارد تا به نوعی بر بدیهای انسانی اشاره کند.
بدو گفت زفتی ز مرد بزرگ
زنانی که باشند شوخ و سترگ
هوش مصنوعی: او به او گفت: از مردان بزرگ باید زنانی را بیابی که خوشرو و با شخصیت باشند.
دگر شاه کاو را دلی کینه کش
دگر نیکمردی که تند است و کش
هوش مصنوعی: دل کسی که همیشه کینه به دل دارد، دیگر نمیتواند به خوبیها و نیکیها توجه کند و به راحتی تحت تأثیر احساسات و تندخویی قرار میگیرد.
دگر مرد درویش با برتنی
ز بیچارگان زشت و ناخوش منی
هوش مصنوعی: مرد درویش دیگری با ظاهری نازیبا و بیحال نگران از وضعیت بد خود است.
نکوهیده تر بر همه کس دروغ
که از روی مردم ببرّد فروغ
هوش مصنوعی: در اینجا گفته میشود که دروغ، به ویژه آن دسته از دروغهایی که به نفع دیگران و بدون شفافیت بیان میشوند، از همه چیز زشتتر و ناپسندتر است. در واقع، این نوع دروغ نور و روشنی را از روی انسانها میرباید و موجب تاریکی و فساد میشود.
بپرسید از او گفت، کای مردِ مه
چه از کرده ها به، چه ناکرده بِه؟
هوش مصنوعی: از او سؤال کردند و او گفت: "ای انسان ماهر، از اعمال نیک خود بگو و اینکه چه چیزهایی را به خوبی انجام ندادهای؟"
بدو گفت کرده بِه است آشتی
چو ناکرده به، جنگ پنداشتی
هوش مصنوعی: او به او گفت: اگر آشتی کردهای کار درستی انجام دادهای، زیرا اگر کار نکردهای، تنها جنگ و دوستی را به اشتباه تصور کردهای.
چه بهتر که دارند، گفتا، نگاه؟
زبان گفت کز وی نیاید گناه
هوش مصنوعی: بهتر است که آدمیان سکوت کنند و به تماشای اطراف بپردازند، زیرا زبان باعث ایجاد خطا و اشتباه میشود.
چه بهتر کز آن باز داری تو دست؟
بدو گفت خشم آن که داردْت مست
هوش مصنوعی: بهتر است که خودت را از آن چیز دور نگهداری. زیرا خشم کسی که تحت تاثیر آن است، تو را مست و بیهوا میکند.
چه فرموده بهتر بدو گفت مرد
تو از زندگانی همی مزد درد
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که مردی به دیگری میگوید که تو از زندگی چیزی نمیدانی جز سختیها و رنجها. در واقع، زندگی پر از چالشها و مشکلات است و ممکن است فرد به جای لذت بردن از زندگی، تنها درد و زحمت آن را تجربه کند.
بفرمود بهتر چه چیز است، گفت
که با دوزخ تافته گشت جفت؟
هوش مصنوعی: سوالی مطرح شده که بهترین چیز چیست؟ و پاسخی داده شده که بهتر از همه این است که چه چیزی میتواند با دوزخ همپیمان شود. در واقع، به نوعی تضاد یا هشداری درباره عواقب کارهای ناپسند اشاره دارد.
بفرمود گفتا بزه بهتر است
بزه دوزخ سهمگن را در است
هوش مصنوعی: گفتند که گناه بهتر است از عذاب شدید جهنم.
چو پاسخ به دانش همی ره نمود
بر او کامداد آفرین بر فزود
هوش مصنوعی: وقتی دانش به سوالات پاسخ میدهد، باعث میشود که آفرین و تحسین بر آن افزوده شود.
به سلکت چنین گفت کای نیکنام
رسانیدی امروز ما را به کام
هوش مصنوعی: سلکت به کسی که نام نیکو و شهرت خوبی دارد، میگوید که امروز ما را به خوشبختی و آرزوهایمان رساندی.
ندانم که دستور دانار است
وگر شاه فرخنده داناتر است
هوش مصنوعی: نمیدانم آیا فرمانروای حکیم بهتری وجود دارد یا اینکه پادشاهی که شاد و خوشبخت است، از او داناتر است.
چو گشتم کنون آگه از کارتان
شدم شادمانه به دیدارتان
هوش مصنوعی: حالا که از کارهای شما باخبر شدم، با خوشحالی به دیدار شما میآیم.
گشایم درِ راز بر هر دو باز
چه راز، آن که بارش همه کام و ناز
هوش مصنوعی: من درِ اسرار را برای هر دو نفر باز میکنم، چه رازی در میان است، آنکه نعمتها و عشقهایش بیپایان است.
اگر خود روا باشد اکنون زمن
گشایم سخن بر همه انجمن
هوش مصنوعی: اگر خودم اجازه بدهد، اکنون میخواهم با همه جمع صحبت کنم.
وگرنه بفرمای تا این سپاه
همه بازگردند از این پیشگاه
هوش مصنوعی: اگر شما این موضوع را نپذیرید، بفرمایید تا این گروه از سربازان همه از اینجا برگردند.
که رازی بزرگ است و با رامش است
جهان را بدین اندر آرامش است
هوش مصنوعی: دنیا به آرامش رسیده است و این به خاطر یک راز بزرگ و دلنشین است.
نهانی چو بشنید سلکت سخن
بفرمود تا بازگشت انجمن
هوش مصنوعی: وقتی آن شخص به طور پنهانی سخن گفت، او دستور داد که جمع دوباره برگردد.
وزآن پس سخن گفت با کامداد
سخنگوی ایران زبان برگشاد
هوش مصنوعی: پس از آن، او با سخنگوی زبان فارسی صحبت کرد و زبانش را باز کرد.
که از شاه گیتی درودی پذیر
بدین مژده رامش کن و جام گیر
هوش مصنوعی: از شاه دنیا سلامی بپذیر و با این مژده خود را شاد کن و جام میگیر.
که آن نامور شاه با داد و دین
پدید آمد از پشت شاه آتبین
هوش مصنوعی: آن پادشاه مشهور که با عدالت و دیانت ظهور کرد، از نسل شاه آتبین به وجود آمده است.
چنان فرّش از چهره تابد همی
که گردون به مهرش شتابد همی
هوش مصنوعی: چنان نوری از چهرهات میتابد که آسمان هم به عشق تو به حرکت درمیآید.
کنون چارسالش برآمد فزون
به دیدار ماه و به بالا ستون
هوش مصنوعی: حالا چهار سالش تمام شده و او در حال دیدن ماه است و به آسمان نگاه میکند.
پراندیشه از کار او شهریار
که هزمان دگرگونه گرددْش کار
هوش مصنوعی: شخصی که ذهنش مشغول و پر از فکر است، در کارهایش دچار تغییر و دگرگونی میشود.
یکی خواب آشفته دیده ست شاه
ز ضحّاک ترسد همی وز سپاه
هوش مصنوعی: کسی خواب عجیبی دیده که شاه از ضحاک میترسد و از سپاهش نگران است.
که آید زمان تا زمان بی گمان
که داند که چون گشت خواهد زمان؟
هوش مصنوعی: زمانی خواهد آمد که بدون شک باید بیاید، ولی هیچکس نمیداند که وقتی آن زمان برسد، چه خواهد شد.
کنون شاه امّید دارد به تو
که آن نامور را سپارد به تو
هوش مصنوعی: اکنون شاه به تو امید دارد که آن فرد مشهور را به تو بسپارد.
همی خواست کز دانش و رای تو
شود آگه از پیکر و جای تو
هوش مصنوعی: او میخواست با دانش و اندیشهات آشنا شود و از وضعیت و مکان تو باخبر گردد.
بدانم فرستاد تا بنگرم
چو دیدم سخن پیش خسرو برم
هوش مصنوعی: میدانم که او فرستاده تا من نگاه کنم و وقتی دیدم، ابتدا در برابر سخن پادشاه قرار میگیرم.
به هر هفت کشور تو مهتر شوی
اگر دایه ی شاه کشور شوی
هوش مصنوعی: اگر تو در خدمت شاه کشور باشی و او را پرورش دهی، حتی بر هفت کشور دیگر نیز برتری خواهی داشت.
اگر بر فریدون کنی دایگی
کند با تو خورشید همسایگی
هوش مصنوعی: اگر به فریدون محبت و دوستی کنی، خورشید هم با تو دوست خواهد شد و در کنار تو قرار میگیرد.
ز شادی دل سلکت آمد به جوش
خروشید و از وی جدا گشت هوش
هوش مصنوعی: از خوشحالی دل او به شدت پرشور و فعال شد و حواسش از او جدا گشت.
شب تیره، گفتا بسی خاستم
کنون یافتم هرچه من خواستم
هوش مصنوعی: در شب تاریک، به خود گفتم که چیزهای زیادی را تجربه کردهام و حالا به هر چیزی که میخواستم رسیدم.
نهاد آن زمان روی خود بر زمین
همی خواند بر کردگار آفرین
هوش مصنوعی: در آن زمان، انسان با چهره به زمین افتاده و در حال ستایش و شکرگزاری پروردگارش بود.
سپاس از تو دارم بدین مژده، گفت
که در زیر خاکم نکردی نهفت
هوش مصنوعی: از تو قدردانی میکنم به خاطر این خبر خوش، زیرا گفتی که راز من را در زیر خاک پنهان نکردی.
رسیدم بدین آرزو از سپهر
که بینم رخ شاه فرخنده چهر
هوش مصنوعی: به این آرزو رسیدم که از آسمان خودم را به جایی برسانم که بتوانم چهره مبارک و خوشیمن پادشاه را ببینم.