بخش ۱۴۸ - راهنمایی طیهور
بدو گفت طیهور کاکنون ز راه
بیندیش تا چون شود بی سپاه
که راه شما ایدر این است و بس
کجا پیل دندان نشانده ست کس
بدان راه رفتن نداردْت روی
که رنج آید از دشمن کینه جوی
چنین داد پاسخ که شاه آتبین
به کار اندر اندیشه کرده ست این
همی هرچه گویم بدین ره شویم
ز دشمن شب تیره ناگه شویم
خریدار گفتار من نیست هیچ
به راهی دگر باید او را بسیچ
مرا زآن فرستاد نزدیک شاه
که دارد کسان را که دانند راه
بدو گفت راهی دگر هست باز
ولیکن نه نزدیک، دور و دراز
یکی هول راه است با ترس و بیم
رسیدن به خشکی به یک سال و نیم
چو کشتی شب و روز گیرد شتاب
به یک سال و سه مه برانند از آب
یکی جای بینی پر از شهر و باغ
همه لاله باغ و همه سبزه راغ
نه اندر شمار همه کشور است
زمینی دگر، کشوری دیگر است
از آن مرز بازارگان هر کسی
به شهر من آیند هرگه بسی
از آن سالیان کایدر است آتبین
همانا نیامد کسی زآن زمین
از آن شهرها چون برانی دو روز
یکی راه بینی تو نادلفروز
سوی کوه قاف آید آن راه سخت
نبیند چنان راه را نیکبخت
به شش ماه اگر خود گذشتن توان
برنجد رگ و پی، بکاهد روان
چو گردد مر آن کوه بی بن دو شاخ
از آن پس جهان بر تو گردد فراخ
درآید به سقلاب و آباد روم
وزآن جا توان شد به هر مرز و بوم
مرا دل همی سوزد ای پاکدین
ز درد فرارنگ و شاه آتبین
هم از بهر پرمایه ایرانیان
کز این سبز دریای چون پرنیان
چگونه توانید بیرون برید
که سیمرغش از بر نشاید پرید
فراوان مرا هست دریا شناس
که از من به رفتن پذیرد سپاس
ولیکن یکی سالخورد است پیر
کمان کرده از رنج بالای تیر
خرد برده از مغز او روزگار
تن و دست و پایش بمانده ز کار
فراوان بر این راه بیرون شده ست
همانا که ده بار افزون شده ست
جز او کس نداند مر این راه را
همو بِهْ توان برد مر شاه را
گر ایزدش نیرو دهد یا توان
شما را برون بردن او به توان
بدو گفت کز فرّ فرخنده شاه
به ما بر سبک گردد این سخت راه
بزودی به آباد جایی رسیم
سوی مرز کشور خدایی رسیم
شتابان شد از پیش او کامداد
به مژده که خسرو تو را کام داد
بخش ۱۴۷ - آگاه کردن آتبین طیهور را از آهنگ بازگشت به ایران: گذشت آن شب و بامداد پگاهبخش ۱۴۹ - گفتگوی آتبین و طیهور و پیر ملّاح: دگر روز شد پیش شاه، آتبین
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بدو گفت طیهور کاکنون ز راه
بیندیش تا چون شود بی سپاه
هوش مصنوعی: به او گفتند که حالا که به راه میروی، فکر کن که بدون نیروی یاری چگونه میتوانی به مقصد برسی.
که راه شما ایدر این است و بس
کجا پیل دندان نشانده ست کس
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که تنها یک مسیر وجود دارد و دیگر راهها به جایی نمیرسند. در این راه، کسی میتواند نشانی از قدرت و عظمت (چندین دندان شگرف) بیابد. به عبارت دیگر، فقط در این مسیر میتوان به طور واقعی به تواناییها و دستاوردهای بزرگ دست یافت.
بدان راه رفتن نداردْت روی
که رنج آید از دشمن کینه جوی
هوش مصنوعی: بدان که نمیتوانی در مسیری قدم بگذاری که از دشمنی که کینه در دل دارد، به تو آسیب برسد.
چنین داد پاسخ که شاه آتبین
به کار اندر اندیشه کرده ست این
هوش مصنوعی: او این گونه پاسخ داد که شاه آتشین در این موضوع به خوبی فکر کرده است.
همی هرچه گویم بدین ره شویم
ز دشمن شب تیره ناگه شویم
هوش مصنوعی: هرچه میگویم، باید در این مسیر پیش برویم؛ ناگهان در شب تار از دشمن دور خواهیم شد.
خریدار گفتار من نیست هیچ
به راهی دگر باید او را بسیچ
هوش مصنوعی: خریدار از شنیدن حرفهای من هیچ تمایلی نشان نمیدهد و به نظر میرسد که باید به دنبال راهی جدید برای جلب توجه او باشم.
مرا زآن فرستاد نزدیک شاه
که دارد کسان را که دانند راه
هوش مصنوعی: مرا از طرف شاه به نزدیک او فرستادند، چون افرادی در آنجا هستند که راه و چاه را میشناسند.
بدو گفت راهی دگر هست باز
ولیکن نه نزدیک، دور و دراز
هوش مصنوعی: او به او گفت که راهی دیگر وجود دارد، اما این مسیر نزدیک نیست و بسیار دور و طولانی است.
یکی هول راه است با ترس و بیم
رسیدن به خشکی به یک سال و نیم
هوش مصنوعی: راهی پر از اضطراب و ترس وجود دارد که انسان را به خشکی میرساند و این مسیر ممکن است یک سال و نیم به طول بینجامد.
چو کشتی شب و روز گیرد شتاب
به یک سال و سه مه برانند از آب
هوش مصنوعی: زمانی که شب و روز با سرعت حرکت کنند، در کمتر از یک سال و سه ماه میتوان از دریا عبور کرد.
یکی جای بینی پر از شهر و باغ
همه لاله باغ و همه سبزه راغ
هوش مصنوعی: در یک جا، میتوان شهری پر از باغها و گلهای لاله را دید، که هر طرفش پر از سبزه و سرسبزی است.
نه اندر شمار همه کشور است
زمینی دگر، کشوری دیگر است
هوش مصنوعی: در میان تمام کشورها، زمینی وجود ندارد که مانند این کشور باشد.
از آن مرز بازارگان هر کسی
به شهر من آیند هرگه بسی
هوش مصنوعی: هر کسی که از مرز تجار بیاید، همیشه به شهر من آمد و رفت دارد.
از آن سالیان کایدر است آتبین
همانا نیامد کسی زآن زمین
هوش مصنوعی: در آن سالها که آتش در زمین جاری بود، هیچکس از آن ناحیه نیامد.
از آن شهرها چون برانی دو روز
یکی راه بینی تو نادلفروز
هوش مصنوعی: اگر از آن شهرها دور شوی، بعد از چند روز دوباره به راهی برمیخوری که تو را به آنجا باز میگرداند و نشان میدهد که نمیتوانی از آنجا فاصله بگیری.
سوی کوه قاف آید آن راه سخت
نبیند چنان راه را نیکبخت
هوش مصنوعی: کسی که به سوی کوه قاف میرود، راه دشواری را نمیبیند؛ این مسیر برای افراد خوشبخت است.
به شش ماه اگر خود گذشتن توان
برنجد رگ و پی، بکاهد روان
هوش مصنوعی: اگر انسان بتواند شش ماه را تحمل کند و از خود بگذرد، میتواند بر مشکلات غلبه کند و انرژی و قدرت روحیاش کاهش یابد.
چو گردد مر آن کوه بی بن دو شاخ
از آن پس جهان بر تو گردد فراخ
هوش مصنوعی: وقتی که آن کوه بیپایه به دو شاخ تقسیم شود، از آن moment به بعد، دنیا برای تو وسیع و آزاد خواهد شد.
درآید به سقلاب و آباد روم
وزآن جا توان شد به هر مرز و بوم
هوش مصنوعی: به سرزمینهای پررونق و آباد روم میروم و از آنجا میتوانم به هر سرزمین و کشوری سفر کنم.
مرا دل همی سوزد ای پاکدین
ز درد فرارنگ و شاه آتبین
هوش مصنوعی: دل من به شدت میسوزد ای با ایمان و پاک، به خاطر دردهایی که از عشق فرارنگ و شاه آتبین میکشم.
هم از بهر پرمایه ایرانیان
کز این سبز دریای چون پرنیان
هوش مصنوعی: به خاطر ایرانیان پرتوان که از این دریای سبز مانند پارچهای نرم و خاطر انگیز است.
چگونه توانید بیرون برید
که سیمرغش از بر نشاید پرید
هوش مصنوعی: چگونه میتوانید از اینجا بیرون بروید در حالی که سیمرغ، پرندهی افسانهای، از دامن شما نمیتواند پرواز کند؟
فراوان مرا هست دریا شناس
که از من به رفتن پذیرد سپاس
هوش مصنوعی: بسیاری از افرادی که به علم دریاشناسی آگاه هستند، به من افتخار میدهند و از من بابت رفتن و کاوش در دریا سپاسگزاری میکنند.
ولیکن یکی سالخورد است پیر
کمان کرده از رنج بالای تیر
هوش مصنوعی: اما فردی مسن وجود دارد که به خاطر درد و رنجی که کشیده، کمرش خم شده است.
خرد برده از مغز او روزگار
تن و دست و پایش بمانده ز کار
هوش مصنوعی: عقل و اندیشهاش را روزگار از او گرفته و حالا فقط بدن و اعضای دیگرش بیکار ماندهاند.
فراوان بر این راه بیرون شده ست
همانا که ده بار افزون شده ست
هوش مصنوعی: افراد زیادی از این مسیر عبور کردهاند، زیرا به وضوح تعداد کسانی که وارد شدهاند، به شدت افزایش یافته است.
جز او کس نداند مر این راه را
همو بِهْ توان برد مر شاه را
هوش مصنوعی: تنها اوست که میداند این مسیر چگونه است و فقط او میتواند پادشاه را به خوبی راهنمایی کند.
گر ایزدش نیرو دهد یا توان
شما را برون بردن او به توان
هوش مصنوعی: اگر خداوند به او نیرو یا توانایی بدهد، شما میتوانید او را با تواناییتان به بیرون ببرید.
بدو گفت کز فرّ فرخنده شاه
به ما بر سبک گردد این سخت راه
هوش مصنوعی: او به او گفت که با وجود شکوه و عظمت پادشاه، این مسیر سخت برای ما آسان خواهد شد.
بزودی به آباد جایی رسیم
سوی مرز کشور خدایی رسیم
هوش مصنوعی: به زودی به جایی پررونق و آباد خواهیم رسید که سرزمین الهی را در آغوش خواهیم گرفت.
شتابان شد از پیش او کامداد
به مژده که خسرو تو را کام داد
هوش مصنوعی: دستیار به سرعت از نزد او رفت و با خوشحالی خبر داد که خسرو به تو لطف کرده و خواستهات را برآورده است.