گنجور

بخش ۱۴۵ - خواب دیدن آتبین

شبی شادمان خفته بُد آتبین
چنان دید در خواب شاه زمین
که فرزند پیش آمدش چون سروش
سُوار آن که شد کشته بر دست کوش
یکی چوب در دست او داد خشک
همان گاه شد سبز و بویا چو مشک
بکِشت از بر کوه شاه آتبین
فرو برد بیخش به زیر زمین
هم اندر زمان شد درختی بلند
بگسترد از او شاخ و سایه فگند
ببالید تا سر به گردون کشید
ز گردون همانا که افزون کشید
جهان سر بسر زیر سایه گرفت
ز سبزی و از شاخ مایه گرفت
وزآن پس یکی باد نوشین دمید
از آن شاخها برگ بیرون کشید
پراگند گرد جهان چون چراغ
شده روشن از وی همه کوه و راغ
جهان گشت از آن روشنی شادمان
همی گفت هرکس سرآمد غمان
چو از خواب بیدار شد بامداد
بفرمود تا شد برش کامداد
برآورد راز نهان از نهفت
همه خواب یکسر بدو بازگفت
بدو گفت شاها، تو رامش فزای
که یک ره ببخشود ما را خدای
تو را داد در خواب دوشین نشان
که گیتی نماند ز جادو فشان
سر و تاج ضحاک ناهوشیار
به خاک اندر آرد همی روزگار
جهان بازگردد به فرزند تو
شود شاد از او خویش و پیوند تو
سُوار بهشتی که آن چوب خشک
تو را داد بویاتر از عود و مشک
ز پشت تو او را برادر بود
که با تخت شاهی و افسر بود
چو در دست تو سبز شد چوب سخت
جوان گشت خواهد ز فرّ تو بخت
بلندی بود چون نشاندی به کوه
همان پایه داری و فرّ و شکوه
چو سر برکشید و ببالید شاخ
بگیرد به تیغ این جهان فراخ
چو گسترد سایه به گرد جهان
به فرمان شوندت کهان و مهان
مرآن برگها را که همچون چراغ
پراگند بر کشور و کوه و راغ
به فرّ تو باشند شاهانِ داد
همه با دل شاد و با دست راد
زمین هفت کشور به چنگ آورند
فراوان به گیتی درنگ آورند
گزارش چو بشنید از او آتبین
بسی خواند بر دانشش آفرین
بدو گفت کاین خواب من راز دار
ز بیگانه مردم سخن باز دار
فراوانش بخشید هرگونه چیز
ز اسب و ستام و ز دینار نیز
بر این راز بر سالیان برگذشت
بسی نیک و بد نیز بر سر گذشت

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شبی شادمان خفته بُد آتبین
چنان دید در خواب شاه زمین
هوش مصنوعی: یک شب، آتابین با شادی در خواب بود و در خوابش شاه زمین را دید.
که فرزند پیش آمدش چون سروش
سُوار آن که شد کشته بر دست کوش
هوش مصنوعی: فرزندش مانند یک پیامبر وارد شد، همانطور که شخصی با مهارت و سرعت به میدان جنگ می‌رود، و آن فردی که در نبرد به شهادت رسید، به دست کسی در تلاش است که می‌خواهد او را نجات دهد.
یکی چوب در دست او داد خشک
همان گاه شد سبز و بویا چو مشک
هوش مصنوعی: در اینجا، شخصی یک چوب خشک در دست دارد که به ناگاه تبدیل به چوبی سرسبز و خوشبو می‌شود، مانند عطر مشک. این تصویر نشان‌دهنده تغییر و تبدیل است؛ چیزی که در ابتدا بی‌فایده و خشک به نظر می‌رسد، می‌تواند به ناگاه به چیزی زیبا و خوشبو تبدیل شود.
بکِشت از بر کوه شاه آتبین
فرو برد بیخش به زیر زمین
هوش مصنوعی: شاه آتَبین، در بالای کوه، درختی را قطع کرد و ریشه‌اش را به زیر زمین برد.
هم اندر زمان شد درختی بلند
بگسترد از او شاخ و سایه فگند
هوش مصنوعی: در این زمان، درختی بلند رشد کرد و از آن شاخه‌ها و سایه‌های فراوانی به وجود آمد.
ببالید تا سر به گردون کشید
ز گردون همانا که افزون کشید
هوش مصنوعی: به خود ببالید و عزت نفس داشته باشید، زیرا که اگر تلاش کنید و به قله‌ها برسید، از آنجا برتری و ارزش وجودی‌تان بیشتر خواهد شد.
جهان سر بسر زیر سایه گرفت
ز سبزی و از شاخ مایه گرفت
هوش مصنوعی: جهان به طور کامل زیر سایه سبز و خرمی قرار گرفته و از شاخ و برگ طبیعت بهره‌مند شده است.
وزآن پس یکی باد نوشین دمید
از آن شاخها برگ بیرون کشید
هوش مصنوعی: پس از آن، نسیمی خوش به وزش درآمد و از شاخه‌ها، برگ‌ها را خارج کرد.
پراگند گرد جهان چون چراغ
شده روشن از وی همه کوه و راغ
هوش مصنوعی: گرد و غبار دنیا مانند شعله‌ی چراغ پخش شده است و به واسطه‌ی آن، همه کوه‌ها و دشت‌ها روشن شده‌اند.
جهان گشت از آن روشنی شادمان
همی گفت هرکس سرآمد غمان
هوش مصنوعی: جهان به خاطر آن روشنی خوشحال شده است و هرکسی که غم و اندوهی دارد، دیگر از آن فارغ شده و خوشحال به نظر می‌رسد.
چو از خواب بیدار شد بامداد
بفرمود تا شد برش کامداد
هوش مصنوعی: هنگام صبح که از خواب بیدار شد، دستور داد تا جشن و سروری برپا کنند.
برآورد راز نهان از نهفت
همه خواب یکسر بدو بازگفت
هوش مصنوعی: تمام رازهای پنهان را از دل خواب بیرون آورد و یکسره آن را برای او بیان کرد.
بدو گفت شاها، تو رامش فزای
که یک ره ببخشود ما را خدای
هوش مصنوعی: شاه به او گفت: تو دل‌خوشی‌ها را بیشتر کن، چون خدا یک بار به ما لطفی کرده و ما را بخشیده است.
تو را داد در خواب دوشین نشان
که گیتی نماند ز جادو فشان
هوش مصنوعی: در خواب شب گذشته، نشانه‌ای به تو داده شد که دنیا از جادو و سحر خالی نمی‌شود.
سر و تاج ضحاک ناهوشیار
به خاک اندر آرد همی روزگار
هوش مصنوعی: روزگار به زودی باعث می‌شود که سر و تاج ضحاک نادان به زمین بیفتد.
جهان بازگردد به فرزند تو
شود شاد از او خویش و پیوند تو
هوش مصنوعی: دنیا دوباره به فرزند تو خواهد گشت و به خاطر او، خودت و پیوندت خوشحال خواهی بود.
سُوار بهشتی که آن چوب خشک
تو را داد بویاتر از عود و مشک
هوش مصنوعی: سوار بهشتی که آن چوب خشک را به تو داد، بوی آن از عود و مشک خوش‌تر است.
ز پشت تو او را برادر بود
که با تخت شاهی و افسر بود
هوش مصنوعی: از پشت تو کسی برادر بوده که با تخت سلطنت و افسران در ارتباط بوده است.
چو در دست تو سبز شد چوب سخت
جوان گشت خواهد ز فرّ تو بخت
هوش مصنوعی: وقتی چوبی در دست تو سبز می‌شود و جوان می‌گردد، نشان‌دهنده این است که بخت و شانس تو تحت تأثیر قدرت و توانایی‌های تو قرار دارد.
بلندی بود چون نشاندی به کوه
همان پایه داری و فرّ و شکوه
هوش مصنوعی: وقتی که کسی را در جای بلندی قرار می‌دهی، مثل کوه، او باید دارای قدرت و شکوه خاصی باشد.
چو سر برکشید و ببالید شاخ
بگیرد به تیغ این جهان فراخ
هوش مصنوعی: وقتی کسی سر خود را بلند می‌کند و به سمت بالا رشد می‌کند، مانند شاخه‌ای است که به سوی آسمان می‌چرخد و در مقابل چالش‌های این دنیای وسیع ایستادگی می‌کند.
چو گسترد سایه به گرد جهان
به فرمان شوندت کهان و مهان
هوش مصنوعی: زمانی که سایه‌ات در سراسر جهان گسترش یابد، تمام بزرگان و دانشمندان دنیا تحت فرمان تو خواهند بود.
مرآن برگها را که همچون چراغ
پراگند بر کشور و کوه و راغ
هوش مصنوعی: برگ‌ها را ببین که مثل چراغ‌هایی که در سراسر کشور، کوه‌ها و دشت‌ها پراکنده‌اند، می‌درخشند و زیبایی و روشنی را به محیط اطراف می‌بخشند.
به فرّ تو باشند شاهانِ داد
همه با دل شاد و با دست راد
هوش مصنوعی: به خاطر شکوه و عظمت تو، همه پادشاهان عدالت‌خواه با دل‌های شاد و دستان نیکوکار در خدمت هستند.
زمین هفت کشور به چنگ آورند
فراوان به گیتی درنگ آورند
هوش مصنوعی: زمین‌ها و سرزمین‌های زیادی در دنیا وجود دارد که هر کدام به مناطق مختلفی تقسیم می‌شوند و انسان‌ها برای بهره‌برداری و تسلط بر آن‌ها زمان زیادی صرف می‌کنند.
گزارش چو بشنید از او آتبین
بسی خواند بر دانشش آفرین
هوش مصنوعی: چندین بار به خاطر شنیدن گزارش از او، بر دانایی‌اش تحسین کرد.
بدو گفت کاین خواب من راز دار
ز بیگانه مردم سخن باز دار
هوش مصنوعی: او به او گفت که این خواب من را راز نگه‌دار و از مردم بیگانه سخن نگو.
فراوانش بخشید هرگونه چیز
ز اسب و ستام و ز دینار نیز
هوش مصنوعی: او به فراوانی به همه چیز عطا کرد؛ از اسب و سلاح گرفته تا دینار و ثروت.
بر این راز بر سالیان برگذشت
بسی نیک و بد نیز بر سر گذشت
هوش مصنوعی: سال‌ها بر این راز گذشت و در این مدت، بسیاری از نیک‌ها و بدها نیز بر سر این موضوع رخ داد.