بخش ۱۳۱ - بیدادگری کوش در چین
ز دشمن چو ایمن شد و کام یافت
شب و روز آرام و شادی بیافت
همه ساله با دل پرستان خویش
در ایوان و باغ و گلستان خویش
به پیشش سرود و می و نای بود
که گردون به کامش دلارای بود
ز شاهان توران و مکران و روم
ز هند و ز خاور ز هر مرز و بوم
فرستاده و ساو و باز آمدش
ز هر جای گنجی فراز آمدش
نهادند گردن به فرمانبری
دگرگونه شد کوش از آن داوری
بگشت از ره دین و آیین و داد
به بیداد دست و زبان برگشاد
سر از چنبر مهر بیرون کشید
همی بستد از مردمان هرچه دید
ستمکار و خونریز و بی باک شد
ز نیکی دل و دست او پاک شد
نشان جست روزی از آن خوبروی
شب آمد، ستم کرد و بستد ز شوی
ز ره کودک خوب را برگرفت
دلارای هم ماده هم نر گرفت
نیارست دستور دادنش پند
نه در سالیان کرد کمتر گزند
همه چین به ویرانی آورد روی
ز بیدادگر کوش وارونه خوی
نه بر زن نه بر خواسته ایمنی
از او آشکارا شد آهرمنی
نه در دلْش ترس و نه در دیده شرم
نه آزرم مردم نه گفتار نرم
چو ترس دل و شرم دیده نماند
توانی همه کارها را تو راند
بترسان دلت گر تویی مهربان
نگر تا نگیرندت اندر میان
چو دل با زبان گشت یکتا و راست
رسیدی به کام و دو گیتی تو راست
به سختی رسیدند مردم ز کوش
نیارست کردن کس از وی خروش
سپاهی همان مردم زیردست
همانا که از او بلاکشتر است
نیایشکنان پیش یزدان پاک
همه برنهادند دیده به خاک
که دارای دادی و پروردگار
بدِ کوشِ وارون ز ما باز دار
بخش ۱۳۰ - نامه کردن کوش به سوی ضحّاک و دادن خبر مرگ بهک: فرستاد نامه به ضحاک شاهبخش ۱۳۲ - بازگشت آتبین به بسیلا به نزد طیهور شاه: وز آن روی چون آتبین بازگشت
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ز دشمن چو ایمن شد و کام یافت
شب و روز آرام و شادی بیافت
هوش مصنوعی: زمانی که از دشمنان در امان شد و از زندگی بهرهمند گشت، شب و روزش پر از آرامش و خوشحالی گردید.
همه ساله با دل پرستان خویش
در ایوان و باغ و گلستان خویش
هوش مصنوعی: هر سال در کنار دوستان دلشکستهام در حیاط و باغ و گلستان خودم هستم.
به پیشش سرود و می و نای بود
که گردون به کامش دلارای بود
هوش مصنوعی: در برابر او، موسیقی و شراب و نوا بود، چرا که زندگی برای او خوشایند و دلپذیر بود.
ز شاهان توران و مکران و روم
ز هند و ز خاور ز هر مرز و بوم
هوش مصنوعی: از فرمانروایان سرزمینهای توران، مکران و روم و همچنین از هند و نقاط شرقی و هر سرزمین و سرحدی.
فرستاده و ساو و باز آمدش
ز هر جای گنجی فراز آمدش
هوش مصنوعی: هر پیامآوری به گوشهای میرود و از آنجا گنجی برای او برمیگردد.
نهادند گردن به فرمانبری
دگرگونه شد کوش از آن داوری
هوش مصنوعی: به خاطر اطاعت از دستورات دیگران، رفتار و تلاش او به طرز دیگری تغییر کرد.
بگشت از ره دین و آیین و داد
به بیداد دست و زبان برگشاد
هوش مصنوعی: از راه دین و اصول اخلاقی بازگشت و با دست و زبان خود به ظلم و ستم اعتراض کرد.
سر از چنبر مهر بیرون کشید
همی بستد از مردمان هرچه دید
هوش مصنوعی: او از قید عشق بیرون آمد و از میان مردم هر چیزی که دید، جمع کرد.
ستمکار و خونریز و بی باک شد
ز نیکی دل و دست او پاک شد
هوش مصنوعی: ستمکار و انسان خبیث بهخاطر خوبیها و پاکیهای دل و دستش، جسور و بیپروا شده است.
نشان جست روزی از آن خوبروی
شب آمد، ستم کرد و بستد ز شوی
هوش مصنوعی: وقتی که خوبرویی در شب نمایان شد، آن چهره زیبا روزی را جستجو کرد و به شوهرش ستم کرده و او را رنجاند.
ز ره کودک خوب را برگرفت
دلارای هم ماده هم نر گرفت
هوش مصنوعی: از راه، کودک زیبا را برداشت و دلارای محبوب را که هم از نر و هم از ماده بود، گرفت.
نیارست دستور دادنش پند
نه در سالیان کرد کمتر گزند
هوش مصنوعی: او نتوانست از طریق دستور دادن پند بدهد، زیرا در طول سالها کمتر آسیب دیده است.
همه چین به ویرانی آورد روی
ز بیدادگر کوش وارونه خوی
هوش مصنوعی: همه چیز به خاطر ستمگر و ناشایست خود ویران شده است.
نه بر زن نه بر خواسته ایمنی
از او آشکارا شد آهرمنی
هوش مصنوعی: نه از زن و نه از مرد نمیتوان به طور کامل ایمنی و اطمینان پیدا کرد؛ این موضوع به وضوح نشان میدهد که هیچ کس نمیتواند به طور مطلق مورد اعتماد باشد.
نه در دلْش ترس و نه در دیده شرم
نه آزرم مردم نه گفتار نرم
هوش مصنوعی: او نه در دلش ترس دارد و نه در چشمانش شرم، نه از مردم خجالت میکشد و نه گفتارش نرم و ملایم است.
چو ترس دل و شرم دیده نماند
توانی همه کارها را تو راند
هوش مصنوعی: وقتی که ترس در دل و شرم در چشم نباشد، تو میتوانی همه کارها را به خوبی انجام دهی.
بترسان دلت گر تویی مهربان
نگر تا نگیرندت اندر میان
هوش مصنوعی: اگر دل تو را بترسانند، مهربانانه نگاه کن تا در میان مشکلات گرفتار نشوی.
چو دل با زبان گشت یکتا و راست
رسیدی به کام و دو گیتی تو راست
هوش مصنوعی: وقتی که دل و زبان با هم یکی شدند و راستگو شدند، به آرزوهای خود میرسی و در هر دو دنیای این حقیقت را مییابی.
به سختی رسیدند مردم ز کوش
نیارست کردن کس از وی خروش
هوش مصنوعی: مردم با زحمت و تلاش به هدف خود رسیدند و هیچکس از او فریاد نزد.
سپاهی همان مردم زیردست
همانا که از او بلاکشتر است
هوش مصنوعی: سپاهی همان مردمی هستند که تحت فرمان یکدیگر قرار دارند و کسی که در این شرایط رنج بیشتری میکشد، همان کسی است که در زیر سلطه و فشار دیگران قرار دارد.
نیایشکنان پیش یزدان پاک
همه برنهادند دیده به خاک
هوش مصنوعی: با دلشوره و نیایش به درگاه خداوند نیکو، همه سرشان را پایین آورده و چشمها را بر زمین گذاشتند.
که دارای دادی و پروردگار
بدِ کوشِ وارون ز ما باز دار
هوش مصنوعی: به خداوندی که بدیهای ما را از ما دور کند و ما را از مشکلات و ناملایمات برهاند.