بخش ۱۳۲ - بازگشت آتبین به بسیلا به نزد طیهور شاه
وز آن روی چون آتبین بازگشت
بسیلا ز شادی پر آواز گشت
همی کوی و بازار برخاستند
بسیلا به دیبا بیاراستند
همی تا به نزدیک دربند تفت
جهاندیده طیهور و لشکر برفت
به بر درگرفت آتبین را به مهر
بدو گفت کای شاه فرخندهچهر
دل من به دیدار تو گشت شاد
که از دشمن خود کشیدی تو داد
بدو آتبین گفت کای شهریار
همی خواستم تا به دریا کنار
مگر ماهیانی درنگ آورم
چو ایدر رسد کوش، جنگ آورم
دگر باره اندیشه کردم که شاه
شود تنگدل گر شود کس تباه
بدو گفت طیهور کای نامجوی
به گِرد فزونی و بیشی مپوی
ز یزدان تو را دستگاه این بس
که از کاخ کس مویه نشنید کس
به شادی سوی شهر باز آمدی
به کاخ گل افشان فراز آمدی
گهر ریخت از مایهها بر سرش
درم داد درویش را لشکرش
ز یزدان همی داشت، هر کس سپاس
که باز آمد آن شاه یزدانشناس
چنان بر دل شاه برگشت دوست
که بیگانه پنداشت گر پوست اوست
همه روز با وی سخن گفت شاه
وگر دیرتر شد برآشفت شاه
به طیهوریان بر همه خواسته
پراگند و شد کارش آراسته
چنان مهربان شد بر او مرد و زن
که بودی به بام و درش انجمن
فرع را کجا ترجمان بود نیز
فراوان فرستاد، هرگونه چیز
از اسبانِ پر مایه و ساز و زین
ز دینار وز تخت دیبای چین
شب و روز با او نشستی به هم
به هم بودشان شادمانی و غم
ز خوبی چنان بود شاه آتبین
هم از چابکی روز میدان کین
که هرگه که بیرون شدی از سرای
نبودی از انبوه نظّاره جای
به دیدار او آمدی مرد و زن
همی برفتادی به هم تن به تن
بخش ۱۳۱ - بیدادگری کوش در چین: ز دشمن چو ایمن شد و کام یافتبخش ۱۳۳ - دل باختن آتبین به فرارنگ: زنان بسیلا همی دید شاه
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
وز آن روی چون آتبین بازگشت
بسیلا ز شادی پر آواز گشت
هوش مصنوعی: از آن طرف، وقتی آتش دوباره به حرکت درآمد، صدای شادمانی فراوانی به پا شد.
همی کوی و بازار برخاستند
بسیلا به دیبا بیاراستند
هوش مصنوعی: او (شخصی) مشغول میشد و بازار به شدت شلوغ شد، به طوری که آن را با پارچهای زیبا تزئین کردند.
همی تا به نزدیک دربند تفت
جهاندیده طیهور و لشکر برفت
هوش مصنوعی: او به سمت دربند تفت رفت و در آنجا، طائران عالم دیده و لشکر را مشاهده کرد.
به بر درگرفت آتبین را به مهر
بدو گفت کای شاه فرخندهچهر
هوش مصنوعی: در نزد در، آتش روشن شد و عشق به آن گفت: ای پادشاه خوشاقبال و خوشچهره!
دل من به دیدار تو گشت شاد
که از دشمن خود کشیدی تو داد
هوش مصنوعی: دل من به خاطر دیدن تو خوشحال شد، زیرا تو از دشمن خود انتقام گرفتی.
بدو آتبین گفت کای شهریار
همی خواستم تا به دریا کنار
هوش مصنوعی: آتشبان به پادشاه گفت: ای فرمانروا، من قصد داشتم که به کنار دریا بروم.
مگر ماهیانی درنگ آورم
چو ایدر رسد کوش، جنگ آورم
هوش مصنوعی: شاید برای لحظهای توقف کنم، مانند ماهیانی که وقتی به اینجا میرسند، آماده نبرد میشوم.
دگر باره اندیشه کردم که شاه
شود تنگدل گر شود کس تباه
هوش مصنوعی: دوباره به این فکر کردم که اگر دل شاه تنگ شود، ممکن است کسی به خاطر او نابود شود.
بدو گفت طیهور کای نامجوی
به گِرد فزونی و بیشی مپوی
هوش مصنوعی: به او گفت پرنده، ای جویای نام، در جستجوی افزون و زیاد، بیهوده نگرد.
ز یزدان تو را دستگاه این بس
که از کاخ کس مویه نشنید کس
هوش مصنوعی: خداوند به تو قدرتی داده است که از هیچ کس در کاخهایش نالهای نمیشنوی.
به شادی سوی شهر باز آمدی
به کاخ گل افشان فراز آمدی
هوش مصنوعی: با شادی به شهر برگشتی و به کاخی که با گلهای زیبا زینت شده، وارد شدی.
گهر ریخت از مایهها بر سرش
درم داد درویش را لشکرش
هوش مصنوعی: در اینجا میگویند که از دل و جان افراد برجسته و بزرگ، جواهراتی به سر درویش میریزد و در حقیقت به او قدرت و ثروت میدهد. این مسأله نشاندهندهی ارزش و اهمیت درویش است که حتی در شرایط سخت، جواهرات و نعمتها به سوی او سرازیر میشود.
ز یزدان همی داشت، هر کس سپاس
که باز آمد آن شاه یزدانشناس
هوش مصنوعی: هر کسی که قدردان یزدان است و او را میشناسد، به حقیقت به درگاه آن پادشاه بزرگ بازمیگردد.
چنان بر دل شاه برگشت دوست
که بیگانه پنداشت گر پوست اوست
هوش مصنوعی: دوست به گونهای بر دل شاه تأثیر گذاشت که او گمان کرد این احساس از جانب یک بیگانه ناشی شده است، همانطور که بر پوست او تأثیر میگذارد.
همه روز با وی سخن گفت شاه
وگر دیرتر شد برآشفت شاه
هوش مصنوعی: شاه هر روز با او گفتگو میکرد و اگر تاخیر پیش میآمد، شاه ناراحت میشد.
به طیهوریان بر همه خواسته
پراگند و شد کارش آراسته
هوش مصنوعی: شخصی به مانند پرندگان، در پی خواستههای خود پرواز کرده و توانسته است کارها و زندگیاش را سامان دهد.
چنان مهربان شد بر او مرد و زن
که بودی به بام و درش انجمن
هوش مصنوعی: مرد و زن به قدری مهربان شدند که در بالای خانه و در آنجا، جمعیتی از دوستان و آشنایانGathered بودند.
فرع را کجا ترجمان بود نیز
فراوان فرستاد، هرگونه چیز
هوش مصنوعی: کجا میتوان ترجمهگر فرع را پیدا کرد که به هر شکل و نوع چیزهای زیادی را ارسال کند؟
از اسبانِ پر مایه و ساز و زین
ز دینار وز تخت دیبای چین
هوش مصنوعی: این عبارت به توصیف اسبهایی زیبا و با ارزش میپردازد که به خوبی آماده شدهاند و دارای زین و تجهیزات مناسب هستند. همچنین اشاره به ثروت و لوکسی دارد که از دینار و تختهای زرق و برقدار چین ناشی میشود. در کل، تصویری از جلال و شکوه این اسبها و زینتهای آنها ارائه میدهد.
شب و روز با او نشستی به هم
به هم بودشان شادمانی و غم
هوش مصنوعی: در هر دو زمان روز و شب، با او در کنار هم بودیم، و این همراهی پر بود از شادی و غم.
ز خوبی چنان بود شاه آتبین
هم از چابکی روز میدان کین
هوش مصنوعی: به خاطر خوبی و نیکی او، شاه آتشی به شدت چابک و سریع در میدان نبرد بود.
که هرگه که بیرون شدی از سرای
نبودی از انبوه نظّاره جای
هوش مصنوعی: هر بار که از خانه بیرون آمدی، هیچگاه جایی برای تماشای شلوغی و مشاهدهی اطراف نداشتی.
به دیدار او آمدی مرد و زن
همی برفتادی به هم تن به تن
هوش مصنوعی: زمانی که به ملاقات او آمدی، زن و مرد به طور نزدیک و صمیمانهای به یکدیگر نزدیک میشدند.