بخش ۱۲۶ - پیروزی آتبین و بردن غنیمتها به دریا
چو انبوه شد رزم و دید آتبین
کجا چیره گشتند گردان چین
بزد ران و شبرنگ را تیز کرد
ز خون گریزنده پرهیز کرد
گروهی دلیران پس پشت او
درفشان یکی تیغ بر دست او
به هم برفگند آن سپه را چنان
که نشناخت دشمن رکاب از عنان
بکشت اندر آن حمله چندان سوار
که خون شد روان چون یکی جویبار
شب آمد ز کشتن کشیدند دست
سپهدار چین بازْپَستَر نشست
از آن رزم بُد آتبین شادکام
ز بهر بزرگان مَی آورد و جام
به بزم اندرون مهربانی نمود
چو در رزم جوش جوانی نمود
چنین گفت کامروز دادیم داد
و زاین رزم پیروز گشتیم شاد
اگر پیشم آید چنین صد سپاه
چو بیکوش باشد ندارم به کاه
ولیکن چنین است ما را گمان
که آن دیوچهره زمان تا زمان
به ما گر سپاهی گران آورد
از ایران بسی سروران آورد
که داند که چون باشد این کارِ زار
که پیروز برگردد از کارزار
اگرچه بود تیز جنگی پلنگ
نه هر بار پیروز باشد به جنگ
به سنگ ارچه ماند به سختی سبوی
نه همواره باز آورندش ز جوی
همان به که پیروز و آراسته
به دریا برانیم با خواسته
همانا فزون است کشتی دویست
بدین مرز بودن کنون روی نیست
بزرگان پسندیده دیدند رای
بر او خواندند آفرین خدای
همان شب به کشتی کشیدند بار
به دریا کشیدند با شهریار
روان گشت کشتی به یک ره دویست
تو گفتی به دریا کنون راه نیست
چو خورشید بر دشت لشکر کشید
طلایه نگه کرد و کس را ندید
ز رفتن سپه را چو آگاه کرد
برآن سرکشان رنج کوتاه کرد
سپه تا به نزدیک دریا بتاخت
همی نعره از چرخ برتر فراخت
ز چیزی که بردند، بگذاشتند
از او چینیان بهره برداشتند
بدیشان رسیدند روز دهم
جهانگیر کوش و سپاهش بهم
همی دست بر دست زد از دریغ
کز او آتبین یافت راه گریغ
سپاهش فرود آمد آن جایگاه
برآسود یک روز از رنج راه
بخش ۱۲۵ - بازگشتن کوش به چین و نبرد با آتبین: چو یک نیمه ره زیر پی کرد کوشبخش ۱۲۷ - گفتگوی کوش با نوشان: دگر روز دستورش اندر رسید
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چو انبوه شد رزم و دید آتبین
کجا چیره گشتند گردان چین
هوش مصنوعی: وقتی جنگ به شدت و تنش افزایش یافت و دید که آتشافروزان کجا پیروز شدند و لشکر چین دار و دسته هم را تقویت کردند.
بزد ران و شبرنگ را تیز کرد
ز خون گریزنده پرهیز کرد
هوش مصنوعی: سوارکار چابک و تندروی خود را آماده کرد و از خون و درد و خطر دوری جست.
گروهی دلیران پس پشت او
درفشان یکی تیغ بر دست او
هوش مصنوعی: عدهای از دلاوران پشت او ایستادهاند و او نیز با شمشیری در دست آماده نبرد است.
به هم برفگند آن سپه را چنان
که نشناخت دشمن رکاب از عنان
هوش مصنوعی: برف را بر آن سپاه بیفشان و به گونهای که دشمن نتواند تفاوتی میان رکاب و عنان تشخیص دهد.
بکشت اندر آن حمله چندان سوار
که خون شد روان چون یکی جویبار
هوش مصنوعی: در آن حمله، عدهای زیادی از سواران کشته شدند به طوری که خون آنها مانند جویباری روان شد.
شب آمد ز کشتن کشیدند دست
سپهدار چین بازْپَستَر نشست
هوش مصنوعی: در شب، با فرارسیدن تاریکی، فرمانده سپاه چین برای استراحت جای خود را تغییر داد و به مکانی پایینتر رفت.
از آن رزم بُد آتبین شادکام
ز بهر بزرگان مَی آورد و جام
هوش مصنوعی: در آن جنگ، آتشینی خوشحال به خاطر بزرگان، نوشیدنی و جامی به ارمغان میآورد.
به بزم اندرون مهربانی نمود
چو در رزم جوش جوانی نمود
هوش مصنوعی: در میهمانی با مهربانی رفتار کرد، مانند زمانی که در میدان جنگ با جوانی و شور و شوق عمل میکند.
چنین گفت کامروز دادیم داد
و زاین رزم پیروز گشتیم شاد
هوش مصنوعی: امروز در دادخواهی پیروز شدیم و به خاطر این جنگ جشن و شادمانی بر پا کردهایم.
اگر پیشم آید چنین صد سپاه
چو بیکوش باشد ندارم به کاه
هوش مصنوعی: اگر صدها سپاه هم پیش من بیایند، اما بدون تلاش و کوشش باشند، برای من ارزشی ندارند.
ولیکن چنین است ما را گمان
که آن دیوچهره زمان تا زمان
هوش مصنوعی: اما ما این گونه فکر میکنیم که آن موجود شیطانی، چهره زمان را در هر زمان به نمایش میگذارد.
به ما گر سپاهی گران آورد
از ایران بسی سروران آورد
هوش مصنوعی: اگر سپاهی بزرگ از ایران به ما بیاید، بسیاری از بزرگمردان و فرمانروایان را نیز به همراه خواهد داشت.
که داند که چون باشد این کارِ زار
که پیروز برگردد از کارزار
هوش مصنوعی: کی میداند که این وضعیت ناگوار چگونه است، که در جنگ فقط کسی که پیروز میشود، از میدان نبرد بازمیگردد.
اگرچه بود تیز جنگی پلنگ
نه هر بار پیروز باشد به جنگ
هوش مصنوعی: هرچند که پلنگی در جنگ تند و چابک است، اما همیشه نمیتواند در هر نبرد پیروز شود.
به سنگ ارچه ماند به سختی سبوی
نه همواره باز آورندش ز جوی
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که حتی اگر چیزی به سختی و مقاومت وی شبیه سنگ باشد، اما همیشه نمیتوان آن را از منابعی مانند آب یا جوی بازگرداند. به عبارتی، در زندگی بعضی مسائل یا موقعیتها ممکن است به نظر سخت و غیرقابل تغییر باشند، اما با تلاش و صبر میتوان نتایج بهتری بهدست آورد.
همان به که پیروز و آراسته
به دریا برانیم با خواسته
هوش مصنوعی: بهتر است که با عزت و زیبایی به سمت دریا برویم و خواستههایمان را دنبال کنیم.
همانا فزون است کشتی دویست
بدین مرز بودن کنون روی نیست
هوش مصنوعی: در واقع، تعداد کشتیها در این مرز بسیار زیاد است و حالا دیگر جایی برای فعالیت یا ورود نیست.
بزرگان پسندیده دیدند رای
بر او خواندند آفرین خدای
هوش مصنوعی: بزرگان با نظر مثبت به او نگاه کردند و تصمیم گرفتند که برایش دعا کنند و خدا را به خاطر او ستایش کنند.
همان شب به کشتی کشیدند بار
به دریا کشیدند با شهریار
هوش مصنوعی: در همان شب، بار را به کشتی منتقل کردند و به دریا بردند.
روان گشت کشتی به یک ره دویست
تو گفتی به دریا کنون راه نیست
هوش مصنوعی: کشتی به یکباره روان شد و به سوی مقصدی دور در حرکت افتاد. تو گفتی که دریا دیگر راهی ندارد.
چو خورشید بر دشت لشکر کشید
طلایه نگه کرد و کس را ندید
هوش مصنوعی: وقتی خورشید بر دشت میتابید، نگاهم به اطراف افتاد و هیچکس را ندیدم.
ز رفتن سپه را چو آگاه کرد
برآن سرکشان رنج کوتاه کرد
هوش مصنوعی: زمانی که سپاهیان از رفتن آگاه شدند، رنج و زحمت سرکشان را کمی کاهش دادند.
سپه تا به نزدیک دریا بتاخت
همی نعره از چرخ برتر فراخت
هوش مصنوعی: سپه به سمت دریا شتافت و نعرههای بلندش از بالای آسمان به گوش رسید.
ز چیزی که بردند، بگذاشتند
از او چینیان بهره برداشتند
هوش مصنوعی: از چیزی که دیگران بردهاند، چینیها بهرهبرداری کرده و از آن استفاده کردهاند.
بدیشان رسیدند روز دهم
جهانگیر کوش و سپاهش بهم
هوش مصنوعی: در دهمین روز، جهانگیر و سپاهش به آنها رسیدند و تلاش کردند.
همی دست بر دست زد از دریغ
کز او آتبین یافت راه گریغ
هوش مصنوعی: او از روی حسرت بر دستهای خود میزند و افسوس میخورد که چگونه علت دوریاش از راه نجات و آرامش را درک نکرده است.
سپاهش فرود آمد آن جایگاه
برآسود یک روز از رنج راه
هوش مصنوعی: سربازان در آن مکان فرود آمدند و یک روز از خستگی سفر استراحت کردند.