گنجور

بخش ۱۲۴ - آگاه شدن کوش از پیروزی آتبین

سواران نوشان چو بشتافتند
به بیت المقدس خبر یافتند
که شاه جهان رفت زی باختر
همان کوش با لشکرش سربسر
از آن جا سوی باختر تاختند
روان از غم و رنج بگداختند
شتابان رسیدند نزدیک کوش
نه با مرد کوش و نه با اسب توش
چو پیغام و نامه بدید و بگفت
برآشفت و از غم همه شب نخفت
چو رنگ شب تیره‌گون پاک شد
ابا نامه نزدیک ضحاک شد
فرستادگان را بر شاه خواند
شنیده همه پیش او باز راند
برآشفت ضحاک و با کوش گفت
که با باد باید که باشی تو جفت
ز لشکر بدو داد پانصد هزار
سواران رزم و دلیران کار
بدو داد منشور خاور تمام
شه خاورش گفت در نامه نام
فراوانش بخشید هرگونه چیز
ز دینار، وز تاج وز تخت نیز
هم از یاره و افسر خسروان
هم از اسب و ساز و سلیح گوان
بدو گفت دشمن بنیرو بود
که دو سال دارای چین او بود
چنان رو که ناگه بر او بر زنی
بن و بیخ دشمن همه برکنی
ببوسید روی زمین پیش شاه
وز آن پس برون برد لشکر به راه

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سواران نوشان چو بشتافتند
به بیت المقدس خبر یافتند
هوش مصنوعی: سواران خوشحال و شاداب، وقتی به سمت بیت المقدس حرکت کردند، خبری به دستشان رسید.
که شاه جهان رفت زی باختر
همان کوش با لشکرش سربسر
هوش مصنوعی: شاه جهان به سمت باختر رفت و تمام لشکرش همراه او بود.
از آن جا سوی باختر تاختند
روان از غم و رنج بگداختند
هوش مصنوعی: از آن نقطه به سمت غرب حرکت کردند و در این سفر، غم و دردهای خود را کنار گذاشتند و رهایی یافتند.
شتابان رسیدند نزدیک کوش
نه با مرد کوش و نه با اسب توش
هوش مصنوعی: سریع به نزد کوش (مردی شجاع) رسیدند، اما نه با تلاش و زور مردانه و نه با قدرت و استقامت اسب.
چو پیغام و نامه بدید و بگفت
برآشفت و از غم همه شب نخفت
هوش مصنوعی: وقتی که نامه و پیام را دید و شنید، به شدت برآشفت و به خاطر غم و اندوهش، تمام شب نتوانست بخوابد.
چو رنگ شب تیره‌گون پاک شد
ابا نامه نزدیک ضحاک شد
هوش مصنوعی: وقتی رنگ سیاه شب از بین رفت، نامه‌ای به ضحاک نزدیک شد.
فرستادگان را بر شاه خواند
شنیده همه پیش او باز راند
هوش مصنوعی: فرستادگان را فراخواند و همه آنچه را که شنیده بود، دوباره برای آنان توضیح داد.
برآشفت ضحاک و با کوش گفت
که با باد باید که باشی تو جفت
هوش مصنوعی: ضحاک از کارهای کوش به شدت ناراحت و خشمگین شد و گفت که باید با باد همسو شوی و هم‌پیمان گردی.
ز لشکر بدو داد پانصد هزار
سواران رزم و دلیران کار
هوش مصنوعی: از لشکر او به پانصد هزار سوار شجاع و دلیر اختصاص داده شد.
بدو داد منشور خاور تمام
شه خاورش گفت در نامه نام
هوش مصنوعی: در این بیت شخصی به شاه خاور هدیه‌ای باارزش می‌دهد و شاه در پاسخ، نام او را در نامه‌اش ذکر می‌کند. این عمل نشان‌دهنده احترام و ارادت شاه به آن شخص است.
فراوانش بخشید هرگونه چیز
ز دینار، وز تاج وز تخت نیز
هوش مصنوعی: او به فراوانی هر نوع چیز را بخشید، چه از طلا، چه از تاج و چه از تخت سلطنت.
هم از یاره و افسر خسروان
هم از اسب و ساز و سلیح گوان
هوش مصنوعی: در اینجا به زیبایی و جلال پادشاهان و همچنین قدرت و شکوه سوارکاران اشاره شده است. اشاره به افسون و جذابیت یاران و درخشش تاج و همچنین تجهیزات و سازهای سوارکاران دارد. به طور کلی، بیان کننده یک تصویر از عزت و عظمت در دنیای پادشاهی و نبرد است.
بدو گفت دشمن بنیرو بود
که دو سال دارای چین او بود
هوش مصنوعی: دشمن به او گفت: تو نیرویی نداری، چون که دو سال است که مالک چین او هستی.
چنان رو که ناگه بر او بر زنی
بن و بیخ دشمن همه برکنی
هوش مصنوعی: چنان رفتار کن که اگر ناگهان به دشمن حمله‌ کنی، ریشه‌اش را به‌کلی از بین ببری.
ببوسید روی زمین پیش شاه
وز آن پس برون برد لشکر به راه
هوش مصنوعی: زمین را به احترام شاه بوسیدند و بعد از آن لشکر را به راه انداختند.