گنجور

بخش ۱۲۳ - پیروزی آتبین بر شهرهای چین

برآمد دگرباره غلغل ز شهر
که مردم ز سختی همی یافت بهر
بدان مرد پیغام دادند باز
سوی آتبین کای شه سرفراز
تو دانی که هستیم ما زیردست
به بازار داریم خاست و نشست
همه بیگناهیم از آزار شاه
هم ایدر فزونند از ما سپاه
دو ساله ز ما باژ بستان و چیز
وز این بر میفزای شاها، بنیز
همه شهر پر لشکر و جوشن است
گر ایوان شهر است اگر برزن است
بدان دسترس نیست ما را که شاه
همی جوید از ما ز بیم سپاه
که این داستان نزد هرکس رواست
که بر چیز خود هر کسی پادشاست
چو بشنید گفتارشان آتبین
پسند آمدش، گشت خشنو بر این
پس آن خواسته بستد و برگرفت
به قصرین و افریقیه رفت تفت
در آن شهر را بود گنجور کوش
سپه بر سر گنج شد سختکوش
به شمشیر بگشاد پس هر دو شهر
وز آن گنج‌ها شاه برداشت بهر
بماند اندر آن مرز دو سال و نیم
سپاهش توانگر شد از زرّ و سیم
دو ساله ز هر جای بستد خراج
به گردون برافراخت یکباره تاج
همه خواسته بر هیون کرد بار
فرستاد یکسر به دریا کنار
صد و بیست کشتی پر از بار کرد
پر از جامهٔ چین و دینار کرد
فرستاد سوی جزیره همه
بماندند از آن خیره خیره همه
که گر زر به دریا درون ریختی
یکی کوه زرّین برانگیختی
وگر باز کردی ز هم پرنیان
ز رنگ آسمان را رسیدی زیان
وگر برزدی دیبهٔ چین بهم
رسیدی به گاو و به ماهی ستم
وز آن خواسته گشت طیهور شاد
بر آن شیردل آفرین کرد یاد

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

برآمد دگرباره غلغل ز شهر
که مردم ز سختی همی یافت بهر
هوش مصنوعی: باز هم صدای بلند و شاد از شهر بلند شد، چون مردم از سختی‌ها و مشکلات رنج می‌بردند.
بدان مرد پیغام دادند باز
سوی آتبین کای شه سرفراز
هوش مصنوعی: به آن مرد پیامی فرستادند که دوباره به آتبین برگردد، ای پادشاه با افتخار.
تو دانی که هستیم ما زیردست
به بازار داریم خاست و نشست
هوش مصنوعی: تو می‌دانی که ما در زندگی‌مان مقام و موقعیت کمتری داریم و به همین خاطر در اجتماع و بازار مجبور به تلاش و فعالیت هستیم.
همه بیگناهیم از آزار شاه
هم ایدر فزونند از ما سپاه
هوش مصنوعی: همه ما در برابر آزارها و سختگیری‌های شاه بی‌گناه هستیم و این بی‌گناهی باعث می‌شود که دشمنان و سپاهیان بیشتری نسبت به ما تجمع کنند.
دو ساله ز ما باژ بستان و چیز
وز این بر میفزای شاها، بنیز
هوش مصنوعی: دو سال است که از ما گرفته‌ای و چیزهایی می‌طلبی. ای شاه، به این اضافه کن!
همه شهر پر لشکر و جوشن است
گر ایوان شهر است اگر برزن است
هوش مصنوعی: تمام شهر پر از سربازان و سپرهاست، حالا چه اگر ایوان شهر باشد یا کوچه‌ها.
بدان دسترس نیست ما را که شاه
همی جوید از ما ز بیم سپاه
هوش مصنوعی: بدان که ما در دسترس نیستیم، زیرا حتی شاه نیز از ما می‌خواهد به خاطر ترس از سپاه.
که این داستان نزد هرکس رواست
که بر چیز خود هر کسی پادشاست
هوش مصنوعی: این داستان برای هر کسی قابل قبول است که بر اساس دارایی و موقعیت خود، دیگران را قضاوت کند.
چو بشنید گفتارشان آتبین
پسند آمدش، گشت خشنو بر این
هوش مصنوعی: وقتی آتبین سخنان آنها را شنید، از آن خوشش آمد و با رضایت به آنها پاسخ داد.
پس آن خواسته بستد و برگرفت
به قصرین و افریقیه رفت تفت
هوش مصنوعی: پس او خواسته‌اش را به دست آورد و به قصر و سرزمین افریقیه رفت.
در آن شهر را بود گنجور کوش
سپه بر سر گنج شد سختکوش
هوش مصنوعی: در آن شهر، فردی با ایمان و با اراده قوی وجود داشت که با تلاش و پشتکار، به مقام و جایگاه بالایی دست یافت و توانست به خوبی از گنج و ثروت خود محافظت کند.
به شمشیر بگشاد پس هر دو شهر
وز آن گنج‌ها شاه برداشت بهر
هوش مصنوعی: او با شمشیر دو شهر را فتح کرد و از آن گنج‌ها، شاه به خود بهره‌ای برد.
بماند اندر آن مرز دو سال و نیم
سپاهش توانگر شد از زرّ و سیم
هوش مصنوعی: او در آن منطقه به مدت دو سال و نیم ماند و سپاهش از طلا و نقره غنی و توانگر شد.
دو ساله ز هر جای بستد خراج
به گردون برافراخت یکباره تاج
هوش مصنوعی: در دو سال از هر سمت مالیات جمع‌آوری شد و به یکباره تاجی بر فراز آسمان بر افراشته شد.
همه خواسته بر هیون کرد بار
فرستاد یکسر به دریا کنار
هوش مصنوعی: همه چیز را به اسب‌ها بار کردند و به یکباره به سمت دریا فرستادند.
صد و بیست کشتی پر از بار کرد
پر از جامهٔ چین و دینار کرد
هوش مصنوعی: صد و بیست کشتی پر از بار و کالا به راه انداخت، پر از لباس‌های چینی و سکه‌های طلا.
فرستاد سوی جزیره همه
بماندند از آن خیره خیره همه
هوش مصنوعی: به جزیره فرستاده شد و همه از آن جا ماندند در حالتی متعجب و حیرت‌زده.
که گر زر به دریا درون ریختی
یکی کوه زرّین برانگیختی
هوش مصنوعی: اگر چه طلا را به دریا بریزی، باز هم کوهی از طلا به وجود می‌آید.
وگر باز کردی ز هم پرنیان
ز رنگ آسمان را رسیدی زیان
هوش مصنوعی: اگر پرده‌ها را کنار بزنی و به آسمان نگاه کنی، به زیان می‌رسی.
وگر برزدی دیبهٔ چین بهم
رسیدی به گاو و به ماهی ستم
هوش مصنوعی: اگر برزدی دیبا بافته به هم رسیدی، به گاو و ماهی ستم می‌کنی.
وز آن خواسته گشت طیهور شاد
بر آن شیردل آفرین کرد یاد
هوش مصنوعی: از آن خواسته، پرندگان شادمان شدند و بر آن دلیر، درود فرستادند و یاد او را گرامی داشتند.