بخش ۱۱۴ - نامه کردن بهک به طیهور و آتبین
چو دید آن که کردند ماچین تباه
یکی نامه کرد او به طیهور شاه
سوی آتبین نامه ای کرد باز
که ای شهریاران گردنفراز
شما سر نهادید یکسر به بزم
چو مردان ندارید آهنگ رزم
سه ماه است کز چین برفته ست کوش
ببرده سواران پولادپوش
سپاهی پراگنده بی برگ و بار
فرستاده نزدیک دریا کنار
شما گر برایشان شبیخون کنید
همه آب دریا پر از خون کنید
که من لشکر خویش را گفته ام
ز هرکس من این راز بنهفته ام
که چون لشکر آید ز دریا برون
ممانید دیر و مرانید خون
همان گه که ایشان نمودند پشت
ندارد جز از باد چیزی به مشت
چو برداشتید آن سپه را ز راه
به چین اندر آرید یکسر سپاه
ز لشکر نبینید دو سال کس
شما را بود کشور چین و بس
که او سال نو گردد آگه از این
وز آن پس به سالی رسد سوی چین
بود کاندرین فر خجسته دو سال
بیاید مرآن هر دوان را زوال
چو نامه بپایان رسانید شاه
به دستور پاکیزه کرد او نگاه
تو را رفت باید بدین کار گفت
که این راز را هم تو داری نهفت
یکی زورق آراست دستور شاه
به دریا درافگند و آمد به راه
کس از لشکر چین برآن راه نه
وز این راز ایشان کس آگاه نه
ز دریا چو بر خشک شد تیزتاب
چنین گفت با باژبان از شتاب
که ما را برِ شاهتان ره کنید
وگرنه بتازید و آگه کنید
سواری همان گه بر شاه شد
ز دستور، طیهور آگاه شد
ز گردان سواری فرستاد پیش
بیاورد دستور را پیش خویش
چو دستور، طیهور شه را بدید
سزاوار او آفرین گسترید
یکی تخت کوچک نهادند پیش
نشاند آن خردمند را پیش خویش
زمین را ببوسید و نامه بداد
همه راز و پیغام او کرد یاد
بخش ۱۱۳ - غارت کردن دیهیم سرزمین بهک را: وز آن سوی دیهیم لشکر براندبخش ۱۱۵ - آماده شدن آتبین برای جنگ: چو بر خواند نامه بدو ترجمان
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چو دید آن که کردند ماچین تباه
یکی نامه کرد او به طیهور شاه
هوش مصنوعی: وقتی او دید که ماچین خراب شده، نامهای برای طیهور شاه نوشت.
سوی آتبین نامه ای کرد باز
که ای شهریاران گردنفراز
هوش مصنوعی: به دنبال آتش، نامهای برگرداند که ای پادشاهان با کمر بلند.
شما سر نهادید یکسر به بزم
چو مردان ندارید آهنگ رزم
هوش مصنوعی: شما تمام توجه و انرژیتان را به خوشی و جشن گذاشتهاید، مانند مردان، اما از فکر جنگ و نبرد دور هستید.
سه ماه است کز چین برفته ست کوش
ببرده سواران پولادپوش
هوش مصنوعی: سه ماه است که سواران آهنین پوش از چین رفتهاند و به میدان جنگ آمدهاند.
سپاهی پراگنده بی برگ و بار
فرستاده نزدیک دریا کنار
هوش مصنوعی: یک لشکر بینظم و بدون تجهیزات و امکانات به کنار دریا فرستاده شده است.
شما گر برایشان شبیخون کنید
همه آب دریا پر از خون کنید
هوش مصنوعی: اگر شما به آنها حمله کنید، تمام آب دریا به خون تبدیل خواهد شد.
که من لشکر خویش را گفته ام
ز هرکس من این راز بنهفته ام
هوش مصنوعی: من به سپاهیان خود گفتهام که راز مرا از دیگران پنهان نگهدارند.
که چون لشکر آید ز دریا برون
ممانید دیر و مرانید خون
هوش مصنوعی: وقتی که لشکر از دریا بیرون میآید، نباید درنگ کنید و خونریزی نکنید.
همان گه که ایشان نمودند پشت
ندارد جز از باد چیزی به مشت
هوش مصنوعی: در آن لحظه که آنها نمایان شدند، چیزی در دستانشان وجود نداشت جز هوای خالی.
چو برداشتید آن سپه را ز راه
به چین اندر آرید یکسر سپاه
هوش مصنوعی: زمانی که آن سردار را از راه برداشتید، تمام ارتش را به چین هدایت کنید.
ز لشکر نبینید دو سال کس
شما را بود کشور چین و بس
هوش مصنوعی: دو سال هیچ کس از لشکر شما را نخواهد دید و فقط کشور چین را میشناسد.
که او سال نو گردد آگه از این
وز آن پس به سالی رسد سوی چین
هوش مصنوعی: او سال نو را میگیرد و از این مسائل باخبر میشود، و از آن پس به سالی به سمت چین میرود.
بود کاندرین فر خجسته دو سال
بیاید مرآن هر دوان را زوال
هوش مصنوعی: دو سال پرخیر و برکت خواهد بود، اما بعد از آن، هر دو نفر با زوال و افول روبرو خواهند شد.
چو نامه بپایان رسانید شاه
به دستور پاکیزه کرد او نگاه
هوش مصنوعی: وقتی شاه نامه را به پایان رساند، او به دستور فرمان داد که آن را با دقت و پاکیزگی نگاه دارند.
تو را رفت باید بدین کار گفت
که این راز را هم تو داری نهفت
هوش مصنوعی: باید با تو درباره این کار صحبت کنم، زیرا این راز در دل تو نهفته است.
یکی زورق آراست دستور شاه
به دریا درافگند و آمد به راه
هوش مصنوعی: یک قایق زیبا را آماده کردند و به دستور شاه آن را به دریا انداختند و به سوی راهی روانه شدند.
کس از لشکر چین برآن راه نه
وز این راز ایشان کس آگاه نه
هوش مصنوعی: هیچکس از سربازان چین بر آن مسیر نمیرود و هیچکس هم از این راز آنها آگاه نیست.
ز دریا چو بر خشک شد تیزتاب
چنین گفت با باژبان از شتاب
هوش مصنوعی: وقتی که دریا خشک شد و شدت تابش آفتاب به او برخورد کرد، با شتاب و عجله به کسی که کنارش بود، گفت:
که ما را برِ شاهتان ره کنید
وگرنه بتازید و آگه کنید
هوش مصنوعی: ما را به نزد پادشاهتان راهنمایی کنید، وگرنه حرکت کنید و ما را مطلع سازید.
سواری همان گه بر شاه شد
ز دستور، طیهور آگاه شد
هوش مصنوعی: نظامی با فرمان شاه، به یکی از اوامر آگاه شد و از آن پس کارش را به خوبی انجام داد.
ز گردان سواری فرستاد پیش
بیاورد دستور را پیش خویش
هوش مصنوعی: از میان سواران، کسی را به جلو فرستاد تا دستور را به خود بیاورد و به اطلاعش برساند.
چو دستور، طیهور شه را بدید
سزاوار او آفرین گسترید
هوش مصنوعی: وقتی دستور به پرندههای شاه نگاه کرد، شایستگی او را ستایش کرد.
یکی تخت کوچک نهادند پیش
نشاند آن خردمند را پیش خویش
هوش مصنوعی: یک تخت کوچک قرار دادند و آن خردمند را در جلوی خود نشاندند.
زمین را ببوسید و نامه بداد
همه راز و پیغام او کرد یاد
هوش مصنوعی: زمین را بوسید و نامهای نوشت که در آن همه رازها و پیامهای او را یادآوری کرد.