بخش ۱۰۰ - پاسخ به کوش
چو رفتند نزدیک طیهور شاه
نهادند نامه در آن پیشگاه
چو در نامه آن ناسزا خواند گفت
که با دیو زاده خرد نیست جفت
بر آشفت و دژخیم را گفت شاه
که این هر دو را کرد باید تباه
از این، آتبین را رسید آگهی
فرستاد کس پیش تخت مهی
که شاه سرافراز دانا تراست
فرستاده را چون چه اندر خور است
ندارند شاهان گیتی به نام
کجا بر فرستاده رانند کام
که ایشان همه بنده و چاکرند
نه فرماندهانند که فرمانبرند
یکی پاسخ نامه فرمای کرد
که آرد دل پیل دندان به درد
فرستاد نامه بر آتبین
که ما را فرستاد کوش این چنین
مر این بی بنان را تباهی سزاست
همان است رای تو پیشم رواست
ببخشم به تو خشم این ناکسان
تو از من بدان دیو پاسخ رسان
چو بشنید پیغام شاه، آتبین
یکی نامه کرد او به سالار چین
که بر خواندم این نامه ی بدنهاد
خود این آید از مردم بدنژاد
ز نادانی تو بمانم شگفت
ز موبد نجستی تو راز نهفت
ندادت کس آگاهی از کار ما
وز این کوه و زین بخت بیدار ما
بپرس ار نداری از این آگهی
که تو نو رسیده یکی ابلهی
من از خویشتن برتر اندر جهان
ندانم کسی آشکار و نهان
که بود از نیاگان ما زیر دست
همه شاه بودند و یزدان پرست
مرا چون بهک دانی و دیگران
که هستند شاه تو را کهتران
جهانی اگر نزدم آرند روی
به یزدان کز ایوان نیایم به کوی
به یک مرد و سنگی ز کوه سیاه
بگردانم این لشکر کینه خواه
بدین کار هشیارتر درنگر
چو بردی به مابر گمانی مبر
چون نامه بپایان رسانیده بود
فرستاد نزدیک طیهور زود
بخواند و بر او آفرین خواند و گفت
که با جان پاکت خرد باد جفت
فرستاده را داد و گفتا که رو
که رستی تو از تیغ گردن درو
اگر بار دیگر فرستد کسی
درنگی نباشد نبینم بسی
هم از ره به آب اندر اندازمش
به دریا خور ماهیان سازمش
فرستادگان راه برداشتند
پراندیشه آن راه بگذاشتند
سوی راست و چپ کرد هر دو نگاه
که یابند جایی بر آن کوه راه
ندیدند، خیره فرو ماندند
ز دربند ترسان فرو راندند
به کشتی نشستند، بادی چو نوش
به یک مه رسانیدشان پیش کوش
بخش ۹۹ - نامه ی کوش پیل دندان به طیهور: نبشته به طیهور کز راه دادبخش ۱۰۱ - حمله ی کوش به دربند: نهادندش آن پاسخ نامه پیش
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چو رفتند نزدیک طیهور شاه
نهادند نامه در آن پیشگاه
هوش مصنوعی: وقتی به دربار شاه طیهور رسیدند، نامهای را در حضور او قرار دادند.
چو در نامه آن ناسزا خواند گفت
که با دیو زاده خرد نیست جفت
هوش مصنوعی: وقتی در نامه به او توهین کردند، گفت که با فرزند دیو، انسان خردمند و عاقل همخوانی ندارد.
بر آشفت و دژخیم را گفت شاه
که این هر دو را کرد باید تباه
هوش مصنوعی: شاه با کلامی تند به دژخیم فرمان داد که این دو را باید نابود کند.
از این، آتبین را رسید آگهی
فرستاد کس پیش تخت مهی
هوش مصنوعی: از این موضوع، آتابین خبری فرستاد تا به نزد شاه برود و او را آگاه کند.
که شاه سرافراز دانا تراست
فرستاده را چون چه اندر خور است
هوش مصنوعی: فرستادهای که به سوی شاه بزرگ و دانا آمده، باید بداند که چگونه باید رفتار کند و چه چیزهایی مناسب است.
ندارند شاهان گیتی به نام
کجا بر فرستاده رانند کام
هوش مصنوعی: شاهان دنیا، نامی ندارند که بر اساس آن بتوانند آرزوها و خواستههای خود را به دست آورند.
که ایشان همه بنده و چاکرند
نه فرماندهانند که فرمانبرند
هوش مصنوعی: آنها همه خدمتگزار و تحت فرمان هستند، نه اینکه رهبر و فرماندهای باشند که دیگران از آنها تبعیت کنند.
یکی پاسخ نامه فرمای کرد
که آرد دل پیل دندان به درد
هوش مصنوعی: یک نفر نامهای فرستاد و در آن خواسته بود که دل بزرگ و محکم او از درد رنج میبرد.
فرستاد نامه بر آتبین
که ما را فرستاد کوش این چنین
هوش مصنوعی: نامهای به آتبین فرستادیم و در آن گفتیم که ما را به این شیوه راهی کن.
مر این بی بنان را تباهی سزاست
همان است رای تو پیشم رواست
هوش مصنوعی: این افراد بدون اصل و نسب سزاوار نابودی هستند و نظر تو در مورد من از نظر من درست است.
ببخشم به تو خشم این ناکسان
تو از من بدان دیو پاسخ رسان
هوش مصنوعی: من ناراحتی و خشم این افراد بیارزش را به تو میبخشم، تو از جانب من به این دیو پاسخ بده.
چو بشنید پیغام شاه، آتبین
یکی نامه کرد او به سالار چین
هوش مصنوعی: وقتی آتبین پیام شاه را شنید، نامهای برای سالار چین نوشت.
که بر خواندم این نامه ی بدنهاد
خود این آید از مردم بدنژاد
هوش مصنوعی: من این نامه را که از روی بدنامی نوشتهام، به شما تقدیم میکنم و میدانم که این نامه نیز به دست افرادی ناپاک میرسد.
ز نادانی تو بمانم شگفت
ز موبد نجستی تو راز نهفت
هوش مصنوعی: از نادانی تو شگفت زده میمانم که چرا تو که موبد هستی، به رازهای نهفته پی نبردی.
ندادت کس آگاهی از کار ما
وز این کوه و زین بخت بیدار ما
هوش مصنوعی: هیچکس از کارهای ما و این کوه و این بخت بیدار ما آگاهی ندارد.
بپرس ار نداری از این آگهی
که تو نو رسیده یکی ابلهی
هوش مصنوعی: اگر از این اطلاعات چیزی نمیدانی، سوال کن. تو تازهواردی و به نظر میرسد که بیخبر هستی.
من از خویشتن برتر اندر جهان
ندانم کسی آشکار و نهان
هوش مصنوعی: من در این جهان کسی را نمیشناسم که از خودم برتر باشد، چه در ظاهر و چه در باطن.
که بود از نیاگان ما زیر دست
همه شاه بودند و یزدان پرست
هوش مصنوعی: اجداد ما کسانی بودند که همواره زیر نظر و تسلط شاهان بودند و به یزدان (خدای واحد) ایمان داشتند.
مرا چون بهک دانی و دیگران
که هستند شاه تو را کهتران
هوش مصنوعی: وقتی که تو مرا میشناسی و میدانی که کیستم، دیگران چه اهمیتی دارند و من برای تو از آنها کمتر نیستم.
جهانی اگر نزدم آرند روی
به یزدان کز ایوان نیایم به کوی
هوش مصنوعی: اگر همه جهان هم به من روی بیاورند و مرا به سوی خدا دعوت کنند، هرگز از خانهام خارج نخواهم شد.
به یک مرد و سنگی ز کوه سیاه
بگردانم این لشکر کینه خواه
هوش مصنوعی: من میتوانم تنها به یک مرد و سنگی از کوه سیاه تکیه کنم و این ارتش دشمن را شکست دهم.
بدین کار هشیارتر درنگر
چو بردی به مابر گمانی مبر
هوش مصنوعی: به این کار با دقت و هوشیاری نگاه کن، زمانی که به ما نزدیکتر شدی، هیچ شکی به دل راه نده.
چون نامه بپایان رسانیده بود
فرستاد نزدیک طیهور زود
هوش مصنوعی: زمانی که نامه را به پایان رساند، آن را به سرعت نزد طیهور فرستاد.
بخواند و بر او آفرین خواند و گفت
که با جان پاکت خرد باد جفت
هوش مصنوعی: خواند و بر او درود فرستاد و گفت که با جان پاکت، خرد و اندیشهات نیکو باشد و برای تو شایسته است.
فرستاده را داد و گفتا که رو
که رستی تو از تیغ گردن درو
هوش مصنوعی: فرستاده را به او داد و گفت برو که تو از خطر جدی رهایی یافتی.
اگر بار دیگر فرستد کسی
درنگی نباشد نبینم بسی
هوش مصنوعی: اگر کسی دوباره کاری را بفرستد، هیچ تأخیری در کار نخواهم داشت و خیلی سریع عمل خواهم کرد.
هم از ره به آب اندر اندازمش
به دریا خور ماهیان سازمش
هوش مصنوعی: من او را به دریا میندازم تا به آب برود و برای ماهیها غذا فراهم کند.
فرستادگان راه برداشتند
پراندیشه آن راه بگذاشتند
هوش مصنوعی: فرستادگان با دقت و تأمل مسیر را انتخاب کردند و در نهایت آن مسیر را ترک کردند.
سوی راست و چپ کرد هر دو نگاه
که یابند جایی بر آن کوه راه
هوش مصنوعی: او به سمت راست و چپ نگاه کرد تا ببیند آیا میتواند جایی برای گذر از آن کوه پیدا کند.
ندیدند، خیره فرو ماندند
ز دربند ترسان فرو راندند
هوش مصنوعی: آنها نتوانستند ببینند و حیران ماندند. از ترس، با شتاب به عقب رفتند.
به کشتی نشستند، بادی چو نوش
به یک مه رسانیدشان پیش کوش
هوش مصنوعی: آنها سوار بر کشتی شدند و بادی خوش مانند نوش، آنها را در یک شب به سمت کوش آورد.