گنجور

شمارهٔ ۲۹ - آرزویِ خرِّ دُم بریده

بوده است خری که دُم نبودَش
روزی غم بی دُمی فُزودَش
در دُم طلبی قدم همی زد
دُم می طلبید و دَم نمی زد
یک رَه نه ز روی اختیاری
بُگذشت میان کشت زاری
دهقان مگرش ز گوشه‌ای دید
بَرجَست و از او دو گوش بُبرید
بیچاره خر آرزوی دُم کرد
نایافته دُم دو گوش گُم کرد

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: همراهان گنجور

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بوده است خری که دُم نبودَش
روزی غم بی دُمی فُزودَش
هوش مصنوعی: روزی خر بدون دمی وجود داشت که غم و اندوه او به خاطر عدم دُمش روز به روز بیشتر می‌شد.
در دُم طلبی قدم همی زد
دُم می طلبید و دَم نمی زد
هوش مصنوعی: در انتهای خواسته‌ها، کسی در حال حرکت بود که فقط به دنبال آرزوها بود و هیچ تلاشی برای رسیدن به آن‌ها نمی‌کرد.
یک رَه نه ز روی اختیاری
بُگذشت میان کشت زاری
هوش مصنوعی: در اینجا کسی از روی اراده و انتخاب خود، از میان یک مزرعه عبور می‌کند.
دهقان مگرش ز گوشه‌ای دید
بَرجَست و از او دو گوش بُبرید
هوش مصنوعی: کشاورز ناگهان متوجه چیزی شد و از آن شیء دو گوش را جدا کرد.
بیچاره خر آرزوی دُم کرد
نایافته دُم دو گوش گُم کرد
هوش مصنوعی: خر بیچاره آرزوی داشتن دمی را داشت، اما نه تنها دم نداشت، بلکه گوش‌هایش را هم گم کرده بود.

حاشیه ها

1403/12/17 20:03
رسول لطف الهی

منتهای کمال نقصان است.گل بریزد به وقت سیرابی.تمثیلی از آرزو و عواقب ناشی از آن