گنجور

شمارهٔ ۲۴ - ستایشِ صنیع الدّوله

طبیعت گر شَگَرفی ها نَماید
شِگفتی بر شگفتی ها فزاید
گهی بینی که اندر گُلخَنی زشت
که هست آکنده از خار و خس و خشت
یکی لاله دمیده سرخ و دلکش
که دیده گردد از دیدار آن خوش
گهی در وادی پر خار و پر سنگ
به خار و سنگ حامِل چند فرسنگ
بیابی اتفاقا چشمهٔی خُرد
که جان باید از او چون تشنه ای خورد
گهی بالای کوهی صعب و بی آب
در آن از رُستنی ها جمله نایاب
درختی سایه گستر رُسته بینی
رَسی در سایه اش راحت نشینی
صنیع الدوله هم در دوره ما
یکی بود از شگفتی هایِ دُنیا

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: همراهان گنجور

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.