گنجور

شمارهٔ ۲۳ - در هجوِ اعتمادالتجارِ اصفهانی

ای بی‌خرد اعتمادِ تُجّار
دست از حرکات زشت بردار
تو تاجری ای عَنَم به ریشت
بی خود مبر اعتماد خویشت
ای صارم دولت شهنشاه
هستی تو از این قضیه آگاه
بودند شبی معاشران جمع
با یک دو سه خوب روی چون شمع
آن سیّد خر درآمد از در
گردید به بوستان سر خر
از من بِستد دو بیست تومان
تا آرد فرستَد از صفاهان
از من ستد و ضعیفه را داد
هم بنده و هم ضعیفه را گاد!

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: همراهان گنجور

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای بی‌خرد اعتمادِ تُجّار
دست از حرکات زشت بردار
هوش مصنوعی: ای نادان، ای کسانی که به تجارت دل بسته‌اید، از رفتارهای ناپسند و زشت خود دست بردارید.
تو تاجری ای عَنَم به ریشت
بی خود مبر اعتماد خویشت
هوش مصنوعی: تو تاجر هستی، اما نباید به دکمه‌های ریشت اعتماد کنی.
ای صارم دولت شهنشاه
هستی تو از این قضیه آگاه
هوش مصنوعی: ای شکست ناپذیر و توانا، ای پادشاه، تو از این موضوع آگاهی.
بودند شبی معاشران جمع
با یک دو سه خوب روی چون شمع
هوش مصنوعی: شب‌های خوشی بود که دوستان دور هم جمع شده بودند و چهره‌های زیبا مثل شمع درخشان بودند.
آن سیّد خر درآمد از در
گردید به بوستان سر خر
هوش مصنوعی: سیدی به شکل یک الاغ وارد شد و به باغ رفت و در آنجا به حالت الاغی خود ادامه داد.
از من بِستد دو بیست تومان
تا آرد فرستَد از صفاهان
هوش مصنوعی: دو عشره تومان از من گرفت تا کالایی از اصفهان ارسال کند.
از من ستد و ضعیفه را داد
هم بنده و هم ضعیفه را گاد!
هوش مصنوعی: او از من خواست و به ضعیفه بخشید، هم بنده و هم ضعیفه را به خدا سپرد!

حاشیه ها

1403/02/06 12:05
محمدرضا مرزبان

خیلی جالب بود. ایرج میرزا واقعا کمدیش صد از صده.