گنجور

شمارهٔ ۱۲ - هدیۀ عاشق

عاشقی محنتِ بسیار کشید
تا لبِ دِجله به معشوق رسید
نشده از گل رویش سیراب
که فلک دسته گلی داد به آب
نازنین چَشم به شط دوخته بود
فارغ از عاشق دلسوخته بود
دید در رویِ شط آمد به شتاب
نو گلی چون گل رویش شاداب
گفت بَه بَه چه گل زیبایی ست
لایق دست چو من رعنایی ست
حیف از این گل که برد آب او را
کند از منظره نایاب او را
زین سخن عاشق معشوقه پرست
جست در آب چو ماهی از شست
خوانده بود این مَثل آن مایه ناز
که نکویی کن و در آب انداز
خواست کازاد کند از بندش
نام گل برد و در آب افکندش
گفت رَو تا که ز هجرم بِرَهی
نام بی مهری بر من ننهی
موردِ نیکیِ خاصت کردم
از غم خویش خلاصت کردم
باری آن عاشق بیچاره چو بط
دل به دریا زد و افتاد به شط
دید آبی است فراوان و دُرست
به نشاط آمد و دست از جان شست
دست و پایی زد و گل را بربود
سوی دلدارش پرتاب نُمود
گفت کای آفت جان سُنبلِ تو
ما که رفتیم ، بگیر این گُلِ تو!
بِکُنَش زیب سَر ، ای دلبر من
یاد آبی که گذشت از سر من
جز برای دل من بوش مکن
عاشق خویش فراموش مکن
خود ندانست مگر عاشق ما
که ز خوبان نتوان خواست وفا
عاشقان را همه گر آب بَرَد
خوبرویان همه را خواب بَرَد

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: همراهان گنجور

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عاشقی محنتِ بسیار کشید
تا لبِ دِجله به معشوق رسید
هوش مصنوعی: عاشق، سختی‌های فراوانی را تحمل کرد تا به محبوبش در کنار دجله دست یافت.
نشده از گل رویش سیراب
که فلک دسته گلی داد به آب
هوش مصنوعی: به خاطر چهره زیبایش، هنوز سیراب نشده‌ام، اما آسمان دسته‌ای گل به آب داده است.
نازنین چَشم به شط دوخته بود
فارغ از عاشق دلسوخته بود
هوش مصنوعی: عزیزم با آرامش به رود نگاه کرده بود و هیچ توجهی به عاشق دل‌شکسته نداشت.
دید در رویِ شط آمد به شتاب
نو گلی چون گل رویش شاداب
هوش مصنوعی: در کنار رودخانه، ناگهان گلی تازه و زیبا به چشمم خورد که مانند چهره شاداب او بود.
گفت بَه بَه چه گل زیبایی ست
لایق دست چو من رعنایی ست
هوش مصنوعی: گفت چه گل زیبا و خوشبویی است که شایسته‌ی کسی مثل من است که چهره‌ای زیبا و دلنشین دارد.
حیف از این گل که برد آب او را
کند از منظره نایاب او را
هوش مصنوعی: این گل که آبش را می‌برند، خیلی غم‌انگیز است؛ زیرا باعث می‌شود که زیبایی و ناپیداییش از نظرها دور شود.
زین سخن عاشق معشوقه پرست
جست در آب چو ماهی از شست
هوش مصنوعی: به خاطر این سخن، عاشق معشوقه‌اش را مانند ماهی که در آب جستجو می‌کند، در دلش به شدت دنبال می‌کند.
خوانده بود این مَثل آن مایه ناز
که نکویی کن و در آب انداز
هوش مصنوعی: مدتی پیش شنید که برای انسانی نیکوکار، بهتر است کارهای خوبش را پنهانی انجام دهد و در عوض از دیگران انتظار قدردانی نداشته باشد.
خواست کازاد کند از بندش
نام گل برد و در آب افکندش
هوش مصنوعی: خواست از قید و بند آزادی یابد، نام گل را برداشت و در آب انداخت.
گفت رَو تا که ز هجرم بِرَهی
نام بی مهری بر من ننهی
هوش مصنوعی: برو تا از دوری من آزاد شوی، ولی نام بی‌وفایی را بر من نگذار.
موردِ نیکیِ خاصت کردم
از غم خویش خلاصت کردم
هوش مصنوعی: من به خاطر تو کار خوبی انجام دادم و از ناراحتی‌هایت را آرام کردم.
باری آن عاشق بیچاره چو بط
دل به دریا زد و افتاد به شط
هوش مصنوعی: آن عاشق بیچاره، مانند پرنده‌ی دلی که به دریا می‌پرد، به آب می‌افتد و در جوی آب غرق می‌شود.
دید آبی است فراوان و دُرست
به نشاط آمد و دست از جان شست
هوش مصنوعی: آسمان آبی و دل‌انگیز است و انسان با دیدن آن شاداب می‌شود و از همه دردها و رنج‌ها فارغ می‌گردد.
دست و پایی زد و گل را بربود
سوی دلدارش پرتاب نُمود
هوش مصنوعی: مورچه‌ای حرکت کرد و گل را برداشت و به سمت معشوقش پرتاب کرد.
گفت کای آفت جان سُنبلِ تو
ما که رفتیم ، بگیر این گُلِ تو!
هوش مصنوعی: ای گل نازنین، من که رفته‌ام و از زندگی‌ام دور شده‌ام، لطفاً این گل زیبا را از من بگیر و نگه‌دار.
بِکُنَش زیب سَر ، ای دلبر من
یاد آبی که گذشت از سر من
هوش مصنوعی: عزیز من، یاد آب‌هایی که از سر من گذشته، بکن جواهر زیبایی را که بر سرت است.
جز برای دل من بوش مکن
عاشق خویش فراموش مکن
هوش مصنوعی: برای دل من غیر از عشق تو کاری نکن، عشق خودت را فراموش نکن.
خود ندانست مگر عاشق ما
که ز خوبان نتوان خواست وفا
هوش مصنوعی: فقط آن عاشق ما می‌داند که از زیبایی‌ها نمی‌توان انتظار وفاداری داشت.
عاشقان را همه گر آب بَرَد
خوبرویان همه را خواب بَرَد
هوش مصنوعی: عاشقان وقتی که آب به آن‌ها برسد، خوب‌روها باعث می‌شوند که همه خوابشان ببرد.

آهنگ ها

این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟

"محنت عاشق"
با صدای هنگامه اخوان (آلبوم چاووش ۵، روی ۲)

حاشیه ها

1400/10/22 14:12
سعید مصطفایی

در بیت پنجم کلمات زیبا و رعنا جا به جا نوشته شده و در بیت ششم "نام گل برد و در آب افکندش " درسته 

 

1401/01/10 01:04
محمدباقر زینالی

در اجرای قمرالملوک وزیری از این شعر بیت چهارم و پنجم به این گونه اجرا شده است:

دید بر رویِ شط آید به شتاب

نو گلی چون گل رویش شاداب

گفت بَه بَه چه گل زیبایی

لایق دست چو من رعنایی

1401/11/21 00:01
امیر زمانی

« که فلک دسته گلی داد به آب »

چقدر این ایهام در جمله زیبا و هوشمندانه استفاده شده. معنی اول و‌ نزدیک: دسته گلی که روی آب افتاد و مقدمه‌ای بر روایت داستانه.

معنی دوم و دور: اصطلاح دسته گل به آب دادن که در معنی اتفاقی ناگوار افتادنه و با پایان تلخ داستان تناسب داره.

باید اینگونه اشعار و شاعرانگی‌های زیبای ایرج را بیشتر به عموم معرفی کرد تا با ذهنیت منفی ایرج میرزا را صرفا با هجویلت و‌هزلیاتش قضاوت نکنند

1401/11/12 09:02
عباس یگانه دوست

سرکار خانم هنگامه اخوان نیز این شعر را به زیبایی بازخوانی کرده اند. (در دستگاه همایون) 

1401/11/19 11:02
روح و ریحان

سلام، بیت هفتم شست چی معنی میده؟ 

1401/11/19 21:02
رضا از کرمان

سلام 

  شست به معنای تور  وقلاب ماهیگیری است

  شاد باشید

1401/12/20 12:02
روح و ریحان

ممنون 

1402/12/21 10:02
ادبیات

درود و سپاس از گنجو وگنجوریان
ایرج واقعا شاعربزرگیه،شعر  پسر روقدرمادر دان که دایم کشد رنج پسر بیچاره مادر..فکر میکنم بهترین شعر ادبیات ایران که در حق مادر خوانده شده از جناب ایرج میرزاست، البته شعرهای بسیار زیبایی ایرج در حق مادر خوانده، داد معشوقه به عاشق پیغام که کند مادر تو با من جنگ....ازدیگر شعرهای ایرج در حق مادر که درکتاب های درسی هم بود. بقول خودش سعدی دوران
روحش شاد

1403/05/23 17:07
کاوه شیرکُش

اینجا که میگه :

خواست کازاد کند از بندش

نام گل برد و در آب افکندش

گفت رَو تا که ز هجرم بِرَهی

نام بی مهری بر من ننهی

موردِ نیکیِ خاصت کردم

از غم خویش خلاصت کردم

در واقع کی خطاب به کی میگه ؟؟!!

1403/05/06 13:08
محمد حسن نوری

چون معشوقه میخواست ترکش کنه و دلش براش میسوخته گل رو بهانه میکنه و به آب میفرستش

و بهش میگه برو تا رها بشی و به من انگ بی مهری نزنی

یه لطف ویژه بهت میکنم نمیزارم درد دوری از من رو تحمل کنی

ظاهرا منظور شاعر اینه که این حرفهارو معشوقه توی دلش میگه