گنجور

بخش ۹

بیا عارف که دنیا حرف مُفتست
گهی نازک گهی پَخ گه کُلفت است
جهان چون خویِ تو نقشِ بر آبست
زمانی خوش اُغُر گه بد لعابست
گهی ساید سرِ انسان به مِرّیخ
گهی در مقعدِ انسان کند میخ
«گهی عزت دهد گه خوار دارد
از این بازیچه ها بسیار دارد»
یکی را افکند امروز در بند
کند روزِ دگر او را خداوند
اگر کارش وِفاقی یا نِفاقیست
تمامِ کارِ عالم اتفاقیست
نه مِهر هیچکس در سینه دارد
نه با کس کینۀ دیرینه دارد
نه مِهرش را نه کینش را قرارست
نه آنش را نه اینش را مَدارَست
به دنیا نیست چیزی شرطِ چیزی
ز من بشنو اگر اهلِ تمیزی
به یونان این مَثَل مشهور باشد
که رَبُّ النوعِ روزی کور باشد
دهد بر دهخدا نعمت همان جور
که صد چندان دهد بر قاسمِ کور
به نادان آن چنان روزی رسانَد
که صد دانا در آن حیران بمانَد
در این دنیا به از آن جا نیابی
که باشد یک کتاب و یک کتابی
کتاب ار هست کمتر خور غمِ دوست
که از هر دوستی غمخوارتر اوست
نه غمّازی نه نمّامی شناسد
نه کس از او نه او از کس هراسد
چو یاران دیر جوش و زود رو نیست
رفیقِ پول و در بند پلو نیست
نشیند با تو تا هر وقت خواهی
ندارد از تو خواهش‌هایِ واهی
بگوید از برایت داستان‌ها
حکایتها کند از باستان‌ها
نه از خویِ بدش دلگیر گردی
نه همچون عارف از وی سیر گردی

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: همراهان گنجور

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بیا عارف که دنیا حرف مُفتست
گهی نازک گهی پَخ گه کُلفت است
هوش مصنوعی: بیا ای عارف، دنیا سخن بی‌اهمیتی دارد؛ گاهی نرم و لطیف است و گاهی هم سخت و غیرقابل تحمل.
جهان چون خویِ تو نقشِ بر آبست
زمانی خوش اُغُر گه بد لعابست
هوش مصنوعی: دنیا شبیه به طبیعت توست؛ مانند تصویری که بر روی آب نقاشی شده است. گاهی زیبا و دلپذیر به نظر می‌آید و گاهی دیگر، رنگ و لعابی ناخوشایند دارد.
گهی ساید سرِ انسان به مِرّیخ
گهی در مقعدِ انسان کند میخ
هوش مصنوعی: گاهی سرِ انسانی به آسمان می‌رود و گاهی در مشکلات و سختی‌ها به زمین می‌افتد.
«گهی عزت دهد گه خوار دارد
از این بازیچه ها بسیار دارد»
هوش مصنوعی: گاهی انسان را به مقام و عزت می‌رساند و گاهی هم او را ذلیل و خوار می‌کند. در این دنیا جاذبه‌ها و دلبستگی‌های زیادی وجود دارد که می‌تواند به این تغییرات منجر شود.
یکی را افکند امروز در بند
کند روزِ دگر او را خداوند
هوش مصنوعی: امروز کسی به دام افتاده و در بند گرفتار شده است، ولی خداوند در روزی دیگر او را آزاد خواهد کرد.
اگر کارش وِفاقی یا نِفاقیست
تمامِ کارِ عالم اتفاقیست
هوش مصنوعی: اگر کار کسی خدشه‌دار باشد، همهٔ کارهای جهان نیز تصادفی و بدون برنامه‌ریزی به نظر می‌رسد.
نه مِهر هیچکس در سینه دارد
نه با کس کینۀ دیرینه دارد
هوش مصنوعی: او نه محبت کسی را در دل دارد و نه با هیچ‌کس کینه‌ای از گذشته در دل نگه داشته است.
نه مِهرش را نه کینش را قرارست
نه آنش را نه اینش را مَدارَست
هوش مصنوعی: نه با محبتش آسوده‌ام و نه با کین و دشمنی‌اش، نه از آتش عشقش راحتی دارم و نه از سردی‌اش.
به دنیا نیست چیزی شرطِ چیزی
ز من بشنو اگر اهلِ تمیزی
هوش مصنوعی: در زندگی، هیچ چیز نیازی به چیز دیگری ندارد. به من گوش کن اگر به پاکی و درستی اهمیت می‌دهی.
به یونان این مَثَل مشهور باشد
که رَبُّ النوعِ روزی کور باشد
هوش مصنوعی: این مثال مشهور در یونان به این معناست که گاهی سرنوشت و تقدیر می‌تواند به گونه‌ای باشد که حتی بزرگترین و توانا‌ترین‌ها نیز در شرایط سخت و دشوار قرار بگیرند، به طوری که توانایی و قدرتشان به هیچ وجه نمی‌تواند آنها را نجات دهد.
دهد بر دهخدا نعمت همان جور
که صد چندان دهد بر قاسمِ کور
هوش مصنوعی: بر اساس این بیت، نعمت و لطفی که به دهخدا داده می‌شود، همانند لطفی است که به قاسمی کور داده می‌شود، اما به میزان بیشتری. به عبارت دیگر، برخی از افراد ممکن است بیش از دیگران از نعمت‌ها بهره‌مند شوند، بدون اینکه بین آنها تفاوتی در توانایی یا استحقاق وجود داشته باشد.
به نادان آن چنان روزی رسانَد
که صد دانا در آن حیران بمانَد
هوش مصنوعی: خدا به نادان به گونه‌ای روزی می‌دهد که حتی صد نفر با دانش و آگاه هم در آن به شگفتی می‌افتند.
در این دنیا به از آن جا نیابی
که باشد یک کتاب و یک کتابی
هوش مصنوعی: در این دنیا بهتر از آن چیزی نخواهی یافت که یک کتاب وجود داشته باشد و فردی هم به عنوان نویسنده آن کتاب باشد.
کتاب ار هست کمتر خور غمِ دوست
که از هر دوستی غمخوارتر اوست
هوش مصنوعی: اگر کتابی داری، کمتر غم دوست را بخور، زیرا او (کتاب) از هر دوستی در غم‌خواری بهتر است.
نه غمّازی نه نمّامی شناسد
نه کس از او نه او از کس هراسد
هوش مصنوعی: نه غم‌زنی دارد که او را بشناسد، نه دسیسه‌چینی که از او خیری بداند. او از کسی نمی‌ترسد و کسی هم از او نمی‌ترسد.
چو یاران دیر جوش و زود رو نیست
رفیقِ پول و در بند پلو نیست
هوش مصنوعی: دوستانی که دیر به جوش می‌آیند و زود از کنار می‌روند، رفیقانی نیستند که تنها به دنبال پول باشند و گرفتار آسایش و خوشی‌های زودگذر.
نشیند با تو تا هر وقت خواهی
ندارد از تو خواهش‌هایِ واهی
هوش مصنوعی: هیچ کس نیست که با تو بماند و هر زمان که بخواهی در کنار تو باشد، زیرا از تو درخواست‌های بی‌اساس و بی‌موردی ندارد.
بگوید از برایت داستان‌ها
حکایتها کند از باستان‌ها
هوش مصنوعی: بگو تا برایت داستان‌ها و حکایت‌هایی را از زمان‌های قدیم روایت کند.
نه از خویِ بدش دلگیر گردی
نه همچون عارف از وی سیر گردی
هوش مصنوعی: نه باید از رفتار بد او ناراحت باشی و نه مانند عارفان از او جدا شوی.

حاشیه ها

1400/11/21 16:01
کاوه kaveh.haghparast@gmail.com

من دیوان ایرج رو کامل مطالعه کردم. 

واقعا ذهن خلاق و بی نظیری داره.. 

مثنوی های ایرج از شاهکارهای ادبیات ایران هستن.. 

زهره و منوچهر 

شاه و جام

و عارفنامه که شفاف ترین و رساترین افکار انتقادی ایرج رو به نمایش میذاره

عارفنامه با گذشت حدود یک قرن،  هنوز بهترین و شیواترین اثر ادبی برای مقایسه ی گذشته و حال اوضاع و احوال سیاسی و اجتماعی جامعه ی ماست.. 

شرایطی رو که ایرج در یک قرن پیش توصیف میکنه و هنوز ما غرق در همان باتلاقیم.. 

به خوبی نشون میده که هیچ تغییری نکردیم.. 

از لحاظ انحطاط اخلاقی و اجتماعی اوضاع ما بسا نابسامان تر شده.. 

و چه زیبا گفت: 

تجارت نیست، صنعت نیست، ره نیست

امیدی جز به سردار سپه نیست

همان که پس از او اخوان گفت:  

کاوه ایی پیدا نخواهد شد امید

کاش اسکندری پیدا شود

1401/11/13 20:02
احمد رحمت‌بر

توخه، ایزدبانوی ثروت و نیکبختی در اساطیر یونانی،  معادل فورتونا در اساطیر رومی است. ضرب المثلی ایتالیایی به این شکل داریم:

La [dea] fortuna è cieca

[ایزدبانوی] نیک‌بختی کور است.

1402/10/15 12:01
یگلن

بیت پانزده ایرج اشتباه میگوید که کسی از کتاب نمیهراسد، امروز میبینیم که بعضی از حضرات از کتاب وحشت دارند.

1403/03/09 22:06
Khishtan Kh

🌹درود گرامی

مصرع آخر به اون دسته ک از کتاب میحراسند اشاره کرده 

1403/07/13 22:10
مجید رعیتی

به نظر اگر ایرج در اشعارش ، از کلمات و عبارات ناپسند استفاده نمی‌کرد ، در بزم عارفان و شعر دوستان بیشتر جا باز می‌کرد. حتی اگر زمانه او با این عبارات کوچه بازاری آجین بوده   شاعر باید شعر را در راستای اصلاح فرهنگ به کار می‌برد...