گنجور

بخش ۶

حجابِ زن که نادان شد چنینست
زنِ مستورۀ محجوبه اینست
به کُس دادن همانا وقع نگذاشت
که با روگیری اُلفت بیشتر داشت
بلی شرم و حیا در چَشم باشد
چو بستی چَشم باقی پَشم باشد
اگر زن را بیاموزند ناموس
زند بی‌پرده بر بامِ فلک کوس
به مستوری اگر پی بُرده باشد
همان بهتر که خود بی‌پَرده باشد
برون آیند و با مردان بجوشند
به تهذیبِ خصالِ خود بکوشند
چو زن تعلیم دید و دانش آموخت
رواقِ جان به نورِ بینش افروخت
به هیچ افسون ز عصمت بر نگردد
به دریا گر بیفتد تر نگردد
چو خور بر عالمی پرتو فشانَد
ولی خود از تعرّض دور مانَد
زن رفته کُلِژ دیده فاکُولتِه
اگر آید به پیشِ تو دِکُولتِه
چو در وی عفّت و آزرم بینی
تو هم در وی به چَشم شرم بینی
تمنّایِ غلط از وی مُحال است
خیالِ بد در او کردن خیال است
برو ای مرد فکرِ زندگی کن
نیی خر، ترکِ این خر بندگی کن
برون کن از سرِ نحست خُرافات
بجنب از جا که فِی التاخیرِ آفات
گرفتم من که این دنیا بهشتست
بهشتی حور در لفّافه زشتست
اگر زن نیست، عشق اندر میان نیست
جهان بی عشق اگر باشد جهان نیست
به قربانت مگر سیری؟ پیازی؟
که توی بُقچه و چادر نمازی؟
تو مرآتِ جمالِ ذوالجلالی
چرا مانندِ شلغم در جَوالی
سر و ته بسته چون در کوچه آیی
تو خانم جان نه، بادمجانِ مایی
بدان خوبی در این چادر کریهی
به هر چیزی بجز انسان شبیهی
کجا فرمود پیغمبر به قرآن
که باید زن شود غولِ بیابان
کدام است آن حدیث و آن خبر کو
که باید زن کند خود را چو لولو
تو باید زینت از مردان بپوشی
نه بر مردان کنی زینت فروشی
چنین کز پای تا سر در حریری
زنی آتش به جان، آتش نگیری!
به پا پوتین و در سر چادرِ فاق
نمایی طاقتِ بی‌طاقتان طاق
بیندازی گُل و گُلزار بیرون
ز کیف و دستکش دل‌ها کنی خون
شود محشر که خانم رو گرفته
تعالی الله از آن رو کو گرفته!
پیمبر آنچه فرمودست آن کُن
نه زینت فاش و نه صورت نهان کن
حجابِ دست و صورت خود یقینست
که ضدِّ نصِّ قرآنِ مبینست
به عصمت نیست مربوط این طریقه
چه ربطی گوز دارد با شقیقه؟
نگر اندر دهات و بینِ ایلات
همه رو باز باشند آن جمیلات
چرا بی عصمتی در کارشان نیست؟
رواجِ عشوه در بازارشان نیست؟
زنان در شهرها چادر نشینند
ولی چادر نشینان غیرِ اینند
در اقطارِ دگر زن یار مردست
در این محنت‌سرا سربارِ مردست
به هر جا زن بُوَد هم پیشه با مرد
در این جا مرد باید جان کَنَد فرد
تو ای با مشک و گل همسنگ و همرنگ
نمی‌گردد در این چادر دلت تنگ؟
نه آخِر غنچه در سیرِ تکامُل
شود از پرده بیرون تا شود گُل؟
تو هم دستی بزن این پرده بردار
کمالِ خود به عالم کن نمودار
تو هم این پرده از رُخ دور می‌کُن
در و دیوار را پر نور می‌کُن
فدای آن سر و آن سینۀ باز
که هم عصمت در او جمعست هم ناز

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: همراهان گنجور

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

حجابِ زن که نادان شد چنینست
زنِ مستورۀ محجوبه اینست
هوش مصنوعی: حجاب زن، زمانی که به درستی درک نشود، این گونه می‌شود که زن به صورت پوشیده و از چشم‌ها پنهان است.
به کُس دادن همانا وقع نگذاشت
که با روگیری اُلفت بیشتر داشت
هوش مصنوعی: در اینجا به این نکته اشاره شده که برقراری روابط و نزدیکی بین افراد، به‌ویژه در ارتباطات عاطفی، به سادگی و بدون در نظر گرفتن شرایط و موانع ممکن نیست. اگرچه بعضی روابط ممکن است سطحی به نظر برسند، اما برای تشکیل رابطه‌ای عمیق‌تر و معنادارتر، باید شرایط و احساسات را به خوبی درک کرد و زمان کافی صرف کرد.
بلی شرم و حیا در چَشم باشد
چو بستی چَشم باقی پَشم باشد
هوش مصنوعی: آری، شرم و حیا در نگاه انسان دیده می‌شود، وقتی که چشمانت را ببندی، باقی‌اش تنها مانند پشم است و بی‌معنا خواهد بود.
اگر زن را بیاموزند ناموس
زند بی‌پرده بر بامِ فلک کوس
هوش مصنوعی: اگر به زنان آموزش داده شود، می‌توانند با افتخار و قدرت در بلندای آسمان نام و منزلت خود را به نمایش بگذارند.
به مستوری اگر پی بُرده باشد
همان بهتر که خود بی‌پَرده باشد
هوش مصنوعی: اگر کسی به راز و حقیقتی پی برده باشد، بهتر است که آن را پنهان کند تا خود را به راحتی در معرض آن نگذارد.
برون آیند و با مردان بجوشند
به تهذیبِ خصالِ خود بکوشند
هوش مصنوعی: بیرون بروند و با مردان دیگر ارتباط برقرار کنند تا ویژگی‌های خوب خود را پرورش دهند و اصلاح کنند.
چو زن تعلیم دید و دانش آموخت
رواقِ جان به نورِ بینش افروخت
هوش مصنوعی: وقتی زن آموزش می‌بیند و علم را یاد می‌گیرد، درونش را با روشنایی دانایی روشن می‌کند.
به هیچ افسون ز عصمت بر نگردد
به دریا گر بیفتد تر نگردد
هوش مصنوعی: هیچ جادو و نیرنگی نمی‌تواند انسان پاک و معصوم را از مسیرش منحرف کند؛ حتی اگر در چالش‌ها و سختی‌ها قرار بگیرد، باز هم دچار لغزش نخواهد شد.
چو خور بر عالمی پرتو فشانَد
ولی خود از تعرّض دور مانَد
هوش مصنوعی: وقتی خورشید نور خود را به همه جهان می‌تاباند، اما خود از آسیب‌ها و خطرات دور می‌ماند.
زن رفته کُلِژ دیده فاکُولتِه
اگر آید به پیشِ تو دِکُولتِه
هوش مصنوعی: زن که به دانشگاه رفته و تحصیلات کرده است، اگر پیش تو بیاید، باید به او احترام بگذاری و به توانایی‌هایش توجه کنی.
چو در وی عفّت و آزرم بینی
تو هم در وی به چَشم شرم بینی
هوش مصنوعی: زمانی که در او عفت و حیا را ببینی، خودت نیز با چشم شرم و وفاداری به او نگاه خواهی کرد.
تمنّایِ غلط از وی مُحال است
خیالِ بد در او کردن خیال است
هوش مصنوعی: خواستن چیز نادرست از او ممکن نیست، اگر به او بد فکر کنی، این فقط یک خیال است.
برو ای مرد فکرِ زندگی کن
نیی خر، ترکِ این خر بندگی کن
هوش مصنوعی: ای مرد، به زندگی فکر کن و خودت را مثل یک خر در زنجیر اسیر نکن. از این بندگی و زندگی بی‌فکر بیرون بیا.
برون کن از سرِ نحست خُرافات
بجنب از جا که فِی التاخیرِ آفات
هوش مصنوعی: از افکار و خرافات بی‌مورد خود را رها کن و از جا برخیز، زیرا تأخیر در عمل موجب بروز مشکلات و آسیب‌ها می‌شود.
گرفتم من که این دنیا بهشتست
بهشتی حور در لفّافه زشتست
هوش مصنوعی: من متوجه شدم که این دنیا مانند بهشت است، اما این بهشت واقعی در قالبی ناپسند و زشت قرار دارد.
اگر زن نیست، عشق اندر میان نیست
جهان بی عشق اگر باشد جهان نیست
هوش مصنوعی: اگر زنی وجود نداشته باشد، عشق نیز در میان نخواهد بود. اگر جهان بی‌عشق باشد، به حقیقت وجود ندارد.
به قربانت مگر سیری؟ پیازی؟
که توی بُقچه و چادر نمازی؟
هوش مصنوعی: آیا برای تو مهم هست که من چیزی از تو بخواهم؟ آیا تنها یک پیاز در بُقچه و چادر نماز تو وجود دارد که اهمیت دارد؟
تو مرآتِ جمالِ ذوالجلالی
چرا مانندِ شلغم در جَوالی
هوش مصنوعی: تو زیبایی و جلال خداوند را به نمایش می‌گذاری، اما چرا این‌قدر بی‌اهمیت و کم‌ارزش به نظر می‌رسی؟
سر و ته بسته چون در کوچه آیی
تو خانم جان نه، بادمجانِ مایی
هوش مصنوعی: وقتی تو به کوچه می‌آیی، مانند بادمجان ما هستی که سر و تهش بسته است. یعنی در واقع با وجود اینکه به نظر می‌رسد همه چیز درست و به‌جا است، اما عملاً کسی که به آنجا می‌آید، ممکن است فقط ظاهری خوشایند داشته باشد و واقعیت چیز دیگری باشد.
بدان خوبی در این چادر کریهی
به هر چیزی بجز انسان شبیهی
هوش مصنوعی: در این چادر که ظاهری زشت دارد، به جز انسان، هیچ چیز دیگری نمی‌تواند به خوبی‌های آن شبیه باشد.
کجا فرمود پیغمبر به قرآن
که باید زن شود غولِ بیابان
هوش مصنوعی: پیامبر در مورد قرآن هیچگاه اشاره نکرد که باید مانند غول بیابان باشد، یعنی نمی‌توان آن را عجیب و ترسناک دانست.
کدام است آن حدیث و آن خبر کو
که باید زن کند خود را چو لولو
هوش مصنوعی: کدام سخن و خبری وجود دارد که زن باید خود را مانند مروارید باارزش نشان دهد؟
تو باید زینت از مردان بپوشی
نه بر مردان کنی زینت فروشی
هوش مصنوعی: تو باید زینت و زیبایی‌ات را برای خودت داشته باشی و نه اینکه بخواهی خودت را به دیگران نشان دهی و زیبایی‌ات را به نمایش بگذاری.
چنین کز پای تا سر در حریری
زنی آتش به جان، آتش نگیری!
هوش مصنوعی: اگر از پای تا سر خود را در پارچه‌ای ظریف و نرم بپوشانی، اما آتش در جانت نباشد، چگونه می‌توانی انتظار داشته باشی که از آتش دور باشی؟
به پا پوتین و در سر چادرِ فاق
نمایی طاقتِ بی‌طاقتان طاق
هوش مصنوعی: با پای خود پوتین پوشیده‌ام و بر سرم چادر دارم که نشان‌دهنده‌ی قدرت و استقامت من است؛ در واقع، من به کسی که از تحمل در سختی‌ها ناتوان است، کمک می‌کنم تا تحمل‌ناپذیری‌اش را مدیریت کند.
بیندازی گُل و گُلزار بیرون
ز کیف و دستکش دل‌ها کنی خون
هوش مصنوعی: اگر زیبا و دلنشین باشی، می‌توانی با زیبایی‌ات دل‌ها را روشن کرده و احساسات را زنده کنی، اما اگر دل را بشکنی و درد و رنج به دیگران برسانی، خودت هم دچار آسیب خواهی شد.
شود محشر که خانم رو گرفته
تعالی الله از آن رو کو گرفته!
هوش مصنوعی: آیا روز قیامت می‌شود که خانم با زیبایی‌اش توجه خدا را جلب کرده باشد؟
پیمبر آنچه فرمودست آن کُن
نه زینت فاش و نه صورت نهان کن
هوش مصنوعی: پیامبر آنچه را گفته، انجام بده و آن را نه به زبانی زیبا به نمایش بگذار و نه به صورتی پنهان.
حجابِ دست و صورت خود یقینست
که ضدِّ نصِّ قرآنِ مبینست
هوش مصنوعی: پوشاندن دست و صورت خود کاملاً با آیات روشن قرآن در تضاد است.
به عصمت نیست مربوط این طریقه
چه ربطی گوز دارد با شقیقه؟
هوش مصنوعی: این رفتار یا روش ارتباطی به پاکی و عصمت ندارد. چه ارتباطی بین اعمال زشت و ظاهری بی‌خود با مسائل مهم وجود دارد؟
نگر اندر دهات و بینِ ایلات
همه رو باز باشند آن جمیلات
هوش مصنوعی: به محله‌ها و مناطق روستایی نگاه کن و ببین که همه‌جا چهره‌های زیبا و دل‌انگیز دیده می‌شود.
چرا بی عصمتی در کارشان نیست؟
رواجِ عشوه در بازارشان نیست؟
هوش مصنوعی: چرا در زندگی‌شان هیچ‌گونه ناتوانی وجود ندارد؟ چرا در رفتارشان هیچ نشانی از جذابیت و فریبندگی مشاهده نمی‌شود؟
زنان در شهرها چادر نشینند
ولی چادر نشینان غیرِ اینند
هوش مصنوعی: زنان در شهرها معمولاً در چادر زندگی می‌کنند، اما افرادی که در چادر هستند، متفاوت از آن دسته از زنان‌ هستند.
در اقطارِ دگر زن یار مردست
در این محنت‌سرا سربارِ مردست
هوش مصنوعی: در جاهای دیگر، زن همسر مرد است، اما در این مکان پر از سختی، بار اضافی برای مرد به حساب می‌آید.
به هر جا زن بُوَد هم پیشه با مرد
در این جا مرد باید جان کَنَد فرد
هوش مصنوعی: هرجا که زن باشد و با مردی همکاری کند، در آنجا مرد باید سخت تلاش کند و جانفشانی کند.
تو ای با مشک و گل همسنگ و همرنگ
نمی‌گردد در این چادر دلت تنگ؟
هوش مصنوعی: ای که همواره با عطر مشک و زیبایی گل همراهی، آیا دل تو در این چادر، احساس تنگی و خفقان نمی‌کند؟
نه آخِر غنچه در سیرِ تکامُل
شود از پرده بیرون تا شود گُل؟
هوش مصنوعی: غنچه تا به مرحله‌ی شکوفایی کامل نرسد و از پنهانی بیرون نیاید، نمی‌تواند به گل تبدیل شود.
تو هم دستی بزن این پرده بردار
کمالِ خود به عالم کن نمودار
هوش مصنوعی: تو هم به فعالیت بپرداز و با برداشتن این پرده، نشان دهندهٔ تمام قابلیت‌ها و زیبایی‌های خودت در عالم باش.
تو هم این پرده از رُخ دور می‌کُن
در و دیوار را پر نور می‌کُن
هوش مصنوعی: تو نیز این حجاب را از چهره‌ات کنار بزن و فضا را پر از نور و روشنایی کن.
فدای آن سر و آن سینۀ باز
که هم عصمت در او جمعست هم ناز
هوش مصنوعی: آرزو می‌کنم برای آن سر و سینه‌ای که در آن هم پاکی و عفاف موج می‌زند هم زیبایی و دلربایی.

حاشیه ها

1400/07/28 23:09
خانم

این شعر کامل نیست

 

1400/12/15 19:03
فرهان

سلام و درود خوب هستید؟ در بخش عارف نامه ایرج میرزا بخش 5 ام هستش که شعر شروع میشه باید به اینجا بروید تا بتوانید کاملا شعر را بخوانید : کلیک کنید 

در واقع صفحه جاری ای که در ان هستید ادامه آن صفحه ای هست که لینکش را بالا به شما دادم...

پیروز و موفق باشید

1400/08/01 16:11
سیدمسعود

سلام بر دوستان گرامی : درست ابیات چنین است که:

بیت ۵: همان بهتر که خود بی پرده باشد.

بیت ۹: چو خور بر عالمی پرتو فشاند.

بیت ۱۰: زن رفته کالژ دیده فاکو لته.

بیت ۱۷: که توی بقچه و چادر نمازی

بیت ۲۸:نه زینت فاش و نه صورت نهان کن

بیت ۳۱:نگر اندر دهات و بین ایلات

بیت ۳۴: در این محنت سرا سربار مرداست.

در نسخه pdf دیوان ایرج میرزا که در اینترنت موجوداست این ها در ظاهر غلط های تایپی می‌باشند ،ولی در نسخه های چاپی تصحیح شده اند. پیروز باشید.

1401/06/11 13:09
آرش عطار

چو خور بر عالمی پرتو فشاند. خور یعنی خورشید. چون خورشید بر عالمی پرتو فشاند ولی خود از تعرض دور ماند.

1401/11/13 15:02
احمد رحمت‌بر

کالژ، فاکولته: دانشگاه، دانشسرا

چادر فاق: احتمالا به معنی چادر درزدار.

1402/05/11 21:08
سعمن

پیامی هست از من سوی ایرج 
ببر ای باد ،جُردن،سوی ایرج
پیامی واضح و گویا و روشن
ببر از جانب دل خسته »سعمن« 
کجا آسوده جمع آید به یک جا 
عفاف و عشوه و رندی و تقوا
سه قفله می کنی شبها چرا پس 
در خانه ز بیم دزد ناکس 
چرا در خانه پنهان می کنی زر 
نریزی روی خاک و پله و در
اگر خود در پی دزدی نباشی
چرا از بهر حفظش در تلاشی
نمی گویی مگر باشد دلت پاک 
نباید دیگرت باشد ز کس باک 
برو اینک سر هر کوی و برزن
نشان ده هر چه در صندوق و مخزن 

1402/05/11 21:08
سعمن

نداری گر تو با دزدی سر و کار 
برو از درب خانه قفل بردار
کنون دیدی که حرفت نادرست است 
دلیل و منطقت هم سست سست است 
حفاظ گوهر زیبایی زن
ز دست مرد بی ناموس رهزن 
حجاب است و حجاب است و حجاب است 
یقینا بهترین راه صواب است
اگر همجنسبازی از حجاب است 
چرا در غرب بی حد و حساب است 
اگر غربی نداند راه بازی 
چرا قانون شده همجنسبازی
زن غربی اسیر دست مرد است
پر از تنهایی و رنج است و درد است
زن غربی دگر قدری ندارد
در آن ماتمکده صدری ندارد
مبین آن چهره و موهای رنگین 
قدش خم گشته زیر کار سنگین 

1402/05/11 21:08
سعمن

فرو پاشیده کانون محبت 
شده بی بند و باری رسم و عادت 
اگر قبلا اسیر دست شو بود
ولی کدبانوی خوش رنگ و بو بود
کنون گشته اسیر کل مردان 
زبهر خورد و خوراکش پریشان
گر اینجا اندکی خوش رنگ و آب است 
ز یمن بانوان با حجاب است
اگر فورا از این ره بر نگردد
دگر خر مهره هرگز زر نگردد
نخواندی در بیان معنای جلباب 
و یا خواندی خودت را می زنی خواب 
بیا ایرج ز پیغمبر حیا کن 
چنین یاوه مگو شرم از خدا کن 
مزن خود را به خواب ای مرد عاقل 
چرا هستی ز کنه کار غافل
اگر باشد عفیف و با حیا زن
بود پوشیده در هر کوی و برزن

1402/05/11 21:08
سعمن

زنان را عفت و عصمت حجاب است 
نه ناز و عشوه و گفت و جواب است
سخن کوتاه کن ای مرد نادان 
شود ارزان چو گوهر شد فراوان 

1403/06/04 15:09
Mahmood Shams

درود بر شما لذت بردم 👌👌👌👏👏

 

بسیار عالی و پر مغز بود و جوابی دندان شکن به این شعر جناب ایرج میرزا ، حتی در شاعران هم ، جنس مذکری از بی حجابی و کشف حجاب زنان سخن گفته که خود در شعر دیگری صراحتا سروده که به زنی متاهل و دارای همسر و حجاب با دروغ و وعده و فریب در نهایت با  دست درازی و لمس تعرض و تجاوز کرده و بنده نفس و شهوت شده ،

 

دلیل دیگری برای اینکه اکثرا آقایون هوس باز و نفس پرست به بی حجابی و چشم چرانی و استفاده رایگان و بدون تعهد از زنان علاقه دارند و بی حجابی اضافه حقوق مردان است نه آزادی زنان و شعاری شیک و فریبنده برای بهره بهتر و بیشتر مردان از زنان کوتاه نظر 

1403/06/07 06:09
سعمن

سلام و درود بر شما 

از امعان نظر و لطف جنابعالی سپاسگزارم

پاینده باشید 

1402/07/05 03:10
الف رارا

اگر جناب ایرج زنده بود، بعید می دونم جرات گفتن همچین شعری رو داشتین 

1402/07/05 09:10
سعمن

فکر می کنید زنده نیستند  مهم تفکرات پلیدشه  که زنده است و جولان میده 

اگه اون موقع یه ایرج میرزا داشتیم الان متاسفانه ده ها و صدها  ایرج میرزا داریم  که خود ایرج میرزا پیش اونا کم میاره 

البته همان زمان هم خیلی از شاعران جرات کردند و پاسخ اشعار این چنینی او را دادند.

1402/09/03 23:12
زاهد ظاهرنشین

جواب شعر اقای سعمن.    

 

به عصمت نیست مربوط این طریقه

 

چه ربطی گوز دارد با شقیقه؟

 

 

1402/11/14 02:02
Khishtan Kh

ظاهر به تماشا،عیانساز درون نیست

سیاهی رگ را اثر از سرخی خون نیست

قدری که تو سمعن،ز چشمت بحسابی

ولله کم از کاهلی و جهل و جنون نیست

 

1403/02/29 15:04
رضا از کرمان

سلام 

 این بیت نغز و با معنا ،چقدربا احوالات ومطالبه امروز جامعه  همخوانی  داره .

1403/04/27 13:06
Khishtan Kh

ای فغان از حجب از حیای داف 

جامه ای پوشیده تا بالای ناف 

جای دامن کرده پا تنبانکی 

تا ببیند سمعن آن پاهای صاف

 

 

😅

1403/04/01 12:07
فرهاد فرخزاد

در جواب این شخص که نام سعمن بر خود نهاده و سخنانی سخیف و بی مایه را که نه از خود بلکه از طرز تفکر قاصبان جامعه امروز طوطی وار نشخوار نموده اند، چند بیتی به سبک و سیاق ایرج بزرگ سروده ام که پیشاپیش از همه دوستداران شعر و ادب فارسی بابت کاستی ها پوزش می‌طلبم.

 

تو ای مؤمن چرا ک...س میسرایی 

 

چرا خود را مدام چوس مینمایی 

 

زبان شعر تو از بیخ لنگ است 

 

سراسر منطق و حرفت جفنگ است 

 

اگر در کله ات مغزی نداری 

 

جواب شاه ایرج را ندانی 

 

ببندی گاله ات را بی ملالی 

 

نگوید هم کسی،سعمن تو لالی 

 

بسوزد بی پدر آن شیخ هفت رنگ 

 

که آفت ها زند نامرد الدنگ 

 

به گرد منبرش تا خر هزار است 

 

بدان سمعن که او بر تو سوار است 

 

نفهمیدی که شعر ایرج با دلیل است 

 

سراسر منطق است و بی بدیل است 

 

کجا گفته که زن ترک حیا کن 

 

به هر مردی رسیدی هرزگی کن 

 

بدان ای احمق و خنگ از تعصب 

 

که ایرج گر بگیرد عیب از حجب 

 

دلیلش نکبت حاصل ز آن است 

 

که هر نابخردی غافل ز آن است 

 

به رو پوشیدن از مردان به کارند 

 

ولی درکی از این دنیا ندارند

 

نمی بینی به لطف دین فروشان 

 

شده مشهد بهشت تن فروشان

 

در این ملک اهورایی شهیدان 

 

نه یک تن بلکه صدها و هزاران 

 

فدای خاک و ناموس و شرافت 

 

به جنگ دشمن بعث کثافت 

 

بریدند دست نامردان عراقی 

 

که عبرت باشد این از بهر باقی 

 

ولی اکنون فقیه تو به منبر 

 

نموده فرض مردم را چنان خر 

 

که زن باید حجابش بسته باشد 

 

شب و روزش به کنج خانه باشد 

 

هر آنگه زائری آمد به ایران 

 

ز خاک کشور دشمن چو مهمان 

 

برای او زن ناموس ایران 

 

مهیا گشته باشد مفت و ارزان 

 

بگوید نام این خفت جهاد است 

 

خدا از کرده زن شاد شاد است

 

تو ای سعمن اگر غیرت پرستی 

 

چرا میبینی و ساکت نشستی ؟

 

اگر مردی ، مسلمانی به غیرت 

 

حجاب زن شده مشکل برایت 

 

چرا کوری نمی‌بینی حقارت ؟ 

 

فقیه شهر تو گشته سوارت 

 

تو گنج خود نهان کردی به خانه 

سه قفله می کنی شب درب خانه 

 

ولی چون از خرد بویی نبردی 

 

کلید گنج خود به شیخ سپردی

 

 بدان سعمن زنان پاک در تاریخ ایران   

 

دلیرند و رشید چون شیر مردان 

 

برای ما بسی این افتخار است 

 

که مریم میرزاخانی از این دیار است 

 

اگر مریم اسطوره گشته در ریاضی 

 

دهان شیخ ملعون را بسته به بازی

 

اگر مریم به پای منبر این کاسبان بود

 

بلاشک او کنون خوار و زبون بود 

 

دلش پر درد بود از دست شوهر 

 

دو چشمش جوی خون از دست شوهر 

 

که ای یارب چرا این مرد چنین است 

 

کجا بد کرده ام، با من چنین است 

 

نبودم همسری نیکو که بودم  

 

نبودم مادری دلسوز طفل او که بودم  

 

به خود گفتم که او شیخ است و برتر 

 

که مردان دگر جمعند به زیر اوست به منبر

 

به خواب خود نمیدیم که همسر 

 

شده مفعول به فعل شوی خواهر 

 

اگر عادل بودی یارب کبابش 

 

به دوزخ کن هم او هم باجناقش 

 

بگیر از من تو سعمن عبرت و پند 

 

که در ایران زنان بگسسته اند زدخود بند

 

گذر کردند و بگذشتند مردم از میانه رو و تند رو

 

 که می کشتند دختران مردم را برای تار مویی در مترو 

 

ولی چون پورن استار بود دخترانشان در نیویورک و تورنتو

 

 

1403/06/02 16:09
Mahmood Shams

ملک الشعرا بهار ✍️

 

شعر دانی چیست‌ ؟ مرواریدی از دریای عقل

 

شاعر، آن‌ افسون‌گری کاین ‌طرفه‌ مروارید سُفت

 

صنعت‌ و سجع‌ و قوافی‌ هست‌ نظم‌ و نیست شعر

 

ای بسا ناظم که نظمش نیست الا حرف مفت

 

شعر آن باشد که خیزد از دل و جوشد ز لب

 

باز در دل‌ها نشیند هرکجا گوشی شنفت

 

ای ‌بسا شاعر که ‌او در عمر خود نظمی نساخت

 

وی بسا ناظم که ‌او در عمر خود شعری نگفت

1403/06/07 06:09
سعمن

درود بر شما 

 به قول فردوسی عزیز  به بعضی از این اشخاص که نه ناظمند  و نه شاعر باید گفت :

سخن چون بدین گونه بایدت گفت/مگوی و مکن رنج با تنت

جفت