بخش ۳
دلم زین عمرِ بیحاصل سرآمد
که ریشِ عمر هم کمکم در آمد
نه در سر عشق و نه در دل هوس ماند
نه اندر سینه یارای نَفس ماند
گهی دندان به درد آید گهی چَشم
زمانی معده میآید سرِ خشم
فزاید چینِ عارض هر دقیقه
نخوابد موی صد غَم بر شقیقه
در ایّام جوانی بُد دلم ریش
که میروید چرا بر عارضم ریش
کنون پیوسته دل ریش و پریشم
که میریزد چرا هر لحظه ریشم
بدین صورت که بارَد مویم از سر
همانا گشت خواهم اُشتُرِگر
أ لا موت یباع فأشتریه
فهذا العیش ما لا خیر فیه
ببند ایرج از این اظهارِ غم دَم
که غمگین میکنی خواننده را هم
گرفتم یک دو روزی زود مُردی
چرا سوقِ کلام از یاد بردی؟
که ماندَست اندر اینجا جاودانی
که میترسی تو جاویدان نمانی؟
ترا صحبت ز عارف بود در پیش
عبث رفتی سرِ بیحالیِ خویش
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: همراهان گنجور
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دلم زین عمرِ بیحاصل سرآمد
که ریشِ عمر هم کمکم در آمد
هوش مصنوعی: دل من از این زندگی بیفایده خسته شده و به تدریج سن و سال هم بر من پیش رفته است.
نه در سر عشق و نه در دل هوس ماند
نه اندر سینه یارای نَفس ماند
هوش مصنوعی: نه در فکر عشق چیزی باقی مانده و نه در دل آرزویی وجود دارد، نه در سینه قدرتِ تحمل چیزی باقی مانده است.
گهی دندان به درد آید گهی چَشم
زمانی معده میآید سرِ خشم
هوش مصنوعی: گاهی درد دندان پیش میآید و گاهی چشم، و در برخی مواقع درد معده نیز به حالت خشم میانجامد.
فزاید چینِ عارض هر دقیقه
نخوابد موی صد غَم بر شقیقه
هوش مصنوعی: چهرهاش هر لحظه زیباتر میشود و موی قربانیان غم و اندوه بر پیشانیاش نشسته است.
در ایّام جوانی بُد دلم ریش
که میروید چرا بر عارضم ریش
هوش مصنوعی: در ایام جوانی وقتهایی بود که دلم میخواست ریش داشته باشم، اما حالا نمیدانم چرا ریش برای من رشد میکند.
کنون پیوسته دل ریش و پریشم
که میریزد چرا هر لحظه ریشم
هوش مصنوعی: اکنون دل من همیشه غمگین و بیخبر از آرامش است، چرا که هر لحظه درد و اندوهی تازه در وجودم میریزد.
بدین صورت که بارَد مویم از سر
همانا گشت خواهم اُشتُرِگر
هوش مصنوعی: من در اینجا به این نتیجه میرسم که در زندگیام به چیزی بیشتر از آنچه دارم نیاز دارم و آرزو میکنم برای دستیابی به خواستههایم تلاش بیشتری کنم.
أ لا موت یباع فأشتریه
فهذا العیش ما لا خیر فیه
هوش مصنوعی: آیا مرگی وجود ندارد که من آن را بخرم؟ چرا که این زندگی برای من هیچ خوبی ندارد.
ببند ایرج از این اظهارِ غم دَم
که غمگین میکنی خواننده را هم
هوش مصنوعی: ایرج عزیز، از ابراز غم و اندوه دست بکش، چون با این کار، حال و هوای خواننده را نیز خراب میکنی.
گرفتم یک دو روزی زود مُردی
چرا سوقِ کلام از یاد بردی؟
هوش مصنوعی: من یک یا دو روزی را تنها تو را در یاد داشتم، اما چرا زود فراموش کردی و گفتگو را از یاد بردی؟
که ماندَست اندر اینجا جاودانی
که میترسی تو جاویدان نمانی؟
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به این است که چه چیزی در این دنیا باقی مانده است که برای همیشه برقرار باشد و چرا تو از این میترسی که همیشه در این دنیا نمانی؟
ترا صحبت ز عارف بود در پیش
عبث رفتی سرِ بیحالیِ خویش
هوش مصنوعی: شما از صحبتهای عارفانه غافل شدید و بیمقدمه به سمت بیحالی و کسالت خود رفتید.
حاشیه ها
1403/06/10 11:09
امیررضا نیک خو
بسیار زیبا