اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: همراهان گنجور
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
زنقحبه چه میکُشی خودت را
دیگر نشود حسین زنده
هوش مصنوعی: هیچ فایدهای ندارد که خودت را آزار بدهی، زیرا دیگر نمیتوان حسین را زنده کرد.
کشتند و گذشت و رفت و شد خاک
خاکش علف و علف چرنده
هوش مصنوعی: او را کشتند و گذشت و به خاک سپرده شد. حالا از خاکش گیاهان روییدهاند و آن گیاهان مورد تغذیه حیوانات قرار گرفتهاند.
من هم گویم یزید بد کرد
لعنت به یزید بدکننده
هوش مصنوعی: من هم میگویم که یزید کار زشتی کرد و لعنت بر یزید بدکار.
اما دگر این کُتلمُتل چیست؟!
وین دستهٔ خندهآورنده؟!
هوش مصنوعی: اما این تپههای ناهموار و این گروه خندهآور چه معنایی دارند؟!
تخم چه کسی بریده خواهی
با این قمههای نابُرنده؟!
هوش مصنوعی: با این قمههای تیز و برنده، چه کسی را میخواهی مجروح کنی یا بهانهت را از چه کسی میخواهی بگیری؟!
آیا تو سکینهای که گویی:
«سُو ایسْتَمیرَمْ عَمیمْ گَلندَه»؟!
هوش مصنوعی: آیا تو آرامشی هستی که میگویی: «من به شدت دلواپسم و نگرانم»؟!
کو شمر و تو کیستی که گویی:
«گَل قویما مَنی شِمیر َالَِندَه»؟!
هوش مصنوعی: این جمله به ما میگوید که تو کی هستی که میگویی: «چرا من باید شمر را بشناسم؟» با بیان این سوال، نویسنده به نوعی نسبت به هویّت و مقام خود تأمل میکند و میخواهد بفهمد که چه کسی به او حق میدهد که به دیگران قضاوت یا نظر بدهد.
تو زینب خواهر حسینی
ای نرّهخرِ سبیلگنده؟!
هوش مصنوعی: آیا تو زینب، خواهر حسین، هستی که با این گستاخی به من نگاه میکنی؟
خِجلَت نکشی میانِ مردم
از این حرکات مثل جنده؟!
هوش مصنوعی: آیا نمیدانی که این رفتارها در جمع مردم زشت و ناپسند است؟
در جنگ دو سال قبل دیدی
شد چند کرور نَفْس رَنده
هوش مصنوعی: در جنگی که دو سال پیش رخ داد، دیدی که چندین هزار نفر به قتل رسیدند.
از این همه کشتگان نگردید
یک مو ز زهار چرخ کنده
هوش مصنوعی: هیچکدام از این مردمی که جان باختهاند، به اندازهای نیستند که از زخمهای گرتی سخت و عمیق بخورد.
در سیزده قرن پیش اگر شد
هفتاد و دو سر ز تن فکنده
هوش مصنوعی: در سیزده قرن پیش، اگر هفتاد و دو نفر از بدن خود جدا شدند و جانشان را فدای اصول و اعتقادات کردند، سمبلی از فداکاری و ایثار را به نمایش گذاشتند.
امروز چرا تو میکَنی ریش
ای درخور صد هزار خنده؟!
هوش مصنوعی: امروز چرا داری به خودت میخندی در حالی که به اندازهای باورنکردنی است که میتوان صد هزار بار به آن خندید؟!
کِی کُشته شود دوباره زنده
با نفرین تو بر کشنده؟!
هوش مصنوعی: کی دوباره کسی که کشته شده است، با نفرین تو بر آن قاتل زنده میشود؟
باور نکنی بیا ببندیم
یک شرط به صرفهٔ برنده
هوش مصنوعی: اگر به حرفم اعتماد نداری، بیا روی یک شرط توافق کنیم که صرفاً به نفع برنده باشد.
صد روز دگر برو چو امروز
بشکاف سر و بکوب دنده
هوش مصنوعی: هر روزی که بگذرد، مانند امروز، سر را بشکاف و دندهها را بکوب.
هی بر سر و ریش خود بزن گِل
هی بر تن خود بمال سنده
هوش مصنوعی: به خودت برس و زخمها و سختیهای زندگی را فراموش کن. به نوعی، اوضاع را بهبود بخش و با آرامش با مشکلات کنار بیا.
هی با قمه زن به کلهٔ خویش
کاری که تبر کند به کُنده
هوش مصنوعی: به خود زحمتی بده که مانند تبر، چوب را قطع کند.
هی بر سر خود بزن دو دستی
چون بال که میزند پرنده
هوش مصنوعی: با دو دست به سر خود بزن، مانند پرندهای که برای پرواز بالهایش را تکان میدهد.
هی گو که حسین کفن ندارد
هی پاره بکن قبایِ ژنده
هوش مصنوعی: بگو که حسین کفن ندارد و لباس پارهاش را بکن.
گر زنده نشد عنم به ریشت
گر شد عن تو به ریش بنده
هوش مصنوعی: اگر عنبر من به ریش تو بویی ندهد، حداقل بوی تو بر ریش من مینشیند.
حاشیه ها
1401/11/30 06:01
مهدی رضائی
حسین بن علی حقیقت همیشه زنده است. هنوز مردی شریف تر و عزیزتر از آقا امام حسین روی زمین قدم نگذاشته است. قمه زنی مردود است ولی نباید اینطور بیان شود. امام حسین خورشیدیست تابنده و تا ابد پاینده. ایرج البته برای امام حسین مرثیه هم سروده است
خود را مخاطب این شعر بدانید
1404/04/29 02:06
امین آب آذرسا
مرثیه را هم با خلوص نیت نسروده. حاشیه جناب تدینی را در همین صفحه ببینید.
1402/09/22 12:11
فرهاد حافظ
اگر ده تا مثل ایرج میرزا داشتیم الان وضع عقایدمون این نبود.
1402/09/04 20:12
علی سعیدی
با سلام و احترام؛
معنی دو مصرع تُرکی چیست؟
مصراع دوم بیت ششم:
آب نمیخواهم عمویم در راه آمدن است.
مصراع دوم بیت هفتم:
بیا مرا در دست شمر مگذار.
حیف تو مَرد افکارت صدسال جلوتر از همه بود
1402/12/25 14:02
محمد تدینی
ابوالحسن خان صبا که از دوستان نزدیک ایرج میرزا بود در این باره نوشته:
اوقاتی که ایرج در خراسان بوده اشعاری ساخت و جهت مرحوم پدرم کمال السلطنه فرستاد. پدرم بیاحتیاطی نمود و آن اشعار را در محضر دوستان خواند. طبعاً در مجالس اشخاصِ خوش حافظه هستند که فوراً حفظ میشوند. کمکم به گوش شاهزادهٔ متخلص به پروانه رسید، چون مرد مذهبی بود برآشفت و دو نفر سید خرافی را مأمور کشتن ایرج نمود.
«رنود خیراندیش» ایرج را از ماجرا مطلع مینماید. هر چند ایرج از مرگ وحشتی نداشت لیکن از بلوا و شورش و کشتن با افتضاح متوحش بود. از این رو شرح ما وقع را نزد حضرت آیتاللهزاده که معروف به آقازاده بود برد. آقازاده در خراسان دارای شخصیت و اهمیت بهسزایی بود. به ایرج دستور میدهد که بیانیه صادر و اشعار فوق را استنکاف نماید و ضمناً مرثیهای هم بسازد. ایرج به دستور فوق عمل کرده و نتیجه خشم و غضب مردم را کاست و تیر پروانه به سنگ خورد...
در ایران تا بود ملا و مفتی/ به روز بدتر از این هم بیفتی
فقط یکوقت یک آزاده بینی/ یکی چون آیتاللهزاده بینی…
1404/03/14 20:06
علیرضا فتح آبادی
سلام دوستان در بیت 14 یعنی
کِی کُشته شود دوباره زنده/با نفرین تو بر کشنده؟!
نباید به جای واژه ی <زنده> واژه ی < مرده> قرار گیرد؟؟ حتی واژه ی < کشته> هم مناسب تر از این حالت بار معنایی را منتقل میکند