شمارهٔ ۸۰ - آب حیات
آب حیات است پدرسوخته
حَبِّ نبات است پدرسوخته
وه چه سیهچرده و شیرینلب است
چون شکلات است پدرسوخته
آب شود گر به دهانش بری
توت هرات است پدرسوخته
تا بتوانیش بگیر و بکن
صَوم و صَلات است پدرسوخته
مینرسد جز به فرومایگان
خمس و زکات است پدرسوخته
سخت بُوَد ره به دلش یافتن
حِصن کلات است پدرسوخته
تنگْ دهان، مویْ میان، دلْ سیاه
عین دوات است پدرسوخته
احمد و از مِهر چنین منصرف
خَصم نُحات است پدرسوخته
با همه ناراستی و بددلی
خوش حرکات است پدرسوخته
قافیه هرچند غلط میشود
باب لواط است پدرسوخته
شمارهٔ ۷۹ - سفر اصفهان: ای مهین خواجه در وزارت توشمارهٔ ۸۱ - انتقاد از قمهزنان: زنقحبه چه میکُشی خودت را
اطلاعات
وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: همراهان گنجور
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آب حیات است پدرسوخته
حَبِّ نبات است پدرسوخته
آن پدر سوخته مثل آب حیات و مثل دانهٔ گیاه زندگیبخش است!
وه چه سیهچرده و شیرینلب است
چون شکلات است پدرسوخته
آن پدرسوخته مثل شکلات است: با وجود این که سیهچرده است لبش شیرین است.
آب شود گر به دهانش بری
توت هرات است پدرسوخته
آن پدرسوخته مثل توت هرات است که تا در دهان میگذاری از نرمی و خوشمزگی آب میشود.
تا بتوانیش بگیر و بکن
صَوم و صَلات است پدرسوخته
آن پدرسوخته مثل کارهای نیکوست که به کردن آنها توصیه شده است!
مینرسد جز به فرومایگان
خمس و زکات است پدرسوخته
آن پدرسوخته مثل خمس و زکات است که فقط به آدمهای فرومایه میرسد!
سخت بُوَد ره به دلش یافتن
حِصن کلات است پدرسوخته
دل آن پدرسوخته مثل قلعهٔ کلات محکم است و نمیتوان به درون آن راه پیدا کرد.
تنگْ دهان، مویْ میان، دلْ سیاه
عین دوات است پدرسوخته
آن پدرسوخته مثل قوطی جوهر مرکب است: دهانش مثل قوطی جوهر تنگ است و کمرش هم مانند قوطی باریک است و دلش هم مثل دل قوطی جوهر سیاه است.
احمد و از مِهر چنین منصرف
خَصم نُحات است پدرسوخته
نامش احمد است اما مانند نام احمد که در دستور زبان عربی قابل صرف نیست از مهربانی روگردان است! این پدرسوخته دشمن دانشمندان دستورزبان (نحات = نحویون) است!
با همه ناراستی و بددلی
خوش حرکات است پدرسوخته
با وجود همهٔ ناراستیها و بددلیهایش آن پدرسوخته خوشاداست.
قافیه هرچند غلط میشود
باب لواط است پدرسوخته
با وجود این که اگر در جایگاه قافیه «لواط» را بیاورم با بقیهٔ قافیههای شعر -که باید به «ات» ختم شود- همخوانی ندارد باید این کار را بکنم و بگویم آن پدرسوخته منشأ لواط است!
حاشیه ها
1401/07/18 20:10
احمد رحمتبر
خصم نحات یعنی دشمن طبیعت. یعنی این سیهچرده باعث شده است طبیعت شخص مورد اشاره برگردد و از مهر منصرف شود.
1402/02/14 03:05
پارسا د
خیر، واژه «نُحات» است یعنی «نحویون»
«منصرف» در علم نحو حالتی برای کلمه است که کلمه در این حالت اعراب نمیپذیرد و بیتغییر در یک حالت میماند.
1401/07/18 20:10
احمد رحمتبر
این ویدیوی طنز که به تقلید از استاد الهی قمشهای اجرا شده را ببینید، واقعا دیدنی است. تعدادی از ابیات این غزل هم میخواند و تفسیر میکند.
youtu.be/dmvdE-nul5c
1404/03/30 02:05
پیروز
از اول شعر فکر کردم معشوق مونث هست🤦🏻♂️
اما غافلگیر کردی ای ایرج پدر سوخته😂