اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: همراهان گنجور
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
داد معشوقه به عاشق پیغام
که کند مادر تو با من جنگ
هوش مصنوعی: عاشق پیامی از معشوقهاش دریافت میکند که در آن به او میگوید مادرش با او دشمنی دارد و او را از خود دور میکند.
هر کجا بیندم از دور کند
چهره پُرچین و جبین پر آژَنگ
هوش مصنوعی: هر جا که او را ببینم، چهرهاش پر از نقش و نگار و پیشانیاش زینتدار و زیباست.
با نگاه غضبآلود زند
بر دل نازک من تیر خَدَنگ
هوش مصنوعی: با نگاه خشمگینش، به قلب حساس و نرم من آسیب میزند.
از در خانه مرا طرد کند
همچو سنگ از دهن قَلماسنگ
هوش مصنوعی: کسی که مرا از در خانهاش براند، مانند سنگی است که از دهان قَلماسنگ بیرون میآید.
مادر سنگدلت تا زندهست
شهد در کام من و توست شَرَنگ
هوش مصنوعی: تا زمانی که مادر سنگ دل در قید حیات است، شیرینی زندگی و لذت در کام ما وجود دارد.
نشوم یکدل و یکرنگ تو را
تا نسازی دل او از خون رنگ
هوش مصنوعی: من هرگز به یک دل و یک رنگ تو تبدیل نخواهم شد، تا زمانی که دل او را از خون رنگین نکنی.
گر تو خواهی به وصالم برسی
باید این ساعت، بیخوف و دِرَنگ
هوش مصنوعی: اگر میخواهی به وصال من برسی، باید همین حالا بدون ترس و تأخیر اقدام کنی.
رَوی و سینهٔ تنگش بدری
دل برون آری از آن سینۀ تنگ
هوش مصنوعی: دل تنگش را میتوانی از سینهاش بیرون بیاوری و به سمت آب و هوای تازه بفرستی.
گرم و خونین به مَنَش باز آری
تا برد ز آینهٔ قلبم زنگ
هوش مصنوعی: اگر دوباره با شوق و احساس به من برگردی، میتوانی زنگار را از آینهی قلبم پاک کنی.
عاشق بیخرد ناهنجار
نه بل آن فاسق بیعصمت و نَنگ
هوش مصنوعی: عاشق نادان و بیفکر، کارهای زشت انجام میدهد، اما شاید افراطیتر از او، کسی باشد که به فساد و بیحرمتی مشغول است.
حرمت مادری از یاد ببرد
خیره از باده و دیوانه ز بَنگ
هوش مصنوعی: نفرین بر کسی که به خاطر مستی و خماری، حرمت مادر خود را فراموش میکند.
رفت و مادر را افکند به خاک
سینه بدْرید و دل آورد به چَنگ
هوش مصنوعی: او رفت و مادر را به زمین انداخت و دلش را شکست و گرفت.
قصدِ سرمنزل معشوق نمود
دل مادر به کفش چون نارَنگ
هوش مصنوعی: دل مادر به عشق معشوق به سفر میافتد، همانطور که نارنگی میوهای جذاب و دلنشین است.
از قضا خورد دم در به زمین
و اندکی سوده شد او را آرَنگ
هوش مصنوعی: به طور غیرمنتظرهای، او به زمین افتاد و مقداری از زیباییاش کاهش یافت.
وان دل گرم که جان داشت هنوز
اوفتاد از کف آن بیفرهنگ
هوش مصنوعی: دل گرم و جاندار او به راحتی از دست آن بیفرهنگ افتاد.
از زمین باز چو برخاست نمود
پی برداشتن آن آهنگ
هوش مصنوعی: وقتی از زمین بلند شد، متوجه شد که صدایی را برداشت کرد.
دید کز آن دل آغشته به خون
آید آهسته برون این آهنگ:
هوش مصنوعی: از دل پر از درد و رنج آرام آرام نالهای خارج میشود.
«آه دست پسرم یافت خراش
آخ پای پسرم خورد به سنگ»
هوش مصنوعی: پسری در حال بازی و جنب و جوش است که به ناگاه پایش به سنگی میخورد و آسیب میبیند. مادر یا پدر او با نگرانی و دلسوزی نسبت به جراحت و درد پسرشان آهی از دل برمیآورند.
حاشیه ها
1401/01/31 14:03
محمدباقر زینالی
در اجرای قمرالموک وزیری با تار درگاهی و ویلن حسین یاحقی یک بیت نیز در انتها خوانده میشود که در دیوان و اینجا ذکر نشده:
ایرجا گر نه قشنگی و لطیف شعرهای تو لطیف است و قشنگ
1401/01/31 14:03
محمدباقر زینالی
مضمون این شعر یک متن آلمانی یا فرانسوی بوده که توسط روزنامه ایرانشهر( وبه روایتی توسط اعتصالم الملک) به مسابقه گذاشته شد و ایرج میرزا موفق شد با سرودن این شعر برنده این مسابقه بشود.
این سروده بسیار مورد توجه مردم قرار گرفت، به گونه ای که قمرالملوک وزیری آن را در دو نوبت در صفحه گرامافون به صورت تصنیف اجرا کرد.
1401/11/23 19:01
محمد مرادی
از زیبایی و غمنهفته در این شعر هر چه بگوییم کم گفته ایم...
از عباس نیای نوری در همین قافیه
ببارد زآسمان سنگ ، از زمین ننگ
چه میبینم ازین کج دارِ صد رنگ
غم دل گر شمارم بَهرَت ای دوست
ببینی از چه دارم این دلِ تنگ
یکی ساغر به دست از باده ی نوش
یکی را چهره از حرمان ، پُر آژنگ
یکی بر سر زند دست فلاکت
یکی از مستیِ مِی ، گونه گلرنگ
ازین دور فلک بس در شگفتم
که جامی بر گرفته پُر ز نیرنگ
دمی با عشوه دلها می فریبد
گهی سوز جگر در دیده خونرنگ
تو ای ماه ، ای به شب چون شحنه بیدار
تو ای از چرخ این گردونه دلتنگ
گواهم باش ، کز این سینه هر دم
نیاید در نفس جز آهِ بی رنگ
غم بیچارگانِ پای در بند
گرفته این دلِ آشفته در چنگ
بنالد این ” نیا “ از دور افلاک
که صدرنگ است و نیرنگ است و صد ننگ