شمارهٔ ۴۰ - هجو اسب
فرمان روای شرق که عمرش دراز باد
می خواست زحمت من درویش کم کند
از پیری و پیادگی و راه های دور
فرسوده دید و خواست که آسوده ام کند
اسبی کرم نمود که از رم به خاطرم
اندوه روی انده و غم روی غم کند
اسبی کرم نمود که چون گردمش سوار
صد رم به جای یک رم در هر قدم کند
اسبی که هر که خواست سوارش شود نخست
باید قلم گرفته وصایا رقم کند
گر فی المثل به دیدن احباب می رود
اول وداع با همه اهل و خدم کند
گر گاه گاه اسب کسان می کنند رم
این اسب رم قدم به قدم دمبدم کند
باشد درم عزیز ولیکن سوار او
چون لفظ رم در اوست هراس از درم کند
گویی که جن نموده در اندام او حلول
بیچاره از قیافه خود نیز رم کند
بر تخته سنگی ار گذرد در کنار راه
باد افتدش به بینی و لب ها ورم کند
سازد دو گوش تیز و دو چشم آورد به رقص
هی از دماغ و سینه برون باد و دم کند
گویی مگر که سنگ پلنگیست تیز چنگ
کش پنجه بی درنگ فرو در شکم کند
یک پا رود به پیش و دو پا می رود به پس
یک ذرع راه را دو سه نوبت قدم کند
ور هی کنی به خشم دو دست و دو پای خویش
این را ستون نماید و آن را علم کند
گویی که شکوه می کند از من به کردگار
کاین بد سوار بر من بد زین ستم کند
رقاص وار چرخ زند بر سر دو پای
گاهی بغل بدزدد و گه شانه خم کند
ور ضربتش زنی که نهد دست بر زمین
فورا بنا به جفت و لگد پشت هم کند
گر فی المثل چنار کلانی به دشت بود
با ساق و زین چنار کلان را قلم کند
از بس عنان او را باید کشید سخت
چشم سوار را ز تعب پر ز نم کند
از سرکشی عروق بر اندام راکبش
سخت و سطبر و سرخ چو شاخ بقم کند
ناگفته نگذریم که این اسب خوش خصال
تنها نه گاه گیر بود، سرفه هم کند
در روی زین به رقص در آرد سوار را
زان سرفه های سخت که با زیر و بم کند
روزی دو تخم مرغ کنم در گلوی او
تا سینه ملتئم شود و سرفه کم کند
گویند فلفلش بگذارم به زیر دم
گر آرزو کنم که دم خود علم کند
هر چند با سوابق خدمت از این حقیر
ممدوح نیست داده ممدوح ذم کند
عاقل کسی بود که به او هر چه می دهند
لا و نعم نگوید و شکر نعم کند
لیکن مرا چه چاره که این اسب گاه گیر
ترسم روانه ام به دیار عدم کند
من فکر خویش نیستم اندیشه زان کنم
کو خواجه را به کشتن من متهم کند
سمست بر وجود من این اسب زودتر
باید خدایگان اجل دفع سم کند
یا اسب را بگیرد و بخشد به دیگری
آن گه یکی که رم ننماید کرم کند
یا گر عطیه باز نگیرد خدایگان
یک اسب خاصه نیز به این اسب ضم کند
شمارهٔ ۳۹ - اشک شیخ: نَعوذُ بِاللَّه از آن قطرههای دیدهٔ شیخشمارهٔ ۴۱ - پیام به شیرازیان: استاد کُلّ فی الکُلّ شوریده است در شعر
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: همراهان گنجور
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
فرمان روای شرق که عمرش دراز باد
می خواست زحمت من درویش کم کند
هوش مصنوعی: فرمانروای شرق که آرزو دارد عمرش طولانی باشد، میخواست که کارهای من به عنوان یک درویش کمتر شود.
از پیری و پیادگی و راه های دور
فرسوده دید و خواست که آسوده ام کند
هوش مصنوعی: به خاطر پیری و خستگی از راههای طولانی، او احساس فرسودگی کرد و خواست که مرا آرام کند.
اسبی کرم نمود که از رم به خاطرم
اندوه روی انده و غم روی غم کند
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر اشاره میکند که وقتی اسب به طور ناگهانی (از ترس یا رم) به حرکت درآمد، باعث شد که خاطراتی تلخ و غمانگیز در ذهنش زنده شود. این حالت به او احساسی از اندوه و غم بیشتری میدهد. به عبارت دیگر، عمل ناگهانی اسب موجب شد که او به مشکلات و دردهای گذشتهاش فکر کند.
اسبی کرم نمود که چون گردمش سوار
صد رم به جای یک رم در هر قدم کند
هوش مصنوعی: اسب با شکوهی جلوهگر شده که وقتی سوارش میشوم، برای هر گام به جای یک بار رم کردن، صد بار رم میکند.
اسبی که هر که خواست سوارش شود نخست
باید قلم گرفته وصایا رقم کند
هوش مصنوعی: هر کس که بخواهد بر این اسب سوار شود، ابتدا باید قلم به دست گیرد و دستورات و نکات لازم را بنویسد.
گر فی المثل به دیدن احباب می رود
اول وداع با همه اهل و خدم کند
هوش مصنوعی: اگر فردی به دیدار دوستان میرود، ابتدا باید با همه افراد و خدمتکاران وداع کند.
گر گاه گاه اسب کسان می کنند رم
این اسب رم قدم به قدم دمبدم کند
هوش مصنوعی: اگر گاهی اسب دیگران از کنترل خارج شود، این اسب با هر قدم و هر دم خودش را به آرامی کنترل میکند.
باشد درم عزیز ولیکن سوار او
چون لفظ رم در اوست هراس از درم کند
هوش مصنوعی: اگرچه درم من ارزشمند است، اما کسی که بر روی آن سوار است، به خاطر قدرت وعظمت آن، از آن میترسد.
گویی که جن نموده در اندام او حلول
بیچاره از قیافه خود نیز رم کند
هوش مصنوعی: انگار که موجودی عجیب در وجود او نفوذ کرده، به طوری که او حتی از چهره خودش هم فراری است.
بر تخته سنگی ار گذرد در کنار راه
باد افتدش به بینی و لب ها ورم کند
هوش مصنوعی: اگر بادی به کنار راه بر تخته سنگی بوزد، ممکن است به بینی و لبهای کسی که در آنجا است برخورد کند و باعث ورم آنها شود.
سازد دو گوش تیز و دو چشم آورد به رقص
هی از دماغ و سینه برون باد و دم کند
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف حرکات و حالتهای هیجانانگیز شخصی میپردازد که با تمهیداتی همچون گوشهای تیز و چشمان برّاق خود به محیط اطراف مینگرد. او با حرکات موزون و جذاب خود، احساسات و انرژی را از درون خود به بیرون انتقال میدهد، گویی که نفس و روحش در حال زرق و برق و رقص است.
گویی مگر که سنگ پلنگیست تیز چنگ
کش پنجه بی درنگ فرو در شکم کند
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که اینجا اشاره به قدرت و تیزی یک پلنگ دارد. در اینجا، پلنگی با چنگالهای تیز خود به سرعت و به راحتی به شکار خود حمله میکند و شکم آن را میدرد. این توصیف نشاندهندهی قوّت و مهارت حیوان در شکار و تسلط بر طعمه است.
یک پا رود به پیش و دو پا می رود به پس
یک ذرع راه را دو سه نوبت قدم کند
هوش مصنوعی: یک پا به جلو میرود، ولی دو پا عقب میروند. در یک فاصلهی کوتاه، چند بار قدم برمیدارد.
ور هی کنی به خشم دو دست و دو پای خویش
این را ستون نماید و آن را علم کند
هوش مصنوعی: اگر به خشونت دو دست و دو پای خود را به کار بگیری، یکی را به عنوان تکیهگاه قرار میدهی و دیگری را به عنوان پرچم بلند میکنی.
گویی که شکوه می کند از من به کردگار
کاین بد سوار بر من بد زین ستم کند
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که او از وضعیت خود شکایت میکند و به خالقش میگوید که این ستمکار چگونه بر او ظلم میکند و باعث رنجش او شده است.
رقاص وار چرخ زند بر سر دو پای
گاهی بغل بدزدد و گه شانه خم کند
هوش مصنوعی: در اینجا توصیف حرکات موزون و شاداب یک شخص است که مثل رقاصان به گردش درمیآید. او گاهی به سمت چپ و راست حرکت میکند، گاهی با ناز و کرشمه به دیگران نزدیک میشود و گاهی هم به حالت خمیده یا با حالتی دلبرانه ظاهر میشود. این تصویر به خوبی نوعی سرزندگی و نشاط را به نمایش میگذارد.
ور ضربتش زنی که نهد دست بر زمین
فورا بنا به جفت و لگد پشت هم کند
هوش مصنوعی: اگر به او ضربهای بزنید که دستش به زمین بیفتد، بلافاصله با پا و لگد به شما پاسخ خواهد داد.
گر فی المثل چنار کلانی به دشت بود
با ساق و زین چنار کلان را قلم کند
هوش مصنوعی: اگر مثلاً در دشت درخت چناری بزرگ و بلند باشد، با تاج و ساقهٔ زیبای آن درخت، ممکن است کسی به آن حسادت کند و بخواهد آن را قطع کند.
از بس عنان او را باید کشید سخت
چشم سوار را ز تعب پر ز نم کند
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه باید به شدت او را کنترل کرد، چشم سوار به شدت از خستگی پر از اشک میشود.
از سرکشی عروق بر اندام راکبش
سخت و سطبر و سرخ چو شاخ بقم کند
هوش مصنوعی: عروق بدن راکب به خاطر تلاش و سختکوشیاش بسیار متورم و برجسته شده و رنگش به قرمزی شاخ درخت بقم تبدیل شده است.
ناگفته نگذریم که این اسب خوش خصال
تنها نه گاه گیر بود، سرفه هم کند
هوش مصنوعی: نیازی نیست که بگوییم این اسب باصفات تنها در بعضی مواقع دچار مشکل میشود و حتی ممکن است سرفه هم کند.
در روی زین به رقص در آرد سوار را
زان سرفه های سخت که با زیر و بم کند
هوش مصنوعی: سوار بر اسب در حال رقصیدن است و این حرکات او به خاطر سرفههای شدید و پر از تنش اوست که روی حرکاتش تأثیر گذاشته.
روزی دو تخم مرغ کنم در گلوی او
تا سینه ملتئم شود و سرفه کم کند
هوش مصنوعی: یک روز دو تخم مرغ را در گلوی او میگذارم تا سینهاش آرام بگیرد و خوشبختیاش بیشتر شود.
گویند فلفلش بگذارم به زیر دم
گر آرزو کنم که دم خود علم کند
هوش مصنوعی: میگویند اگر میخواهم دم خود را بلند کنم، بهتر است فلفل را زیر دم خود بگذارم.
هر چند با سوابق خدمت از این حقیر
ممدوح نیست داده ممدوح ذم کند
هوش مصنوعی: اگرچه سابقه خدمت من به گونهای نیست که به من اعتبار ببخشد، اما اگر کسی بخواهد من را ناپسند جلوه دهد، آن حق اوست.
عاقل کسی بود که به او هر چه می دهند
لا و نعم نگوید و شکر نعم کند
هوش مصنوعی: عاقل کسی است که هر چیزی که به او میدهند، نه فقط به راحتی قبول نمیکند، بلکه قدردان نعمتها و موهبتهای زندگی است و به شکرگزاری میپردازد.
لیکن مرا چه چاره که این اسب گاه گیر
ترسم روانه ام به دیار عدم کند
هوش مصنوعی: من چه کنم که این اسب هر لحظه ممکن است مرا به دنیای نیافتن بفرستد.
من فکر خویش نیستم اندیشه زان کنم
کو خواجه را به کشتن من متهم کند
هوش مصنوعی: من در افکار خود غرق نیستم، بلکه به خاطر آنچه که فکر میکنم، نگرانم که شخصی مرا به کشتن متهم کند.
سمست بر وجود من این اسب زودتر
باید خدایگان اجل دفع سم کند
هوش مصنوعی: این ابیات بیانگر این است که این اسب باید قبل از فرا رسیدن مرگ، نیروی منفی را از وجود من دور کند و به من کمک کند تا از خطرات جانبی رهایی یابم.
یا اسب را بگیرد و بخشد به دیگری
آن گه یکی که رم ننماید کرم کند
هوش مصنوعی: شاید اسب را بگیرد و به کسی دیگر بدهد، سپس کسی خواهد آمد که از خود رم نمیکند و کار نیکو انجام میدهد.
یا گر عطیه باز نگیرد خدایگان
یک اسب خاصه نیز به این اسب ضم کند
هوش مصنوعی: اگر خداوند عطای خود را از ما باز نگیرد، حتی یک اسب خاص هم به این اسب اضافه خواهد شد.