شمارهٔ ۴ - کارگر و کارفرما
شنیدم کارفرمایی نظر کرد
ز روی کِبر و نَخوَت کارگر را
روانِ کارگر از وی بیازرد
که بس کوتاه دانست آن نظر را
بگفت ای گنج وَر این نَخوَت از چیست
چو مُزدِ رنج بخشی رنج بر را
من از آن رَنج بُر گشتم که دیگر
نبینم رویِ کبرِ گنج وَر را
تو از من زورخواهی من ز تو زر
چه مِنَّت داشت باید یکدِگر را
تو صَرفِ من نُمایی بَدرَۀ سیم
مَنَت تابِ رَوان نورِ بَصَر را
منم فرزندِ این خورشیدِ پُر نور
چو گُل بالایِ سر دارم پدر را
مُدامَش چَشمِ روشن باز باشد
که بیند زورِ بازویِ پسر را
زنی یک بیل اگر چون من در این خاک
بگیری با دو دستِ خود کمر را
نهالِ سعی بنشانم در این باغ
که بی مِنَّت از آنچینَم ثَمَر را
نخواهم چون شرابِ کَس به خواری
خورَم با کامِ دل خونِ جگر را
ز من زور وز تو زر، این به آن در
کُجا باقی است جا عُجَب و بَطَر را؟
فشانَم از جَبین گوهر در آن خاک
ستانَم از تو پاداشِ هنر را
نه باقی دارد این دفتر نه فاضِل
گُهر دادی و پس دادم گُبَر را
به کس چون رایگان چیزی نبخشند
چه کِبر است این خَداوندانِ زر را
چرا به یکدِگر مِنَّت گذارند
چو محتاجند مَردُم یکدِگر را
شمارهٔ ۳ - شراب: ابلیس شبی رفت به بالین جوانیشمارهٔ ۵ - دربارۀ رفتن مستوفی الممالک و آمدنِ صَمصامُ السلطنه: این شنیدم که چوکابینۀ مستوفی رفت
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: همراهان گنجور
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شنیدم کارفرمایی نظر کرد
ز روی کِبر و نَخوَت کارگر را
هوش مصنوعی: شنیدم که یک کارفرما با احساس تکبر و خودبینی به کارگرش نگریست.
روانِ کارگر از وی بیازرد
که بس کوتاه دانست آن نظر را
هوش مصنوعی: کارگر از رفتار او ناراحت شد، چون آن نگاه را بسیار سطحی و پیش پا افتاده میدانست.
بگفت ای گنج وَر این نَخوَت از چیست
چو مُزدِ رنج بخشی رنج بر را
هوش مصنوعی: گفت: ای گنج، اگر این نیکی تو از کجا نشأت میگیرد، چرا باید رنج را با رنجی که میدهی عوض کنی؟
من از آن رَنج بُر گشتم که دیگر
نبینم رویِ کبرِ گنج وَر را
هوش مصنوعی: من از آن درد و سختی آزاد شدم که دیگر هرگز چهرهی خودخواهی و تظاهر را نبینم.
تو از من زورخواهی من ز تو زر
چه مِنَّت داشت باید یکدِگر را
هوش مصنوعی: تو از من چیزی میخواهی و من از تو چیزی میطلبم، اما این درخواستها چه فایدهای برای ما دارد؟ باید بدون هیچ مشقتی به یکدیگر کمک کنیم.
تو صَرفِ من نُمایی بَدرَۀ سیم
مَنَت تابِ رَوان نورِ بَصَر را
هوش مصنوعی: تو به من نمایان میکنی که نور چشمانم چقدر درخشان و تابناک است.
منم فرزندِ این خورشیدِ پُر نور
چو گُل بالایِ سر دارم پدر را
هوش مصنوعی: من فرزند این خورشید درخشان هستم و مانند گلی در بالای سرم پدرم را دارم.
مُدامَش چَشمِ روشن باز باشد
که بیند زورِ بازویِ پسر را
هوش مصنوعی: چشم روشنت همیشه باز باشد تا بتوانی قدرت و توانایی پسر را ببینی.
زنی یک بیل اگر چون من در این خاک
بگیری با دو دستِ خود کمر را
هوش مصنوعی: اگر زنی بیل را مانند من در این زمین به دست بگیرد، با دو دستش کمرش را خم میکند.
نهالِ سعی بنشانم در این باغ
که بی مِنَّت از آنچینَم ثَمَر را
هوش مصنوعی: در این باغ، درختی از تلاش میکارم تا بیهیچ زحمتی میوهاش را بچینم.
نخواهم چون شرابِ کَس به خواری
خورَم با کامِ دل خونِ جگر را
هوش مصنوعی: نمیخواهم مثل شراب بواسطه ذلت و توهین، با رضایت قلبی، زجر و درد درونم را تحمل کنم.
ز من زور وز تو زر، این به آن در
کُجا باقی است جا عُجَب و بَطَر را؟
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر این است که قدرت و ثروت هیچکدام دائمی نیستند و نمیتوان به آنها تکیه کرد. در اینجا، شاعر اشاره میکند که در دنیای پر از عجیب و غریب، این دو (زور و زر) چه جایگاهی دارند و اشارهاش به بیارزش بودن این امور در برابر عظمت و قدرتی بالاتر است.
فشانَم از جَبین گوهر در آن خاک
ستانَم از تو پاداشِ هنر را
هوش مصنوعی: میخواهم از سرم جواهر بریزم و از آن زمین، پاداشِ هنرت را بگیرم.
نه باقی دارد این دفتر نه فاضِل
گُهر دادی و پس دادم گُبَر را
هوش مصنوعی: این متن بیانگر این است که نه تنها یادداشتها و نوشتهها باقی نمیمانند، بلکه ارزشهایی که به دیگران دادهایم نیز از بین میروند. در واقع، همه چیز به فراموشی سپرده میشود و ما چیزی از آنچه را که به دیگران دادهایم، نخواهیم داشت.
به کس چون رایگان چیزی نبخشند
چه کِبر است این خَداوندانِ زر را
هوش مصنوعی: وقتی چیزی به کسی به صورت رایگان داده نمیشود، چه جای غرور و خود بزرگبینی برای صاحبان ثروت وجود دارد؟
چرا به یکدِگر مِنَّت گذارند
چو محتاجند مَردُم یکدِگر را
هوش مصنوعی: چرا مردم در هنگام نیاز به یکدیگر، از هم توقع و خواهش دارند؟
حاشیه ها
1402/02/07 11:05
هیچ
نخواهم چون شراب کس به خواری
خورَم با جان و دل خون جگر را...