گنجور

شمارهٔ ۳۸ - بهشت و دوزخ

رسول دید که جمعی گسسته افسارند
به چاره خواست کِشان رِبقَه در رِقاب کند
بهشت و دوزخی آراست بهر بیم و اُمید
که دعوتِ همه بر مِنهَج صواب کند
من از جحیم نترسم از آن که بار خدای
نه مطبخی است که در آتشم کباب کند
ز مار و عقرب و آتش گزنده تر دارد
خدای خواهد اگر بنده را عذاب کند
جحیم قهر الهی است کاندر این عالم
ترا به خوی بد و فعل بد عقاب کند
به قدر وسعت فکر تو آن یگانه حکیم
سخن ز دوزخ و فردوس در کتاب کند
برای ذوق تو شهوت پرست عبدالبطن
حدیث میوه و حوریّه و شراب کند
از آن نماز که خود هیچ از آن نمی فهمی
خدا چه فایده و بهره اکتساب کند
تفاخُری نبود مر خدایِ عالَم را
که چون تو ابلهی او را خدا حساب کند

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: همراهان گنجور

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.