شمارهٔ ۳۷ - جواب وحید
ستوده طبع وحیدا رسید نامۀ تو
شد از رسیدنش این جان ناتوان خرسند
ز گفته های تو در وصف خویش خُرسندم
چنان که از کرم ابر، بوستان خرسند
نه من به تنها خرسند از آن شدم که شود
برای هر که فرستند ارمغان خرسند
اَخ الفضایل واُمُ المَکارِمی و ز تو
دل ابوالفرج و ابن خلکان خرسند
زمانه فرصت این حرف ها به ما ندهد
غمین مباش اگر نیستی به جان خرسند
به هر که در نگری چون من و تو دلتنگست
گُمان مبر که بود کس در این جهان خرسند
اگر ز درد دل بنده با خبر باشی
شوی ز درد دل خویش بی گمان خرسند
من از روان خود آزرده ام ولی مردُم
ازین که هست فلان شعرِ من روان خرسند
چنانکه در غم جهان کندن است مردِ صلیب
به نظره جمعی در پایِ دارِ آن خرسند
تمام بی هنرانند خلق دورۀ ما
چسان شود دو هنرور در آن میان خرسند
ز ضعف اهل دل ارباب مُلک خرسندند
چنانکه را هزن از ضعف کاروان خرسند
من ار ملول گذشتم ز دوستان سهلست
به جای بنده بمانند دوستان خرسند
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: همراهان گنجور
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ستوده طبع وحیدا رسید نامۀ تو
شد از رسیدنش این جان ناتوان خرسند
هوش مصنوعی: نامهات به دستم رسید، وحیدا. از رسیدن آن، این جان ناتوان خوشحال و شاد شدم.
ز گفته های تو در وصف خویش خُرسندم
چنان که از کرم ابر، بوستان خرسند
هوش مصنوعی: از گفتههایت در مورد خودت خوشحالم، مثل خوشحالی یک باغ از باران خیرخواهانه ابرها.
نه من به تنها خرسند از آن شدم که شود
برای هر که فرستند ارمغان خرسند
هوش مصنوعی: من تنها به خاطر خودم خوشحال نیستم، بلکه خوشحالم که این خوشحالی به دیگران نیز هدیه شود.
اَخ الفضایل واُمُ المَکارِمی و ز تو
دل ابوالفرج و ابن خلکان خرسند
هوش مصنوعی: تو بهترین فضایل را داری و مادر خوبیها هستی، و دل ابوالفرج و ابن خُلقان به وجود تو شاد است.
زمانه فرصت این حرف ها به ما ندهد
غمین مباش اگر نیستی به جان خرسند
هوش مصنوعی: دنیا به ما اجازه نمیدهد که به این قیل و قالها بپردازیم. اگر در غم و اندوهی، نگران نباش که اگر نیستی، باید به زندگی خوشبین باشی.
به هر که در نگری چون من و تو دلتنگست
گُمان مبر که بود کس در این جهان خرسند
هوش مصنوعی: هر کسی که مانند ما دلتنگ است، فکر نکن که در این دنیا کسی پیدا میشود که خوشحال باشد.
اگر ز درد دل بنده با خبر باشی
شوی ز درد دل خویش بی گمان خرسند
هوش مصنوعی: اگر از دلتنگی و رنج من باخبر باشی، حتماً دردی که خودت در دل داری را فراموش خواهی کرد و خوشحال میشوی.
من از روان خود آزرده ام ولی مردُم
ازین که هست فلان شعرِ من روان خرسند
هوش مصنوعی: من از درون خود ناراضیام، اما مردم از این شعر من خوشحالند.
چنانکه در غم جهان کندن است مردِ صلیب
به نظره جمعی در پایِ دارِ آن خرسند
هوش مصنوعی: انسانی که به زندگی سخت و دشوار این جهان توجه دارد، در حالی که بر دردها و مشکلاتش غلبه کرده، به نظر میرسد که در برابر چالشها و مصیبتها با رضایت و خرسندی ایستاده است.
تمام بی هنرانند خلق دورۀ ما
چسان شود دو هنرور در آن میان خرسند
هوش مصنوعی: در دورانی که ما زندگی میکنیم، اکثر مردم بیمهارت هستند و فقط چند نفر با هنرانند. در این شرایط، چگونه ممکن است فقط دو هنرمند در میان آنها خوشحال باشند؟
ز ضعف اهل دل ارباب مُلک خرسندند
چنانکه را هزن از ضعف کاروان خرسند
هوش مصنوعی: قدرتمندان از ناتوانی و ضعیف بودن اهل دل خوشحالند، درست مانند اینکه دزد از ضعیف شدن کاروان خوشحال میشود.
من ار ملول گذشتم ز دوستان سهلست
به جای بنده بمانند دوستان خرسند
هوش مصنوعی: اگر من از دیدن دوستانم خسته شوم، به راحتی میتوان به جای من باقی بمانند و دوستان خرسند را در کنار خود داشته باشند.