شمارهٔ ۲۶ - بقای انسب
 قصّه شنیدم که بوالعَلا به همه عمر 
 لَحم نخورد و ذَوات لَحم نیازرد 
 در مرض موت با اجازهٔ دستور 
 خادم او جوجهبا به محضر او برد 
 خواجه چو آن طیر کشته دید برابر 
 اشک تَحَسُر ز هر دو دیده بیفشرد 
 گفت چرا ماکیان شدی نشدی شیر؟ 
 تا نتواند کَسَت به خون کشد و خورد 
 مرگ برای ضعیف امر طبیعی است 
 هر قوی اوّل ضعیف گشت و سپس مُرد 
شمارهٔ  ۲۵ - ماکیان و شیر: در بُن یک بیشه ماکیانی هر روزشمارهٔ  ۲۷ - دوزخ: به قدر فهم تو کردند وصف دوزخ را 
اطلاعات
وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: همراهان گنجور
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
 قصّه شنیدم که بوالعَلا به همه عمر 
 لَحم نخورد و ذَوات لَحم نیازرد 
هوش مصنوعی: روزی شنیدم که بوالعلا در تمام عمرش گوشت نخورده و هیچ چیزی که مربوط به گوشت باشد او را آزار نداده است.
 در مرض موت با اجازهٔ دستور 
 خادم او جوجهبا به محضر او برد 
هوش مصنوعی: در زمان بیماری نزدیک به مرگ، با اجازهٔ شخص مورد اعتمادش، جوجهای را به حضور او بردند.
 خواجه چو آن طیر کشته دید برابر 
 اشک تَحَسُر ز هر دو دیده بیفشرد 
هوش مصنوعی: وقتی خواجه آن پرندهی کشته را دید، از شدت اندوه و تاسف، اشکها را از هر دو چشمش فشرد.
 گفت چرا ماکیان شدی نشدی شیر؟ 
 تا نتواند کَسَت به خون کشد و خورد 
هوش مصنوعی: چرا مرغ شدی و شیر نشدی؟ تا کسی نتواند تو را به خون بکشاند و بخورد.
 مرگ برای ضعیف امر طبیعی است 
 هر قوی اوّل ضعیف گشت و سپس مُرد 
هوش مصنوعی: مرگ برای افرادی که ضعیف هستند یک اتفاق طبیعی به حساب میآید، اما هر فرد قوی نیز در ابتدا ضعیف میشود و سپس به سوی پایان زندگی میرود.

 ایرج میرزا
ایرج میرزا