شمارهٔ ۱۹ - تقاضا
ای مِهین صدر فلک مرتبه در دورۀ تو
گر شود رنجه دل اهل هنرشایان نیست
تو هنرمند وزیری و یقین در بَرِ تو
قدر اهل هنر و غیرِ هنر یکسان نیست
با وزیرانِ دگر فرق فراوان داری
آنچه باشد به تو تنها به همه آنان نیست
هفت سیّاره درخشانند از چرخ ولی
هیچ یک مهر صفت نور ده و رخشان نیست
عالم پنج زبان صاحبِ خَطّ مالک رَبط
جامع این همه اوصاف شدن آسان نیست
اوّلین واقفِ اوضاع سیاسی به فرنگ
در حضور تو بجُز طفل الفبا خوان نیست
بس که اوصاف خداوندی در خلقت تُست
گر خداوند بخوانند ترا کفران نیست
لوحش الله از آن خویِ خوش و رویِ نکو
این دو گوهر که ترا داده خدا ارزان نیست
گر به هر روز دو صد وارد و صادر داری
یک دل از طرز پذیرایی تو پژمان نیست
یاد داری که مرا وعدۀ کاری دادی
ای تو آن انسان کاندر گهرت نِسیان نیست
وعدۀ مرد کریم ار نبُوَد جفت وفا
همچو رعدیست که اندر عقبش باران نیست
ور وفا کرد و لیکن نه به هنگام و به وقت
آب سردیست که در موسم تابستان نیست
از پس این سفر شوم مرا کار معاش
سخت شد از تو چه پنهان ز خدا پنهان نیست
آنچه در خانه مرا بود ز اَسباب و اَثاث
رفت برباد و بجز لطف تواش تاوان نیست
تا توانی تو از این سفره به مَردُم بِخُوران
کاندر این خانه کسی تا به ابد مهمان نیست
دارم امّید نویسی به عِمادُ السلطان
حاکم قزوین جز ایرج مدخت خوان نیست
شمارهٔ ۱۸ - کوه نور: دیده ام من رُبعِ مَسکون را، برادر جان من!شمارهٔ ۲۰ - مطایبه با مرحوم عبدالحسین آگاهی: نکویان را بباید آرزو داشت
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: همراهان گنجور
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای مِهین صدر فلک مرتبه در دورۀ تو
گر شود رنجه دل اهل هنرشایان نیست
هوش مصنوعی: ای عرش نشین، تو که در اوج شکوه و جلالی، اگر دل اهل هنر را در این دوران به درد و رنج بیندازی، شایسته نیست.
تو هنرمند وزیری و یقین در بَرِ تو
قدر اهل هنر و غیرِ هنر یکسان نیست
هوش مصنوعی: تو هنرمند و وزیر هستی و مشخص است که ارزش و احترام به اهل هنر و کسانی که هنر ندارند برای تو یکسان نیست.
با وزیرانِ دگر فرق فراوان داری
آنچه باشد به تو تنها به همه آنان نیست
هوش مصنوعی: تو با وزرای دیگر تفاوتهای زیادی داری و آنچه که تنها در تو وجود دارد، در همه آنها نیست.
هفت سیّاره درخشانند از چرخ ولی
هیچ یک مهر صفت نور ده و رخشان نیست
هوش مصنوعی: هفت سیاره در آسمان نورانی هستند، اما هیچیک به اندازهی خورشید درخشندگی و روشنی ندارند.
عالم پنج زبان صاحبِ خَطّ مالک رَبط
جامع این همه اوصاف شدن آسان نیست
هوش مصنوعی: کسی که برای دانستن و درک عمیق موضوعات مختلف به تواناییهای متنوعی نیاز دارد، نمیتواند به سادگی به چنین ویژگیهایی دست پیدا کند. این مهارتها و دانشهای گوناگون با هم ارتباط دارند و رسیدن به آنها کار سادهای نیست.
اوّلین واقفِ اوضاع سیاسی به فرنگ
در حضور تو بجُز طفل الفبا خوان نیست
هوش مصنوعی: اولین کسی که به مسائل سیاسی در اروپا آگاهی پیدا کرده، غیر از یک کودک نوپا نیست.
بس که اوصاف خداوندی در خلقت تُست
گر خداوند بخوانند ترا کفران نیست
هوش مصنوعی: به خاطر صفات خدایی که در آفرینش تو وجود دارد، اگر تو را به عنوان خداوند بخوانند، این کار بیاحترامی نخواهد بود.
لوحش الله از آن خویِ خوش و رویِ نکو
این دو گوهر که ترا داده خدا ارزان نیست
هوش مصنوعی: خدا به تو زیباییها و صفات نیکو را بخشیده است و این دو مروارید باارزش، یعنی خوی خوش و چهره زیبا، کمقیمت نیستند.
گر به هر روز دو صد وارد و صادر داری
یک دل از طرز پذیرایی تو پژمان نیست
هوش مصنوعی: اگر هر روز دو صد نفر مهمان و بازدید کننده داشته باشی، اما دلت از نحوهی پذیراییات راضی نباشد، هیچ چیزی از این همه مهمانی ارزشمند نخواهد بود.
یاد داری که مرا وعدۀ کاری دادی
ای تو آن انسان کاندر گهرت نِسیان نیست
هوش مصنوعی: یادته که به من قول یک کاری را دادی، ای انسان که در وجودت فراموشی وجود ندارد؟
وعدۀ مرد کریم ار نبُوَد جفت وفا
همچو رعدیست که اندر عقبش باران نیست
هوش مصنوعی: اگر مردی بزرگمنش وعدهای بدهد و به آن وفا نکند، همانند رعدی است که بدون باران میگذرد. به این معنا که وعدهاش تاثیری نخواهد داشت و هیچ سودی از آن نخواهد رسید.
ور وفا کرد و لیکن نه به هنگام و به وقت
آب سردیست که در موسم تابستان نیست
هوش مصنوعی: اگر کسی به وعدهاش وفا کند، اما در زمان مناسب و درست این کار را انجام ندهد، مثل آب سردی میماند که در گرمای تابستان به هیچ دردی نمیخورد.
از پس این سفر شوم مرا کار معاش
سخت شد از تو چه پنهان ز خدا پنهان نیست
هوش مصنوعی: بعد از این سفر سخت، تأمین معیشتم خیلی دشوار شده است. از تو چه پنهان، اما برای خدا چیزی پنهان نیست.
آنچه در خانه مرا بود ز اَسباب و اَثاث
رفت برباد و بجز لطف تواش تاوان نیست
هوش مصنوعی: هر آنچه که در خانه من بود و به عنوان وسیله و اثاث زندگی معرّفی میشد، به باد رفت و تنها چیزی که باقی مانده، لطف توست که جبران این خسارت است.
تا توانی تو از این سفره به مَردُم بِخُوران
کاندر این خانه کسی تا به ابد مهمان نیست
هوش مصنوعی: هرقدر میتوانی از این سفره، به دیگران غذا بده و اطعام کن، زیرا در این خانه کسی تا همیشه مهمان نخواهد بود.
دارم امّید نویسی به عِمادُ السلطان
حاکم قزوین جز ایرج مدخت خوان نیست
هوش مصنوعی: من به عماد السلطان، حاکم قزوین، امید دارم و غیر از ایرج، کسی به من کمک نمیکند.
حاشیه ها
1402/02/28 02:04
dmb
میشه لطفا یکی معنی این شعر را بطور واضح توضیح بده