شمارهٔ ۱۵
آزرده ام از آن بُتِ بسیار ناز کن
پا از گلیمِ خویش فزونتر دراز کن
با آنکه از رُخَش خطِ مُشکین دمیده باز
آن تُرکِ ناز کن نشود تَرکِ ناز کن
از چشم بد کنند همه خلق احتراز
من گشته ام ز چشم نکو احتراز کن
رندِ شراب خوارم و در سینه ام دلی است
پاکیزه تر ز جامۀ شیخِ نماز کن
من از زبانِ خویش ندارم شکایتی
چشم است بیشتر که بود کشفِ راز کن
بویی ز بوستانِ مَحَبَّت نبرده اند
سالوس زاهدانِ حقیقت مَجاز کن
این حاجیان به حشر عِنان در عِنان روند
با اشترانِ طَیِّ طریقِ حِجاز کن
من پروراندَمَت که تو با این بها شدی
طفلی ندیده ام چو تو بر دایه ناز کن
کی آرزویِ سَلوی و مَنّ ره دهد به دل
آن اکتفا به نان و پنیر و پیاز کن
آن را که آز نیست به شاهان نیاز نیست
سلطانِ وقتِ خویش بود ترک آز کن
نه زور سود داد و نه زاری عِلاج کرد
آری ، زرست زر ، گره از کار باز کن
ما را هوایِ خدمتِ فرمانروایِ مُلک
هست از هوایِ رویِ بُتان بی نیاز کن
فرّخ وُثوقِ دولت کز عدلِ او نماند
دستِ طمع به مالِ رعیّت دراز کن
جز تُرکِ من که تازه کند مشق تُرکتاز
در عهدِ او نماند دگر تُرکتاز کن
دشمن به دار کرد ، ببین چون کند به دوست
آن دشمنانِ خویش چنین سرفراز کن
شمارهٔ ۱۴: ما خریدیم به جان عشق تو نی با زر و سیمشمارهٔ ۱۶: باز روز آمد به پایان شامِ دلگیر است و من
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: همراهان گنجور
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آزرده ام از آن بُتِ بسیار ناز کن
پا از گلیمِ خویش فزونتر دراز کن
هوش مصنوعی: من از آن معشوقِ دیوانهوار خوشخود بزرگطلبی رنجیدهام؛ پاهایت را از محدودهات فراتر نگذار.
با آنکه از رُخَش خطِ مُشکین دمیده باز
آن تُرکِ ناز کن نشود تَرکِ ناز کن
هوش مصنوعی: با وجود اینکه خطِ مشکین بر روی چهرهاش نقش بسته، همچنان آن جوان نازکدل نمیتواند از زیبایی خود دست بکشد.
از چشم بد کنند همه خلق احتراز
من گشته ام ز چشم نکو احتراز کن
هوش مصنوعی: همه مردم از چشم بد به من نگاه میکنند، اما من از چشم خوب هم باید احتیاط کنم.
رندِ شراب خوارم و در سینه ام دلی است
پاکیزه تر ز جامۀ شیخِ نماز کن
هوش مصنوعی: من انسانی سرزنده و عشقدوست هستم، و قلبم خالی از آلودگی است و پاکتر از لباس کسی است که تنها به نماز و ظواهر توجه دارد.
من از زبانِ خویش ندارم شکایتی
چشم است بیشتر که بود کشفِ راز کن
هوش مصنوعی: من از صحبتهایم هیچ شکایتی ندارم، بلکه این چشمها هستند که بیشتر از زبان، رازها را فاش میکنند.
بویی ز بوستانِ مَحَبَّت نبرده اند
سالوس زاهدانِ حقیقت مَجاز کن
هوش مصنوعی: زاهدان دروغین که ادعای حقیقت دارند، هیچ بویی از باغ عشق نبردهاند. آنها فقط در ظواهر و مجازها غوطهورند و از عمق محبت بیبهرهاند.
این حاجیان به حشر عِنان در عِنان روند
با اشترانِ طَیِّ طریقِ حِجاز کن
هوش مصنوعی: این زائران به سوی محشر با آرامش و همراهی هم، همانطور که با شتران در راه حج حرکت میکنند، پیش میروند.
من پروراندَمَت که تو با این بها شدی
طفلی ندیده ام چو تو بر دایه ناز کن
هوش مصنوعی: من تو را پرورش دادم تا اینکه به این مقام رسیدی. هرگز طفلی را مانند تو ندیدهام که اینقدر به دایهاش ناز کند.
کی آرزویِ سَلوی و مَنّ ره دهد به دل
آن اکتفا به نان و پنیر و پیاز کن
هوش مصنوعی: کسی در دلش به دنبال آرزوهای بزرگ نیست و به این قناعت کرده که با نان و پنیر و پیاز زندگی کند.
آن را که آز نیست به شاهان نیاز نیست
سلطانِ وقتِ خویش بود ترک آز کن
هوش مصنوعی: اگر کسی آز و تمایل به چیزهایی نداشته باشد، نیاز به درباریان و بزرگان ندارد. او باید در دورهی خود، بر خویشتن تسلط داشته باشد و از آز دل بکشد.
نه زور سود داد و نه زاری عِلاج کرد
آری ، زرست زر ، گره از کار باز کن
هوش مصنوعی: نه تلاش و کوشش نتیجهای بخشید و نه گریه و زاری مشکلی را حل کرد. بله، تنها ثروت است که میتواند مشکلات را برطرف کند.
ما را هوایِ خدمتِ فرمانروایِ مُلک
هست از هوایِ رویِ بُتان بی نیاز کن
هوش مصنوعی: ما تمایل داریم به خدمت کردن فرمانروای کشور، و از زرق و برق ظاهری معشوقها بینیاز باشیم.
فرّخ وُثوقِ دولت کز عدلِ او نماند
دستِ طمع به مالِ رعیّت دراز کن
هوش مصنوعی: دولت و خوشبختی به کسی میرسد که عدالت او اجازه ندهد کسی به اموال مردم چشم طمع بدوزد.
جز تُرکِ من که تازه کند مشق تُرکتاز
در عهدِ او نماند دگر تُرکتاز کن
هوش مصنوعی: جز معشوق من که رشته این عشق را تازه میکند، در زمان او دیگر کسی نیست که این محبت را ادامه دهد.
دشمن به دار کرد ، ببین چون کند به دوست
آن دشمنانِ خویش چنین سرفراز کن
هوش مصنوعی: این بیت بیان میکند که وقتی دشمنان به دشمنی خود ادامه میدهند و او را به سختی مجازات میکنند، باید دید که چه برخوردی با دوستان خود خواهند داشت. در حقیقت، به این موضوع اشاره میکند که رفتار انسانها با دیگران، به ویژه با دوستان و نزدیکانشان، مهم است و ممکن است دو رویه متفاوت داشته باشند.