گنجور

شمارهٔ ۱۶

باز روز آمد به پایان شامِ دلگیر است و من
تا سحر سودایِ آن زلفِ چو زنجیر است و من
دیگران سر مست در آغوشِ جانان خفته اند
آنکه بیدارست هر شب مرغِ شبگیر است و من
گفته بودم زودتر در راهِ عشقت جان دهم
بعد از این تا زنده باشم عُذرِ تأخیر است و من
سُبحَه و سَجّاده و مُهری مرتّب کرده شیخ
تا چه پیش آید خدا یا دامِ تزویر است و من
از درِ شاهانِ عالَم لَذَّتی حاصل نشد
بعد از این در کنجِ عُزلت خدمتِ پیر است و من
با چنین رعنا غزالی خدعه ساز و عشوه باز
پنجه اندر پنجه کردن قوّۀ شیر است و من
هر گرفتاری کند تدبیرِ استخلاصِ خویش
تا گرفتارش شوم پیوسته تدبیر است و من
مَنعَم از کوشش مکن ناصح که آخِر می رسم
یا به جانان یا به جان میدانِ تقدیر است و من
تا نویسم شِمّه‌ای از شرحِ دردِ اشتیاق
از سرِ شب تا سحر اسبابِ تحریر است و من
شاه می خواهم که گوید در رخِ اعدایِ مُلک
قطع و فصلِ این دعاوی کارِ شمشیر است و من
در نظامِ امرِ کشور در رواجِ خطِّ عشق
آنکه بتواند سرافرازی کند میر است و من
خواجۀ اعظم نظام السّلطنه کز خدمتش
آنکه نازد بر زمین و آسمان تیر است و من
پیش اربابِ هنر در یک دو بیت از این غزل
قافیه گر شایگان شد عذر تقصیر است و من

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: همراهان گنجور

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

باز روز آمد به پایان شامِ دلگیر است و من
تا سحر سودایِ آن زلفِ چو زنجیر است و من
هوش مصنوعی: روز به پایان رسیده و شبِ غم‌انگیزی آغاز شده است. من تا صبح در فکر آن زلفی هستم که مانند زنجیری مرا به خود می‌کشد.
دیگران سر مست در آغوشِ جانان خفته اند
آنکه بیدارست هر شب مرغِ شبگیر است و من
هوش مصنوعی: دیگران در حال خوشی و در آغوش محبوبشان خوابیده‌اند، اما آنکه بیدار است هر شب مانند مرغی که صبح زود می‌خواند، در تنهایی و غم به سر می‌برد و من هم همین‌طور.
گفته بودم زودتر در راهِ عشقت جان دهم
بعد از این تا زنده باشم عُذرِ تأخیر است و من
هوش مصنوعی: گفته بودم که در عشق تو زودتر فدای عشق تو می‌شوم، اما حالا هر وقت که زنده هستم، بهانه‌ای برای تأخیر در این کار دارم.
سُبحَه و سَجّاده و مُهری مرتّب کرده شیخ
تا چه پیش آید خدا یا دامِ تزویر است و من
هوش مصنوعی: شیخ در حال آماده‌سازی ابزار عبادت خود مانند تسبیح، سجاده و مهر است تا ببیند چه پیش خواهد آمد. آیا این کار او نشانه‌ای از حقیقت است یا تنها دام فریبی است که کشیده شده؟
از درِ شاهانِ عالَم لَذَّتی حاصل نشد
بعد از این در کنجِ عُزلت خدمتِ پیر است و من
هوش مصنوعی: پس از این، درباریان و زندگی در کنار شاهان برایم لذت‌بخش نیست و ترجیح می‌دهم در تنهایی و دوری از تجملات، به خدمت پیر و دانایی مشغول شوم.
با چنین رعنا غزالی خدعه ساز و عشوه باز
پنجه اندر پنجه کردن قوّۀ شیر است و من
هوش مصنوعی: با چنین بانوی زیبایی که همچون غزالی فریبنده و جذاب است، درگیر شدن و دست در دست او گذاشتن، مانند آن است که با قوّت و قدرت شیر بازی کنی، و من در این بازی هستم.
هر گرفتاری کند تدبیرِ استخلاصِ خویش
تا گرفتارش شوم پیوسته تدبیر است و من
هوش مصنوعی: هر کسی در تلاش است تا راهی برای رهایی از مشکلات و سختی‌هایش پیدا کند، و من هم همواره در فکر این هستم که چگونه به او کمک کنم و در کنار او باشم.
مَنعَم از کوشش مکن ناصح که آخِر می رسم
یا به جانان یا به جان میدانِ تقدیر است و من
هوش مصنوعی: تلاش برای جلوگیری از کار نکن، ای دلسوز، زیرا در نهایت به مقصد خود می‌رسم یا به محبوبم خواهم رسید یا به سرنوشت خود.
تا نویسم شِمّه‌ای از شرحِ دردِ اشتیاق
از سرِ شب تا سحر اسبابِ تحریر است و من
هوش مصنوعی: از شب تا صبح، برای نوشتن کمی از احساسات و دردهای ناشی از اشتیاق، تمام وسایل نوشتن در دسترس من است و من آماده‌ام.
شاه می خواهم که گوید در رخِ اعدایِ مُلک
قطع و فصلِ این دعاوی کارِ شمشیر است و من
هوش مصنوعی: من به دنبال پادشاهی هستم که بتواند با قاطعیت در مقابل دشمنان سرزمین، عدالت را برقرار کند و او باور داشته باشد که برای حل و فصل این مسائل باید از شمشیر استفاده کرد.
در نظامِ امرِ کشور در رواجِ خطِّ عشق
آنکه بتواند سرافرازی کند میر است و من
هوش مصنوعی: در نظام اداره کشور و ترویج عشق، هر کسی بتواند افتخار و سربلندی به ارمغان بیاورد، همانند یک فرمانده یا رهبر است و من نیز در این مسیر حضور دارم.
خواجۀ اعظم نظام السّلطنه کز خدمتش
آنکه نازد بر زمین و آسمان تیر است و من
هوش مصنوعی: خواجه اعظم نظام السلطنه، شخصیتی است که به خاطر خدماتش در جامعه به قدری مورد احترام و توجه قرار گرفته که حتی افرادی که بر زمین و آسمان ناز می‌کنند، از او واهمه دارند و به او احترام می‌گذارند. به عبارتی، شخصیت او آنچنان قوی و با منزلت است که دیگران نسبت به او حس ابراز ارادت و احترام دارند.
پیش اربابِ هنر در یک دو بیت از این غزل
قافیه گر شایگان شد عذر تقصیر است و من
هوش مصنوعی: در حضور استاد هنر، اگر در دو یا چند بیت از این شعر به قافیه رعایت نکرده باشم، باید اعتراف کنم که قصور از من است.