گنجور

شمارهٔ ۱۳

ز یاران آن قَدر بد دیده‌ام کز یار می‌ترسم
به بیکاری چنان خو کرده‌ام کز کار می‌ترسم
شاپویی‌ها خطرناکند و ترسیدن از آن واجب
ولی با این خطرناکی من از دستار می‌ترسم
نه از مار و نه از کژدم نه زین پیمان‌شکن مردم
از آن شاهنشهِ بی‌دینِ خلق‌آزار می‌ترسم
نمی‌ترسم نه از مار و نه از شیطان نه از جادو
غم خود را به یک سو هشته از غمخوار می‌ترسم
چو بی‌اصرار کار از دست مردم برنمی‌آید
چه کار آید ز دست من که از اصرار می‌ترسم
فراوان گفتنی‌ها هست و باید گفتنش امّا
چه سازم دور دور دیگرست از دار می‌ترسم

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: همراهان گنجور

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.