گنجور

شمارهٔ ۱۲

پیرم و آرزویِ وصلِ جوانان دارم
خانه ویران بود و حسرتِ مهمان دارم
عشق باقی به سر و مویِ سر از غصّه سپید
زیرِ خاکسترِ خود آتشِ پنهان دارم
کاش قیدِ پسران خواستمی پیش از وقت
من که اصرار به آزادیِ نسوان دارم
آفتِ جان کسان عشق بود یا پیری
چه کنم من که هم این دارم و هم آن دارم
همچو آن آهنِ از کوره برون آمده ام
که به سر پُتک و به زیر تنه سِندان دارم
نیست یک لحظه که از یادِ تو فارغ باشم
گرچه پیرم من و در حافظه نقصان دارم
عقل با حافظه در مرتبۀ قدر یکیست
لیک من حیرت ازین عادتِ انسان دارم
گرچه کس دم نزند هیچ ز بی عقلیِ خویش
از چه با ناز دهد شرح که نسیان دارم
جرم از غیر و عقوبت متوجّه بر من
حالِ سبّابۀ اشخاصِ پشیمان دارم
شعرِ بد گفتن و نسبت به رفیقان دادن
یادگاریست که از مردمِ طهران دارم
همه یارانِ خراسانِ من اهلند و ادیب
بی سبب نیست به سر عشقِ خراسان دارم
هر یکی از شعرا تابعِ یک شیطانیست
من درین مغزِ برآشفته دو شیطان دارم

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: همراهان گنجور

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

پیرم و آرزویِ وصلِ جوانان دارم
خانه ویران بود و حسرتِ مهمان دارم
هوش مصنوعی: من پیر هستم و هنوز آرزوی وصال جوانان را دارم. خانه‌ام خراب شده و حسرت دیدن مهمان را در دل دارم.
عشق باقی به سر و مویِ سر از غصّه سپید
زیرِ خاکسترِ خود آتشِ پنهان دارم
هوش مصنوعی: من عشق پایدار را در وجودم نگه داشته‌ام، حتی اگر موهایم به خاطر غم سفیدی زده باشد، زیرا در زیر ظاهری خاموش، آتش عشق هنوز در درون من شعله‌ور است.
کاش قیدِ پسران خواستمی پیش از وقت
من که اصرار به آزادیِ نسوان دارم
هوش مصنوعی: کاش قبل از آنکه به دنیا بیایم، تمام این محدودیت‌ها و قید و بندهای مربوط به پسران را گذرانده بودم؛ چرا که من به شدت خواهان آزادی زنان هستم.
آفتِ جان کسان عشق بود یا پیری
چه کنم من که هم این دارم و هم آن دارم
هوش مصنوعی: عشق و پیری هر دو باعث رنج و درد جان آدمی می‌شوند. من چه باید بکنم وقتی که هم عاشق هستم و هم پیر شده‌ام؟
همچو آن آهنِ از کوره برون آمده ام
که به سر پُتک و به زیر تنه سِندان دارم
هوش مصنوعی: من همچون آهنی هستم که از کوره بیرون آمده، به طوری که در بالای خود پتکی دارم و در زیر خود زیر فشار سندان قرار دارم.
نیست یک لحظه که از یادِ تو فارغ باشم
گرچه پیرم من و در حافظه نقصان دارم
هوش مصنوعی: هر لحظه از یاد تو دور نیستم، حتی اگر سنم بالا رفته باشد و حافظه‌ام ضعیف شده باشد.
عقل با حافظه در مرتبۀ قدر یکیست
لیک من حیرت ازین عادتِ انسان دارم
هوش مصنوعی: عقل و حافظه در ارزش و اهمیت مشابه هستند، اما من از این ویژگی انسان که دچار حیرت می‌شود، شگفت‌زده هستم.
گرچه کس دم نزند هیچ ز بی عقلیِ خویش
از چه با ناز دهد شرح که نسیان دارم
هوش مصنوعی: با وجود اینکه هیچ‌کس به بی‌عقلی‌اش اعتراف نمی‌کند، چرا من باید به ناز و لطافت این موضوع اشاره کنم که فراموشکار هستم؟
جرم از غیر و عقوبت متوجّه بر من
حالِ سبّابۀ اشخاصِ پشیمان دارم
هوش مصنوعی: من به گناهانی که از دیگران ناشی شده و عواقب آن برای من است، اعتراف می‌کنم و حال افرادی را دارم که پشیمان و عذرخواه هستند.
شعرِ بد گفتن و نسبت به رفیقان دادن
یادگاریست که از مردمِ طهران دارم
هوش مصنوعی: بد سخن گفتن و نسبت دادن آن به دوستان، برای من نشانه‌ای از مردم تهران است.
همه یارانِ خراسانِ من اهلند و ادیب
بی سبب نیست به سر عشقِ خراسان دارم
هوش مصنوعی: تمام دوستان من از خراسان اهل فن و دانش هستند و بی‌دلیل نیست که من به عشق خراسان پایبندم.
هر یکی از شعرا تابعِ یک شیطانیست
من درین مغزِ برآشفته دو شیطان دارم
هوش مصنوعی: هر کدام از شاعران تحت تأثیر یک شیطانی هستند، اما من در این ذهن آشفته دو شیطان دارم.