شمارهٔ ۲۳ - در نعتِ نبّی خاتَم
نه عاقل است که دارد در این سرایِ رحیل
قصّیر عمرِ خود اندر امید هایِ طویل
نهد به گردنِ جان رشتهای ز طولِ اَمَل
که تا قیامت آن رشته را بود تطویل
مَناص جویی از این رشته لاتَ حِینَ مَناص
خَلاص خواهی ازین عُقده لاعَلَیکَ سَبیل
خوش آن که بگسست این رشتۀ امید ز جان
نهاد بر کف تقدیرِ کردگارِ جلیل
رهاند خود را از منّتِ وضیع و شریف
نجات داد هم از خجلتِ کریم و بخیل
خلیل وار توکّل به کردگار نمای
که تا رهاند از آتَشِ غَمَت چو خلیل
نصیرِ جانِ تو چون حق بُوَد فَنِعمَ نَصیر
وکیلِ کار تو چون حق بُوَد فَنِعمَ وَکیل
رهینِ هر کس و ناکس مشو پیِ روزی
چو او به روزیِ هر ناکس و کس است وکیل
همان که او به تو جان داد نان دهد چه کنی
ز بهر فانی ، جانِ عزیز خوار و ذلیل
جمالِ صورتِ فردا کجا تُرا باشد
اگر نباشد امروز سیرتِ تو جمیل
مسافری تو و ناچار بایدت زادی
که زاد باید مر مرد را به گاهِ رحیل
کدام زاد نکوتر ز حُبِّ پیغمبر
که خلق را سویِ ایزد وِلایِ اوست دلیل
نداشت سایه ولی رحمت و عطوفت او
فُتادگان را بر سر فکنده ظِلِّ ظَلیل
بود سراسر نَعتَش هر آنچه در فُرقان
بود تمامی وصفش هر آنچه در اِنجیل
قتیلِ او را عیسی نیاورد جان داد
اگرچه عیسی جان می دهد زِ دَم به قتیل
اگر نه امرش ، نامی نبود از معروف
اگر نه نهیش ، بودند خلق در تضلیل
رخِ نیاز نمی سود اگر به خاکِ دوش
نمی رسید بدین جایگاه جبرائیل
ز کاخ خسرویش نُه سپهرِ زنگاری
مُعَلَّق است چو از کاخِ خسروان قِندیل
اگر نه قولش ، اسمی نبود از تسبیح
اگر نه فعلش ، رسمی نبود از تَهلیل
ز خُلقِ نیک و صفاتِ جمیل و خَلقِ بدیع
نیافریدش ایزد هَمال و شِبه و عَدیل
کفیلِ روزیِ خلق است تا خدایِ جهان
بود به شادیِ احبابِ او هماره کفیل
شمارهٔ ۲۲ - شکوه از مرگ پدر و مدح قائم مقام: زان همه امّیدها که بودم در دلشمارهٔ ۲۴ - در مدح امیر نظام: چونان شدم ضعیف که گر نه سخن کنم
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: همراهان گنجور
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نه عاقل است که دارد در این سرایِ رحیل
قصّیر عمرِ خود اندر امید هایِ طویل
هوش مصنوعی: کسی که در این دنیا نشسته و همچنان به امید آرزوهای بزرگ است، عاقل نیست، زیرا عمرش به سرعت در حال گذر است و نباید آن را صرف امیدهای بیپایه کند.
نهد به گردنِ جان رشتهای ز طولِ اَمَل
که تا قیامت آن رشته را بود تطویل
هوش مصنوعی: انسان به امید و آرزوهایش یعنی آرزوی زندگی خوب و طولانی، ادامه میدهد. این امید و آرزو به قدری کشش و دوام دارد که تا پایان دنیا هم ادامه خواهد یافت.
مَناص جویی از این رشته لاتَ حِینَ مَناص
خَلاص خواهی ازین عُقده لاعَلَیکَ سَبیل
هوش مصنوعی: از این زنجیر فرار کن، چرا که اگر بخواهی از این مشکل رهایی یابی، راهی برایت نخواهد بود.
خوش آن که بگسست این رشتۀ امید ز جان
نهاد بر کف تقدیرِ کردگارِ جلیل
هوش مصنوعی: کسی که بتواند امیدش را از دل بگسلد و به عزم و ارادهی خداوند بزرگ تکیه کند، خوشبخت است.
رهاند خود را از منّتِ وضیع و شریف
نجات داد هم از خجلتِ کریم و بخیل
هوش مصنوعی: خود را از وابستگی به افراد پست و نیکوکار رها کرد و از شر خجالت و آزرم در برابر بخشنده و بخیل نجات یافت.
خلیل وار توکّل به کردگار نمای
که تا رهاند از آتَشِ غَمَت چو خلیل
هوش مصنوعی: مثل ابراهیم، به خداوند اعتماد کن تا تو را از بحرانها و غمها نجات دهد.
نصیرِ جانِ تو چون حق بُوَد فَنِعمَ نَصیر
وکیلِ کار تو چون حق بُوَد فَنِعمَ وَکیل
هوش مصنوعی: اگر یاریدهندهی جان تو، درست و حق باشد، پس یاریدهندهی شایستهای است. و اگر وکیل کارهای تو نیز بر اساس حق و درستی باشد، باز هم وکیل خوب و بهجایی است.
رهینِ هر کس و ناکس مشو پیِ روزی
چو او به روزیِ هر ناکس و کس است وکیل
هوش مصنوعی: به هر کسی که برای روزی تلاش میکند وابسته نشو، چون او نیز همانند دیگران به روزی خود نیازی دارد و نمیتواند به تو کمک کند.
همان که او به تو جان داد نان دهد چه کنی
ز بهر فانی ، جانِ عزیز خوار و ذلیل
هوش مصنوعی: کسی که به تو زندگی و روح بخشیده است، همان شخص میتواند نیازهای تو را نیز برطرف کند. پس برای چیزهای گذرا و بیارزش، نباید جان گرانبهای خود را حقیر و بیارزش کنی.
جمالِ صورتِ فردا کجا تُرا باشد
اگر نباشد امروز سیرتِ تو جمیل
هوش مصنوعی: اگر امروز کردار و باطن تو زیبا نباشد، زیبایی چهرهات در آینده چه بهدرد میخورد؟
مسافری تو و ناچار بایدت زادی
که زاد باید مر مرد را به گاهِ رحیل
هوش مصنوعی: تو مسافری هستی و ناچار باید در این دنیا زندگی کنی، زیرا زندگی هر انسان در زمان رفتن از این دنیا باید به پایان برسد.
کدام زاد نکوتر ز حُبِّ پیغمبر
که خلق را سویِ ایزد وِلایِ اوست دلیل
هوش مصنوعی: کدام محبت بهتر از عشق پیامبر وجود دارد که مردم را به سوی خداوند و پیروی از او هدایت میکند؟
نداشت سایه ولی رحمت و عطوفت او
فُتادگان را بر سر فکنده ظِلِّ ظَلیل
هوش مصنوعی: او فاقد سایه است، اما رحمت و محبتش مانند سایهای سبک بر سر کسانی که در تنگنا و سختی هستند، آرمیده است.
بود سراسر نَعتَش هر آنچه در فُرقان
بود تمامی وصفش هر آنچه در اِنجیل
هوش مصنوعی: تمامی صفات و ویژگیهای او در قرآن و مسیحینامهها به زیبایی توصیف شده است، به طوری که هر آنچه در این متون آمده، نشان از عظمت و کمال او دارد.
قتیلِ او را عیسی نیاورد جان داد
اگرچه عیسی جان می دهد زِ دَم به قتیل
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که فردی که به دست عیسی (پیشوای مذهبی) کشته شده، مورد توجه و نجات او قرار نمیگیرد، هرچند که عیسی خود قادر است جان ببخشد و حتی در لحظهای جان را نجات دهد. در واقع، اشاره به قدرت عیسی به عنوان یک نجاتدهنده و تاثیر او بر زندگی و مرگ انسانها دارد.
اگر نه امرش ، نامی نبود از معروف
اگر نه نهیش ، بودند خلق در تضلیل
هوش مصنوعی: اگر نبود فرمان او، نامی از خوبیها نبود و اگر نهی او نبود، مردم در گمراهی به سر میبردند.
رخِ نیاز نمی سود اگر به خاکِ دوش
نمی رسید بدین جایگاه جبرائیل
هوش مصنوعی: چهرهی عشق و نیاز به تنهایی نمیرسید اگر به مقام والایی که جبرائیل دارد نرسد.
ز کاخ خسرویش نُه سپهرِ زنگاری
مُعَلَّق است چو از کاخِ خسروان قِندیل
هوش مصنوعی: از کاخ خسرو، نه آسمان تیرهای در حال آویختن است، مانند چراغی که از کاخ پادشاهان آویزان است.
اگر نه قولش ، اسمی نبود از تسبیح
اگر نه فعلش ، رسمی نبود از تَهلیل
هوش مصنوعی: اگر نبود وعدهاش، هیچ نامی از تسبیح وجود نداشت و اگر نبود عملش، هیچ قاعدهای از تهلیل برقرار نمیبود.
ز خُلقِ نیک و صفاتِ جمیل و خَلقِ بدیع
نیافریدش ایزد هَمال و شِبه و عَدیل
هوش مصنوعی: خداوند او را از ویژگیهای خوب و صفات زیبا و شکل و ظاهری بینظیر آفریده است.
کفیلِ روزیِ خلق است تا خدایِ جهان
بود به شادیِ احبابِ او هماره کفیل
هوش مصنوعی: کسی که تامینکننده روزی و نیازهای مردم است، همواره در شادی دوستان و نزدیکانش نقش دارد و به خاطر خداوند جهان چنین است.