بخش ۹۶ - گنهکار غیورم مزد بیخدمت نمیگیرم
گنهکار غیورم مزد بیخدمت نمیگیرم
از آن داغم که بر تقدیر او بستند تقصیرم
ز فیض عشق و مستی بردهام اندیشه را آنجا
که از دنباله چشم مهر عالمتاب میگیرم
من از صبح نخستین نقشبند موج و گردابم
چو بحر آسوده میگردد ز طوفان چاره برگیرم
جهان را پیش ازین صد بار آتش زیر پا کردم
سکون و عافیت را پاک میسوزد بم و زیرم
از آن پیش بتان رقصیدم و زنار بربستم
که شیخ شهر مرد باخدا گردد ز تکفیرم
زمانی رم کنند از من زمانی با من آمیزند
درین صحرا نمیدانند صیادم که نخچیرم
دل بیسوز کم گیرد نصیب از صحبت مردی
مس تابیدهای آور که گیرد در تو اکسیرم
بخش ۹۵ - برون زین گنبد در بسته پیدا کرده ام راهی: برون زین گنبد در بسته پیدا کرده ام راهیبخش ۹۷ - جهان کورست و از آئینهٔ دل غافل افتاد است: جهان کورست و از آئینهٔ دل غافل افتاد است
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: سایت علامه اقبال
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گنهکار غیورم مزد بیخدمت نمیگیرم
از آن داغم که بر تقدیر او بستند تقصیرم
هوش مصنوعی: من اگرچه گناهکارم، اما از کسی پاداشی نمیخواهم، چون به خاطر آن داغی که بر سر تقدیر من زدهاند، تقصیر من است.
ز فیض عشق و مستی بردهام اندیشه را آنجا
که از دنباله چشم مهر عالمتاب میگیرم
هوش مصنوعی: به خاطر عشق و شادی، افکارم را رها کردهام در جایی که از نگاه گرم و درخشان معشوقم الهام میگیرم.
من از صبح نخستین نقشبند موج و گردابم
چو بحر آسوده میگردد ز طوفان چاره برگیرم
هوش مصنوعی: من از صبح روز اول درگیر و وابستهی فراز و نشیبهای زندگیام. وقتی زندگی به آرامش میرسد، از طوفانها و چالشها راهحلی پیدا میکنم.
جهان را پیش ازین صد بار آتش زیر پا کردم
سکون و عافیت را پاک میسوزد بم و زیرم
هوش مصنوعی: من در گذشته بارها دنیا را زیر پا گذاشتهام و با آتش آن را سوزاندهام. اکنون آرامش و امنیت را به طور کامل میسوزم و احساس میکنم که در این شرایط، خودم نیز در آتش فرو رفتهام.
از آن پیش بتان رقصیدم و زنار بربستم
که شیخ شهر مرد باخدا گردد ز تکفیرم
هوش مصنوعی: قبل از این که به سوی معشوق بروم و زنجیر بندگی را به خود بزنم، امیدوارم که رهبر جامعه به درک و معنویت برسد و بر من جفا نکند.
زمانی رم کنند از من زمانی با من آمیزند
درین صحرا نمیدانند صیادم که نخچیرم
هوش مصنوعی: گاهی از من فاصله میگیرند و گاهی به من نزدیک میشوند. در این بیابان، نمیدانند که من شکارچی هستم یا طعمه.
دل بیسوز کم گیرد نصیب از صحبت مردی
مس تابیدهای آور که گیرد در تو اکسیرم
هوش مصنوعی: دل بیسوز از حضور مردی که به زندگی ارزش و عمق میبخشد، کمتر بهرهمند میشود. بیا کسی را به زندگیات وارد کن که بتواند برایت مانند اکسیر جادویی عمل کند و تو را به کمال و شکوفایی برساند.