بخش ۸۸ - عاشق آن نیست که لب گرم فغانی دارد
عاشق آن نیست که لب گرم فغانی دارد
عاشق آنست که بر کف دو جهانی دارد
عاشق آن است که تعمیر کند عالم خویش
در نسازد به جهانی که کرانی دارد
دل بیدار ندادند به دانای فرنگ
این قدر هست که چشم نگرانی دارد
عشق ناپید و خرد می گزدش صورت مار
گرچه در کاسهٔ زر لعل روانی دارد
درد من گیر که در میکدها پیدانیست
پیر مردی که می تند و جوانی دارد
بخش ۸۷ - سخن تازه زدم کس بسخن وا نرسید: سخن تازه زدم کس بسخن وا نرسیدبخش ۸۹ - درین چمن دل مرغان زمان زمان دگر است: درین چمن دل مرغان زمان زمان دگر است
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: سایت علامه اقبال
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
عاشق آن نیست که لب گرم فغانی دارد
عاشق آنست که بر کف دو جهانی دارد
هوش مصنوعی: عاشق واقعی کسی نیست که فقط به خاطر احساسات و هیجاناتی که دارد، ابراز عشق کند. بلکه عاشق کسی است که به عمق و وسعت عشق و ارتباطش با جهان پی برده و درک عمیقتری از زندگی و انسانیت دارد.
عاشق آن است که تعمیر کند عالم خویش
در نسازد به جهانی که کرانی دارد
هوش مصنوعی: عاشق کسی است که جهان خود را بهبود میبخشد و به دنبال ساختن دنیایی نیست که کمبودها و نقصهای زیادی دارد.
دل بیدار ندادند به دانای فرنگ
این قدر هست که چشم نگرانی دارد
هوش مصنوعی: دل بیدار در برابر دانای غربی قرار نگرفته و این نشان میدهد که او به خوبی میداند که نگرانیها و مشکلاتی وجود دارد که باید به آنها توجه شود.
عشق ناپید و خرد می گزدش صورت مار
گرچه در کاسهٔ زر لعل روانی دارد
هوش مصنوعی: عشق نامرئی است و مانند ماری در دل خرد گزشتی خود را پنهان کرده است، هرچند که در ظرف طلا، رنگی زیبا و باارزش همچون لعل دارد.
درد من گیر که در میکدها پیدانیست
پیر مردی که می تند و جوانی دارد
هوش مصنوعی: درد من را بپذیر که در میکدهها کسی مانند تو را پیدا نمیکنم؛ چون این پیرمرد که مشغول نیکویی است، هنوز روح جوانی در وجودش دارد.